نگاهی تاریخی به حضور و فعالیت سران صهیونیسم در استانبول
اقتصاد ایران: اسناد و اطلاعات تحلیلگر مشهور ترکیه نشان میدهد که دست کم ۴ تن از مهمترین رهبران و موسسین صهیونیسم، در سالیان آخر امپراتوری عثمانی در استانبول و ازمیر حضور داشته و به مدت چند دهه در این شهرها فعالیت کرده اند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در سالیان نخست قرن بیستم و در شرایطی که امپراتوری عثمانی در مسیر زوال قرار گرفته بود، بسیاری از فعالان تشکیلات مخفی یهودی در استانبول و ازمیر حضور داشتند و چند تن از آنان، نقش مهمی در تاسیس صهیونیسم ایفا کردند.
یلدرای اوغور از محققین و نویسندگان نامدار ترکیه در یک گزارش مفصل، به بررسی اطلاعات و اسناد مربوط به این موضوع پرداخته است.
گزارش اوغور را با هم مرور می کنیم:
چه شد که استادِ نتانیاهو سر از استانبول درآورد؟
در 22 ژوئیه 1946 میلادی ضلع غربی هتل شاه داود در بیت المقدس که به عنوان دفتر مرکزی دولت قیمومیت بریتانیا نیز مورد استفاده قرار میگرفت، در اثر انفجار مهیبی ویران شد. مواد منفجره توسط شبهنظامیانی که خود را به شکل پیشخدمتهای سودانی درآورده بودند، در داخل کارتنهای شیر به داخل هتل قاچاق شده و در نزدیکی ستونها جاسازی شده بود.
91 نفر، شامل 41 عرب، 28 بریتانیایی و 17 یهودی، از جمله کارمندان دولت قیمومیت بریتانیا، مهمانان هتل، پیشخدمتها، پادوها و افسران پلیس کشته شدند.
این اولین اقدام تروریستی بزرگ در تاریخ مدرن بود. مناخیم بگین، رهبر سازمان تروریستی یهودی ایرگون که مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت، به طور گسترده همه جا تحت تعقیب بود. این تروریست، 30 سال بعد نخست وزیر اسرائیل شد! اما مربی سازمانهای تروریستی یهودی، یک یهودی روسی دیگر به نام زیو ژابوتینسکی بود.
زیو ژابوتینسکی در سال 1880 در اودسا متولد شد. او بعدها اعلام کرد که کشتار یهودیان در روسیه در سال 1903 جهانبینی او را تغییر داد. به همین خاطر نام خود را از ولادیمیر به زیو تغییر داد. زیو، یک واژه عبری به معنای گرگ است. چنین شد که ولادیمیر، زیو شد و بعدها به جنبش صهیونیستی پیوست.
در سال 1908 میلادی جنبش تازه تاسیس صهیونیستی، او را به استانبول فرستاد. آن هم در شرایطی که امپراتوری عثمانی، دومین دوره مشروطه را اعلام کرده بود. او در استانبول، سردبیر روزنامه فرانسوی زبان Le Jeune-Turc شد.
وظیفه اصلی این مهره صهیونیستی، متقاعد کردن اعضای حزب اتحاد عثمانی، برای صدور مجوز مهاجرت صدها هزار یهودی مقیم عثمانی به فلسطین بود. او 6 سال در استانبول زندگی کرد، اما رهبران حزب اتحاد پیشنهادات صهیونیستها را رد کردند.
هنگامی که اتحادچی ها تصمیم گرفتند در سال 1914 به نفع آلمان وارد جنگ شوند، روزنامه Le Jeune Turc تعطیل شد. از آن سو، ژابوتینسکی با این باور که سقوط امپراتوری عثمانی فرصتی برای صهیونیستها خواهد بود، به لندن رفت و بریتانیاییها را متقاعد کرد که در جنگ، لژیونهای یهودی را تشکیل دهند.
اولین سپاه به نام «گردان قاطر صهیون» در نبرد گالیپولی در پشت جبهه، علیه عثمانیها جنگید. با این حال، ژابوتینسکی به دنبال درگیری و جنگ بیشتر بود و به همین خاطر با لژیونهای یهودی به فلسطین رفت و در آنجا، کنار بریتانیاییها علیه عثمانیها جنگید.
