یادداشت| معامله یا شکست؟ روایتسازی آمریکا پس از سقوط کابل
اقتصاد ایران: آمریکا پس از ۲۰ سال حضور و هزینههای سنگین در افغانستان، شکست تلخ خود را تجربه کرد، اما رسانهها و جریانهای غربگرا با برجسته کردن کلید واژه «معامله» با طالبان تلاش کردند ناکامی واشنگتن را پنهان کنند و رقبای منطقهای را در تردید و هراس نگه دارند.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، بیست و چهارم مرداد 1400، کابل بدون مقاومت جدی فرو ریخت، اشرف غنی با شتاب افغانستان را ترک کرد و ارتش آمریکا در میان صحنههای پرهرجومرج فرودگاه حامد کرزی، به حضور بیستساله خود در افغانستان پایان داد.
این خروج شتابزده، برای بسیاری در جهان، تصویری آشکار از شکست یک ابرقدرت بود؛ شکستی که پس از دو دهه جنگ، حدود 2461 کشته نظامی آمریکایی، صدها پیمانکار کشته، صرف بیش از 2.3 تریلیون دلار، و رها کردن نزدیک به 7.1 میلیارد دلار تجهیزات در خاک افغانستان رقم خورد. اما درست از همان روز، جنگ دیگری آغاز شد: جنگ روایتها.
در کانون این نبرد رسانهای، یک واژه جایگاه ویژه پیدا کرد—«معامله». کلیدواژهای که نه از زبان «زلمی خلیلزاد» نماینده نماینده ویژه پیشین آمریکا برای صلح افغانستان، نه هیچ مقام رسمی آمریکایی، بلکه از دل فضای رسانهای و جریانهای غربگرا بیرون آمد و به سرعت تکرار شد که طالبان و آمریکا در دوحه «معامله» کردند.
رسانههای غربی و کارشناسان متمایل به غرب این واژه را بارها بازتولید کردند، بیآنکه سند یا اعتراف رسمی از طرفین وجود داشته باشد. حتی توافق دوحه که در 29 فوریه 2020 امضا شد، با وجود تعهد طالبان مبنی بر جلوگیری از استفاده خاک افغانستان علیه امنیت آمریکا، هرگز شامل بیانیه علنی طالبان علیه القاعده یا قطع کامل رابطه با آن نبود. کشتهشدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در قلب کابل در تابستان 2022، نشان داد که این تعهد روی زمین تحقق نیافته است.
این کلیدواژه «معامله» دو هدف اصلی را برای واشنگتن پیش میبرد:
هدف نخست؛ سرپوش گذاشتن بر شکست
وقتی روایت شود که آمریکا با یک «معامله» از افغانستان خارج شد، تصویر فرار و شکست جای خود را به تصویر یک «تغییر استراتژیک» میدهد. در این قاب، خروج نه نتیجه فشار و استیصال، بلکه محصول مذاکره و انتخاب آگاهانه معرفی میشود.
این همان پیامی است که به افکار عمومی داخلی منتقل میشود: ما با توافق، جنگ را پایان دادیم؛ حتی توانستیم یک حکومت را ببریم و حکومتی دیگر را بیاوریم. اعداد و واقعیات—از هزینههای نجومی و تلفات تا سقوط ناگهانی کابل—نشان از شکست میدهند، اما کلیدواژه «معامله» شکست را در پوشش دیپلماسی بستهبندی میکند.
هدف دوم، مهار فضای پس از خروج آمریکا و ایجاد هراس و تردید در کشورهای رقیب
القای مداوم این ایده که طالبان با آمریکا «توافق پنهانی» دارد، میتواند چین، روسیه، ایران، پاکستان و حتی هند را در تصمیمگیری برای تعامل با کابل معطل کند. وقتی چنین تصوری شکل بگیرد که طالبان ابزار دست واشنگتن است، هرگونه نزدیکی به کابل میتواند پرریسک و حتی به ضرر منافع بلندمدت این کشورها جلوه کند. این روایت، با وجود این که هیچ مقام رسمی آمریکایی آن را تأیید نکرده، در فضای رسانهای جا میافتد و بر محاسبات منطقهای سایه میاندازد.
سیاست عملی واشنگتن این ابهام را تقویت میکند: بستن سفارت در کابل و انتقال مأموریت به دوحه، حفظ تحریمها، محدودیت سفر مقامات طالبان، مسدود کردن 3.5 میلیارد دلار ذخایر ارزی افغانستان در قالب «صندوق مردم افغانستان» در ژنو، و جلوگیری از عادیسازی روابط همپیمانان با کابل. این رفتار، بر خلاف نمونههایی مثل سوریه که آمریکا پس از مدتی به سمت حذف برخی محدودیتها و بازکردن کانالهای ارتباطی رفت، نشان میدهد که واشنگتن خروج کرده، اما کنترل فضای پیرامونی افغانستان را رها نکرده است.
روایت طالبان
طالبان از سوی دیگر، روایت متفاوتی دارد. آنها مدعیاند که قصد داشتند پس از توافق دوحه، با دولت وقت افغانستان وارد مذاکره بینالافغانی شوند، اما فرار اشرف غنی همهچیز را بر هم زد و انتقال قدرت به شکل یکسره و فوری رخ داد. این روایت، که در تضاد کامل با برداشت رسانههای غربی است، بخشی از همان جنگ روایتها را تشکیل میدهد.
در نهایت، ما با یک واقعیت دوگانه روبهرو هستیم؛ در میدان، آمریکا در افغانستان شکست خورد—اهداف اعلامیاش از نابودی القاعده تا دولتسازی پایدار، برآورده نشد و خروجش به شکلی آشفته انجام گرفت. اما در میدان رسانه، واژه «معامله» به کار گرفته شد تا این شکست به شکل یک حرکت حسابشده بازنمایی شود؛ حرکتی که هم افکار عمومی داخلی آمریکا را آرام کند و هم رقبای خارجی را در هالهای از تردید و هراس نگه دارد.
به این ترتیب، سقوط کابل نه پایان جنگ، که آغاز فصل تازهای از نبرد شناختی بود—نبردی که همچنان ادامه دارد و سلاح اصلی آن، یک واژه است.
انتهای پیام/