به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، عواملی که موجب تکوالدی میشوند، طلاق، فوت یکی از والدها و فرزندخواندگی است. گاهی اوقات هم یکی از همسران، خانه را ترک کرده و تمام مسئولیت به عهده والد دیگر میافتد اما بیشتر اوقات این پدیده بر اثر طلاق یا فوت به وجود میآید که البته هر یک آسیبهای قابلتوجهی برای والدین، فرزندان و جامعه به دنبال دارد.
دکتر آرزو شاهینفر، روانشناس بالینی و رواندرمانگر، درباره تفاوت تأثیرات آسیبهای طلاق و فوت بر افراد خانواده میگوید: شرایط فوت، سختتر از طلاق است، زیرا همسر و فرزندان به والد ازدسترفته وابسته بودهاند و در نتیجه هم فشار سوگ و هم غیرمنتظره بودن آن را تجربه میکنند که کنار آمدن با هر دو بسیار مشکل است.
در چنین شرایطی، پذیرش تمام مسئولیت برای والد تنها بسیار دشوارتر است. اما در طلاق، همسر و فرزندان به دلیل تجربه تنش و زندگی ناآرام برای جدایی آماده میشوند، بنابراین پذیرش بهتری نسبت به خانوادهای که کانون گرمی داشته و عزیزشان را از دست دادهاند، دارند. در هر دو مورد اگر مادر تکوالد بوده و از نظر مالی در شرایط مناسبی نباشد، فشار مضاعفی را به دوش میکشد.
لزوم استقلال اقتصادی برای زنان
این روانشناس، آسیبها و دشواریهایی را که زنان تکوالد تجربه میکنند چنین توضیح میدهد: متأسفانه در کشور ما بعد از طلاق، زنان کمتر از مردان از حمایت خانواده برخوردارند، زیرا بیشترخانوادهها معتقدند زن باید سختیها را تحمل کرده و برای دوام زندگی تلاش کند. اما سازش با برخی شرایط مانند اعتیاد، پرخاشگری، عدم تعادل روحی همسر، خیانت و ... دشوار است و همسر را ناچار به طلاق میکند. متأسفانه خانمها پس از تحمل سختیها، از طرف خانواده مؤاخذه شده و گاهی طرد میشوند.
در چنین شرایطی، این که زن شاغل نباشد سرآغاز یک جنگ تمامعیار برای اوست. به نظر بنده خانمها باید از نظر اقتصادی مستقل بوده و وابستگی تام به همسر نداشته باشند. نهتنها برای فوت یا جدایی، بلکه اگر زمانی پیش بیاید که برای مدتی همسر نتواند کار کند، نباید خانواده از لحاظ اقتصادی درمانده شود.
خانمها باید خودمراقبتی را یاد گرفته و توانمند شوند تا چه در زندگی خوب، چه در زندگی که منجر به طلاق یا از دست دادن همسر شود، بتوانند از خود و فرزندانشان مراقبت کنند.
دکتر شاهینفر میافزاید: آسیبهای طلاق نیز بسیار گسترده و شکننده است و از جمله میتوان به خاطرات تلخ بهجامانده از زندگی مشترک، عزت نفس پایمال شده و آیندهای که ساخته نشده، نیمهکاره رها شده و شخصیتی که زیر سؤال رفته اشاره کرد که مدتها زمان لازم است تا فرد با آنها کنار بیاید.
نکته دیگری که در هر دو مورد اهمیت دارد، سرپرستی فرزندان است. متأسفانه در بیشتر مواقع، حضانت به شکلی ناعادلانه به مادر داده نشده و به پدر یا جد پدری سپرده میشود که ممکن است خودشان دارای مشکلاتی باشند. همین امر، بسیاری از مادران را ناچار به تحمل شرایط دشوار میکند و آسیبهای جدی برای آنان و فرزندانشان به بار میآورد.