او سپس با بریتانیاییها اختلاف پیدا کرد و زندانی شد. ارزیابی روشن او چنین بود: «اسرائیل، فقط با توسل به ابزار زور، میتواند تأسیس شود».
او آشکارا با به کاربردن صفتی تحقیرآمیز، جنبش صهیونیستی وقت را «گیاهخواری» نامید و از آن جدا شد و «صهیونیسم تجدیدنظرطلب» را تأسیس کرد که به مراتب تندروتر بود و از نقشه اسرائیل بزرگی حمایت میکرد که تمام فلسطین و اردن را در بر میگرفت.
زیو ژابوتینسکی با مقاله خود در سال 1923 با عنوان «دیوار آهنین»، پایههای نکبت 1948 را بنا نهاد و چنین نوشت: «یهودیان باید با دیواری آهنین از اعراب جدا شوند. هیچ توافق داوطلبانهای بین ما و اعراب نمیتواند وجود داشته باشد. نه اکنون و نه در آیندهای احتمالی».
پس از جنگ، لژیونهای یهودی به سازمانهای مسلح یهودی تبدیل شدند. در این هنگام بود که ژبوتینسکی، یک سازمان شبهنظامی جوانان به نام «بتار» (BERAT) را در اروپا تأسیس کرد.
شعار این سازمان چنین بود: «جوان یهودی! تیراندازی یاد بگیر!» در سال 1933 میلادی بتار همچنین خود را در میان یهودیان استانبول و ازمیر سازماندهی کرد، اردوگاههایی را افتتاح کرد و فعالیتهای خود را تا دهه 1970 ادامه داد.
به لطف کتاب نویسنده مشهور ترکیه یعنی رفعت بالی، برای اولین بار همه متوجه شدند که چیزی به نام «سازمان صهیونیسم تجدیدنظرطلب در ترکیه» وجود دارد و در استانبول و ازمیر، به شدت فعال است.
طبق کتاب، یکی از اعضای بتار، بنسیون پینتو بود که سالها رهبر جامعه یهودیان ترکیه بود. پینتو این سازمان را تا پایان عمرش مخفی نگه داشت و حتی در خاطراتش هم به آن اشارهای نکرد.
این کتاب همچنین شامل خاطرات کسانی است که در اردوهای جوانان بتار در استانبول و ازمیر شرکت کردند.
یکی از آنها نوشته است:«ما در ترکیه، باشگاه ورزشی ییلدیریم اسپور را تأسیس کردیم. همه در ییلدیریم اسپور شرکت میکردند. ولی ما بتارها در این باشگاه، افراد خاصی بودیم. مکالمات یواشکی و زمزمهای، پیادهرویهای شبانه، جنگ با چوب، آموزش اسلحه و فنون دفاعی. من خودم در این آموزش شرکت کردم. یعنی جداسازی قطعات اسلحه و دوباره مونتاژ کردن آن. یک دانشآموز سال سومی این آموزش را به ما داد. اسلحه در یک حوله پیچیده شده در یک کیسه ورزشی پلاستیکی زیپدار به دستم میرسید. سالهای 1961-62 بود».
جنبش بتار، که به صورت بیتار نیز نوشته میشود، یک جنبش جوانان صهیونیست تجدیدنظرطلب است که در سال 1923 در ریگا، لتونی، توسط ولادیمیر ژابوتینسکی تأسیس شد.
این یکی از چندین جنبش جوانان راستگرا بود که در آن زمان ظهور کرد و سلامهای نظامی و یونیفرمهای ویژهای را که تحت تأثیر فاشیسم بودند، برای خود انتخاب کرد.
یکی از فرماندهان این گروه در ترکیه نوشته است: «در طول فعالیتهای بتار، من به عنوان فرمانده منطقهای بتار ازمیر انتخاب شدم. بتار مانند یک ساختار نظامی، با سربازان، افسران و فرماندهان منطقهای سازماندهی شده بود. از آنجا که من مجبور بودم مسئولیت 35 تا 40 کودک را بر عهده بگیرم، این فعالیتها باید با دقت بسیار برنامهریزی میشدند. من مسئولیت پذیرترین دوستانم را به عنوان افسران برای این فعالیتها انتخاب کردم. در همین حال، من از نظر جامعه یهودی ازمیر، یک عنصر نامطلوب بودم. زیرا کار من در حمایت از اسرائیل به گونهای بود که دوستانم را از ترکیه و در نتیجه از والدینشان جدا میکرد. اگرچه سایر جنبشها در ازمیر خود را صهیونیست تعریف میکردند، ولی مانند بتار، سرود، پرچم یا هدف جدی بتار نداشتند».
یکی از نزدیکترین همکاران ژابوتینسکی در سازمانهای بتار، مناخیم بگین متولد بلاروس و حدوداً بیست و چند ساله بود. همچنین وکیل جوانی که به لژیونهای یهودی در فلسطین، که توسط ژابوتینسکی تأسیس شده بود، پیوست، دیوید بن گوریون بود.
بن گوریون که در دانشگاه استانبول حقوق خوانده بود، به عنوان مترجم در لژیونهای یهودی علیه عثمانیها جنگید. همچنین دوست او، اسحاق بن زوی، که با او در استانبول تحصیل کرده بود و بعدها دومین رئیس رژیم اسرائیل شد، به عنوان مترجم در ارتش عثمانی در جنگ شرکت کرد. پس از جنگ، این دو نفر در فلسطین، دوباره همدیگر را دیدند. آنها مدیران آژانس یهود، نهاد حاکم بر یهودیان، شدند که 5 درصد از جمعیت فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا را تشکیل میدادند.
لژیونهای یهودی ژابوتینسکی در فلسطین پس از جنگ به موسسین اولین سازمان مسلح یهودی تبدیل شدند و هاگانا را تشکیل دادند. ولی هاگانا، به معنای دفاع، به دلیل ناکارآمدی در عملیات تهاجمی در طول شورش اعراب در سال 1929 مورد انتقاد قرار گرفت.
در سال 1931، ژابوتینسکی هاگانا را ترک کرد و دومین سازمان مسلح یهودی، یعنی ایرگون را تأسیس کرد. لوگوی ایرگون نقشهای از اسرائیل بزرگ را نشان میداد که شامل فلسطین و اردن میشد و عبارت «فقط از این طریق» در زیر سلاح نوشته شده بود.
پیش از درگیر شدن در اقدامات مسلحانه، سازمانهای مسلح یهودی صهیونیستی، مهاجرت یهودیان از اروپا و محل ظهور نازیسم را سازماندهی میکردند و آنها را به فلسطین می فرستادند. اما با افزایش مهاجرت، در سال 1939 دولت بریتانیا اعلامیه های سفیدی را منتشر کرد که مهاجرت یهودیان به فلسطین را محدود میکرد.
تصمیم بریتانیا، سازمانهای مسلح یهودی را از هم جدا کرد. شبهنظامیان هاگانا و ایرگون در جبهه بریتانیا و آمریکا میجنگیدند. در همین حال، زیو جابوتینسکی در سال 1940 در سن 60 سالگی در حالی که از اردوگاههای آموزشی مسلحانه بتار در نیویورک بازدید میکرد، بر اثر حمله قلبی مرد.
همچنین آوراهام استرن، که مخالف حمایت از بریتانیا در جنگ بود و از اتحاد با آلمانیها و ایتالیاییها حمایت میکرد، ایرگون را ترک کرد و یک سازمان تروریستی رادیکال جدید به نام لهی تأسیس کرد.
استرن، رهبر گروه مسلح ایرگون که توسط بریتانیا به عنوان یک سازمان تروریستی قلمداد شده بود، دو سال بعد ترور شد و اسحاق یزرنیتسکی جانشین او شد. اسحاق یزرنیتسکی همان فردی است که بعدها، جهانیان او را به نام اسحاق شامیر و نخست وزیر اسرائیل شناختند.
در سال 1942میلادی کشتی استروما که قصد داشت بیش از 800 یهودی را از رومانی به فلسطین بیاورد، به دلیل امتناع قیمومیت بریتانیا در دریای سیاه غرق شد. این حادثه سازمانهای یهودی را به مخالفت با قیمومیت بریتانیا برانگیخت.