در مواردی هم که حضانت با مادر باشد، خانواده او موافقت نمیکنند که تنها زندگی کند و دختر مجبور میشود با فرزندانش به خانه پدری برود یا پدربزرگ پدری، فرزندان را از مادر جدا میکند و متأسفانه قانون هم این حق را به او میدهد و فقط به تمکن مالیاش توجه میکنند؛ بدون توجه به این که آیا جد پدری مشکلات روحی و شخصیتی دارد یا خبر و سرپرستی او ممکن است آسیبزا باشد یا خیر. قانون حضانت بسیار خشک و غیرقابل انعطاف است و امیدوارم در آن بازنگری و تجدیدنظر شود.
مردان تکوالد
دکتر شاهینفر درباره شرایط تکوالدی و آسیبهای آن برای مردان میگوید: مردان در زندگی یک نقش دارند، شخصی که خانواده را اداره میکند و به نوعی مدیر خانواده است اما نقش زن چندبعدی است، همسر، مادر، کسی که خانه را تمیز میکند، آشپزی میکند، به درس فرزندان رسیدگی میکند و زمانی که به هردلیلی حضور نداشته باشد، تمامی این مسئولیتها بر عهده پدر خانواده قرار میگیرد که علاوه بر این مسئولیتها تأمین مخارج زندگی هم به عهده اوست.متاسفانه در کشور ما در کودکی به فرزندان پسر مسئولیتی نمیدهند که در چنین شرایطی آسیبها را دو چندان
میسازد.
نکته دیگر افسردگی در مردان تکوالد است، زیرا خانواده به مرد معنا میدهد و معنایش این است که او توانسته به عنوان مدیر، خانواده را اداره کند اما این که زن طلاق بگیرد، برای مرد به معنای شکست در مسئولیت بوده و پذیرش آن دشوار است.
در نتیجه افسردگی، پرخاشگری و آماده نبودن مردان نسبت به زنان در هنگام تنهایی باعث میشود آنان در رسیدگی به زندگی و فرزندان کمتر بتوانند موفق عمل کنند.
آسیبهای تکوالدی برای فرزندان
دکتر شاهینفر، مشکلات خانواده تکوالد برای فرزندان را این گونه بیان میکند: فرزندان با از دست دادن هریک از والدین آسیب میبینند.
در خانوادهای که فرزندان، فقدان مادر را تجربه کنند با توجه به مواردی که درباره شرایط پدر گفته شد، فرزندان احساس رهاشدگی، ناامنی، مقصر بودن و عذاب وجدان میکنند.
همچنین در زمینه الگوسازی، دختران، مادر و پسران، پدر را الگوی خود میدانند. زمانی که این الگو در خانواده وجود نداشته باشد ناخودآگاه یکی از نزدیکان، یک شخص از بیرون خانواده یا یک شخصیت در تلویزیون یا سینما را الگو قرار میدهند که اگر شخصیت سالمی نداشته باشد ممکن است آنها را به بیراهه بکشد.
البته این امکان هم وجود دارد که پدر یا مادر، الگوی مناسبی نباشند و والد سالم مجبور باشد فرزندان را از آن زندگی بیرون بیاورد تا آسیب کمتری ببینند.
ناگفته پیداست که آسیب فوت بیش از طلاق است و میتواند فرزندان را دچار اختلال پس از سانحه کند، زمان زیادی لازم است تا آنها به خودشان بیایند و اکثرا دچار بیاعتمادی به دنیا و دیگران میشوند.
اگر مراحل سوگ درست طی نشود، میتواند فرزندان را دچار اختلالات روانی کند. در ابتدا مرحله انکار قرار دارد که فرد، رفتن عزیزش را انکار میکند و دچار چانهزنی با پروردگار میشود و مثلا میگوید «صبح که بیدار شوم حتما مادر زنده است».