در حالی که بریتانیاییها در اروپا با نازیها میجنگیدند، سازمانهای مسلح یهودی در فلسطین، آموزش برای جنگ علیه قیمومیت بریتانیا و اعراب را آغاز کرده بودند. همچنین یک نیروی ویژه جدید به نام پالماخ در هاگانا برای انجام حملات تروریستی تأسیس شد.
مناخیم بگین، مبارز سابق بتار، وارد فلسطین شد و رئیس ایرگون شد. در سال 1944 میلادی، او شورش مسلحانهای را علیه قیمومیت بریتانیا آغاز کرد.
جهان در 6 نوامبر 1944 میلادی زمانی که لرد موین، وزیر امور خارجه بریتانیا در خاورمیانه، توسط دو شبهنظامی لهی در قاهره ترور شد، از فعالیت این سازمانهای تروریستی جدید آگاه شد. این ترور بریتانیا را شوکه کرد و البته، هر دو تروریست دستگیر و اعدام شدند. پس از این حمله، یک جنگ داخلی کوتاه مدت، معروف به فصل، بین هاگانا، ایرگون و لهی درگرفت.
با این حال، جنگ داخلی بین سازمانی زمانی پایان یافت که این سه سازمان در سال 1945 برای تشکیل جنبش مقاومت یهود گردهم آمدند. برای اعلام تأسیس این جنبش، 1000 شبهنظامی مسلح یهودی در 1 نوامبر 1945 یک خط آهن در فلسطین را منفجر کردند و دوران وحشت آغاز شد.
حکومت بریتانیا در 26 ژوئن 1946 با عملیاتی گسترده به نام آگاتا به این حملات تروریستی پاسخ داد. 2500 شبهنظامی یهودی دستگیر شدند و تمام اسناد آژانس یهود توقیف شد. ولی پاسخ به عملیات آگاتا در 22 ژوئیه 1946 با اولین حمله تروریستی بزرگ دوران مدرن انجام شد.
تمام روزنامهها و رهبران جهان در بیانیههای خود از این حادثه با اصطلاحی که در آن زمان چندان رایج نبود، یعنی با واژه «ترور» یاد میکردند. سازمان تروریستی ایرگون، به رهبری مناخیم بگین، مسئولیت این حمله را که منجر به کشته شدن 91 نفر شد، بر عهده گرفت.
با این حال، هاگانا، به رهبری دیوید بن گوریون، نیز در برنامهریزی اولیه حمله دخیل بود. کارزار ترور با بمبگذاری هتل شاه دیوید پایان نیافت. در 29 ژوئیه 1947، جهان با عکسی از فلسطین شوکه شد. شبهنظامیان ایرگون دو افسر بریتانیایی را ربوده و آنها را کشته و اجسادشان را از درختان آویزان کرده بودند.
ایرگون، به رهبری مناخیم بگین، به استفاده از روشهای نازی متهم شد. حملات به مغازههای متعلق به یهودیان در لندن پس از حمله تروریستی تکاندهنده بیشتر شد و دولت بریتانیا تحت فشار افکار عمومی ناشی از این حمله، تصمیم به خروج از فلسطین گرفت.
چنین بود که طرح تقسیم، که ایجاد یک دولت عربی و یهودی در فلسطین را پیشبینی میکرد، در سازمان ملل تصویب شد. در حالی که یهودیان طرح تقسیم را جشن میگرفتند، اعراب فلسطینی شورش کردند. خروج بریتانیا، اعراب و یهودیان را تنها گذاشت.
در دسامبر 1947 میلادی فلسطین جمعیتی بالغ بر 1.6 میلیون نفر داشت که شامل 1 میلیون عرب فلسطینی و 600 هزار یهودی بود. این همان لحظهای بود که دیوید بن گوریون و دیگر گروههای مسلح یهودی مدتها منتظرش بودند. چرا که از اوایل دهه 1940، بن گوریون دستور عکسبرداری هوایی از روستاهای فلسطینی و بازدید از روستاها را داده بود و نقشههای آنها ترسیم شده بود.
پس از رفتن بریتانیا، به دستور بن گوریون، طرح (Dallet) آغاز شد. ماهیت اصلی این طرح، اخراج فلسطینیهای باقیمانده در مناطقی بود که به دست یهودیان افتاده بود. در نتیجه در دسامبر 1947، حملات به روستاهای فلسطینی آغاز شد. سالها بعد، فلسطینیها از این واقعه به عنوان روز نکبت یاد کردند. این حملات در رسانههای بینالمللی به تیتر اول تبدیل شد.
در 18 دسامبر 1947 میلادی هاگانا به روستای حسینیه در جلیله شمالی حمله کرد و 15 غیرنظامی، از جمله 5 کودک را کشت. بن گوریون ابتدا عذرخواهی کرد، اما سپس این قتل عام به داستانهای موفقیت هاگانا نسبت داده شد.
حملات تروریستی هیچ تمایزی بین اهداف غیرنظامی و نظامی قائل نبودند. همچنین 26 نفر، از جمله یک نوزاد، در حمله تروریستی هاگانا به هتل سمیرامیس که توسط یک خانواده عرب مسیحی اداره میشد، کشته شدند.
دهها هزار نفر به دلیل حملات تروریستی در اورشلیم، حیفا و یافا مجبور به فرار شدند. بن گوریون با فاصله گرفتن از حملاتی که منجر به کشته شدن غیرنظامیان شد، توجه رسانههای غربی را منحرف کرد.
ولی خشونت صهیونیست ها ادامه یافت و در روستای دیر یاسین در 9 آوریل 1948 میلادی، شبهنظامیان تروریست ایرگون و لهی 107 غیرنظامی فلسطینی را کشتند.
یک ماه پس از قتل عام دیر یاسین، دیوید بن گوریون، معمار نکبت، که منجر به اخراج صدها هزار فلسطینی از روستاهایشان شد، تأسیس کشور اسرائیل را اعلام کرد. به این ترتیب، دیوید بن گوریون، که با طرح اخراج فلسطینیان، فرمان نکبت را داده بود، اولین نخست وزیر اسرائیل شد.
اما حتی تأسیس اسرائیل نیز مانع سازمانهای تروریستی یهودی نشد. سازمان تروریستی لهی، فولکه برنادوت، دیپلمات سوئدی و میانجی سازمان ملل برای فلسطین را که صدها یهودی را در جنگ جهانی دوم از دست نازیها نجات داد، ترور کرد.
سپس 19 شبهنظامی مسلح در درگیری بین شبهنظامیان ایرگون به فرماندهی مناخیم بگین که از تسلیم کشتی پر از سلاح خود به دولت خودداری کرد و شبهنظامیان هاگانا و پالماخ کشته شدند.
پس از این حادثه، نام هاگانا به ارتش اسرائیل تغییر یافت و حتی لوگو نیز یکسان باقی ماند. ایرگون که در فهرست تروریستی بینالمللی قرار داشت، با نام هروت به رهبر یک حزب تبدیل شد. لوگو بدون تغییر باقی ماند.
همچنین مناخیم بگین، رهبر تروریستی ایرگون که همه جا تحت تعقیب بود، رهبر اصلی اپوزیسیون شد. در طول سفر مناخیم بگین به ایالات متحده در دسامبر 1948، گروهی از روشنفکران یهودی، از جمله آلبرت انیشتین و هانا آرنت، نامهای سرگشاده در نیویورک تایمز منتشر کردند.
آنها نوشتند:
«یکی از نگرانکنندهترین رویدادهای سیاسی زمان ما، ظهور حزب آزادی (تنوات هاهروت) در اسرائیل است، حزبی سیاسی که از نظر سازمان، روشها، فلسفه سیاسی و جذابیت اجتماعی شباهت زیادی به احزاب نازی و فاشیست دارد. این حزب از اعضا و پیروان ایرگون زوای لومی سابق، یک سازمان تروریستی، راستگرا و شوونیست در فلسطین، تشکیل شده است. این حزب تروریستی شخصیت واقعی خود را از طریق اعمالش آشکار کرده است. یک نمونه تکاندهنده، رفتار آن در روستای عربنشین دیر یاسین است. حادثه دیر یاسین، شخصیت و اعمال حزب آزادی را به تصویر میکشد. آنها ترکیبی از ملیگرایی افراطی، عرفان مذهبی و برتریطلبی نژادپرستانه را در جامعه یهودی تبلیغ میکردند.»