مرحله بعد خشم است، خشم نسبت به پروردگار، خودش، دیگران و حتی فردی که فوت کرده. من مراجعی داشتم که چون پدرش به جای پل عابر پیاده از خیابان رد شده و بر اثر تصادف فوت کرده بود، از او عصبانی بود و حتی در مراسم خاکسپاری هم شرکت نکرده و نتوانسته بود سوگواری کند و از نظر روحی فرو پاشیده بود. بنابراین لازم است این مراحل به سلامت طی شده و در صورت نیاز کمک حرفهای گرفته شود.
مورد دیگر طرد اجتماعی توسط همسالان است که گاهی اتفاق میافتد. همچنین گاهی فرزند بهخاطر محبت بیش از حد یک والد، پرتوقع میشود که این امر هم مشکلاتی به بار میآورد. در خانوادههای تکوالد بهخصوص در شرایط طلاق، پسران بیشتر در معرض بزهکاری و اعتیاد قرار میگیرند، زیرا برای فرار از خشم، بیشتر به محیط بیرون از خانه پناه میبرند و در واقع میخواهند فرار کنند، اما برای رهایی از بد سراغ بدتر رفته و آسیب بیشتری میبینند.
ترک تحصیل یکی دیگر از معضلات طلاق است، زیرا مثلا باعث میشود والد ناظر یا والدی که به درس فرزندان توجه بیشتری داشته، حضور نداشته باشد یا اینکه فرزندان بزرگتر مجبور شوند برای امرار معاش کار کنند. گاهی اوقات کودک یا نوجوان با انواع و اقسام شکایتهای جسمی مراجعه میکند اما کارهای تشخیصی، بدنش را سالم نشان میدهند و در واقع روح او آسیب دیده است.
آموزش، کلید حل مشکلات
اگر دولت، قوانینی را در جهت حمایت از خانوادههای تکسرپرست، وضع و از آنها حمایت مالی میکرد، بسیاری از مشکلات حل میشد. متأسفانه سازمانهای حمایتی هم در این زمینه وجود ندارد.
شاهینفر پیشنهاد میدهد: برای جلوگیری از برخی از این آسیبها آموزش برای خانوادههای تکوالد ضروری است. بهتر است آموزش و مشاوره رایگان در اختیار این خانوادهها قرار گیرد و همانطور که گفته شد سازمانهای حمایتی به وجود بیاید. متأسفانه در کشور ما هیچ فکری در این باره نشده است.
وظیفه آموزش و پرورش، آموزش سبک درست فرزندپروری به خانوادههاست تا کودک با خویشتنداری و استقلال پرورش یابد و اگر در آینده دچار معضلی شد بتواند از توانمندیهایش بهره ببرد و فاجعه سازی نکند.
زن و مردی که با هم ازدواج میکنند هر کدام در یک خانواده با یک تربیت بزرگ شدهاند و باید مدیریت داشته باشند که تفاوتها و تعارضها را حل کنند تا آسیب کمتری به فرزندان برسد. مادر و پدر باید به فرزندشان مسئولیت بدهند تا احساس شخصیت کرده و خود واقعیاش رشد کند. همچنین از کودک بدون دلیل تعریف نکنند تا کودک، خود شیفته نشود. از دو سالگی که دوره خودمحوری شروع میشود به او مسئولیت بدهند. کودک باید بتواند از خودش مراقبت کند و والدین زمانی میتوانند چنین کودکی را پرورش دهند که خودشان آموزش دیده باشند . صدا و سیما هم لازم است همکاری کند. کتاب باید دوباره به سبد خانواده اضافه شود.
همچنین سازمان نظام روانشناسی باید پا به عرصه بگذارد و به مجلس پیشنهاد کند که در دوره ابتدایی، مشاور با تحصیلات مرتبط، توانمند و دغدغهمند به مدارس فرستاده شود و مداخله کند تا کلیشههای فرهنگی اصلاح شود. تأکید میکنم نقش صدا و سیما بسیار مهم است و مهمتر از آن مشاورانی که همت کنند و به صورت داوطلبانه به خانوادهها آموزش دهند. هرکس به اندازه خودش باید مسئولانه عمل کند.