در سال 1973، حزب حروت مناخیم بگین با احزاب راست افراطی ادغام شد و نام جدیدی را برگزید: لیکود. در سال 1977، بگین به عنوان ششمین نخست وزیر اسرائیل انتخاب شد. در زمان انتخابش، او هنوز به عنوان یک «تروریست» از ورود به بریتانیا منع شده بود.
نخست وزیر جدیدی که در سال 1983 رهبری لیکود را به او واگذار کرد، نیز یک تروریست سابق بود. اسحاق شامیر، رهبر سابق سازمان تروریستی لهی، یکی از عاملان قتل عام دیر یاسین. در سال 1993، دو نام برای رهبری لیکود پس از شامیر رقابت میکردند: بنی بگین، پسر مناخیم بگین و بنیامین نتانیاهو 44 ساله. شامیر از نتانیاهوی جوان حمایت کرد، زیرا پدرش را به خوبی میشناخت. بنزیون نتانیاهو یکی از شاگردان فداکار جابوتینسکی بود.
وقتی پدرش به عنوان یک خاخام لیتوانیایی، به اسرائیل نقل مکان کرد، نام خانوادگی خود را به نتانیاهو تغییر داد، به معنی «خدا داد». او پسرش را بنزیون نامید، به معنی «پسر صهیون».
بنزیون نتانیاهو سالها سردبیر مجلات و روزنامههای جنبش بتار بود و به عنوان منشی خصوصی جابوتینسکی خدمت میکرد. او از اعراب متنفر بود. یکی از پسرانش یعنی یوناتان نتانیاهو، سرباز نیروهای ویژه اسرائیل، در سال 1976 هنگام نجات مسافران هواپیمایی که توسط شبهنظامیان جبهه مردمی سوسیالیستی برای آزادی فلسطین به مقصد انتبه، اوگاندا ربوده شده بود، کشته شد.
پسر دیگرش، بنیامین نتانیاهو، ابتدا رهبر لیکود، جانشین سازمان تروریستی ایرگون شد و سپس در سال 1996 نخست وزیر اسرائیل شد. نتانیاهو اساساً راه زیو جابوتینسکی، صهیونیست تجدیدنظرطلبی که پدرش منشی او بود، را دنبال کرد. او از تحسینکنندگان مناخیم بگین، رهبر ایرگون، شد.
او چنان به این جنبش متعهد بود که در مراسم شصتمین سالگرد بمبگذاری هتل کینگ دیوید در سال 2006 شرکت کرد و پارلمان بریتانیا بیانیهای در محکومیت نتانیاهو صادر کرد.
این بیانیه خاطرنشان میکند که در بمبگذاری هتل کینگ دیوید، 96 نفر جان خود را از دست دادند که بالاترین تعداد شهروندان بریتانیایی کشته شده در یک حمله تروریستی است.
برخلاف تصور، بنیامین نتانیاهو یک سیاستمدار راستگرای عملگرا نیست. او یک صهیونیست متعصب تجدیدنظرطلب است که ایده اسرائیل بزرگ را از پدرش به ارث برده است.
امروز، او رویاهای صهیونیستی جابوتینسکی، بگین و پدرش را محقق میکند. به عبارت دیگر، ما نه تنها با مجموعه ای صهیونیستی روبرو هستیم که از قوانین بینالمللی سرپیچی میکند، بلکه با ایدههای افراطی که آن دولت را فرا گرفتهاند و ریشه در سازمانهای تروریستی دارند، نیز روبرو هستیم و از منظر تاریخی، مسیر این ایدههای افراطی نیز از استانبول میگذرد.
تاریخ بدون شک نام نتانیاهو را در میان نخست وزیران تروریست اسرائیل ثبت خواهد کرد، همانطور که اسلاف او بگین و شامیر این کار را کردند.
انتهای پیام/