به گزارش سلامت نیوز به نقل از هم میهن، در ادبیات نظامی جهان، اصطلاحی وجود دارد به نام «شوک گلوله»؛ شوکی نهفقط از برخورد فیزیکی گلوله، که از صدای شلیک، از وحشت پیش از اصابت؛ لرزشی که مغز را پیش از بدن هدف میگیرد، گوش را از درون میخراشد و صدایش تا سالها تمام نمیشود. ما در ایران به قربانیان این شوک، «موجی» میگوییم؛ آدمهایی که گلوله به تنشان نخورده اما موج انفجار، آرامش روانشان را با خود برده. مانند همان ۴۵ هزار رزمندهای که در جنگ ایران و عراق، بیآنکه زخمی مرئی برداشته باشند، قربانی خاموشترین ویروس جنگ شدند.
حالا بعد از 37 سال که از جنگ 8 ساله گذشته، در جنگ ۱۲ روزه اخیر، این ویروس دوباره از خاکریزها گذشته و به عمق خاک ایران رسیده؛ به پشت جبهه درمان و امداد. به بیمارستانها. پرستارها. تکنسینهایی مثل محمدرضا عزیزی ۴۹ ساله، تکنسین مرکز فوریتهای پزشکی شهر «میانراهان» در استان کرمانشاه که از ۲۶ خردادماه و در پی حمله موشکی اسرائیل به منطقه، ترکشها پهلو و زانوهایش را دریدند.
او اما دیگر از صدای سادهترین حرکتها هم میترسد. خواب ندارد. شبها کابوس میبیند؛ کابوس بمباران و بیداریهایی پر از لرزش بدن: «وقتی تنها میشوم، انگار دنیا از هم میپاشد. مغزم میخواهد بترکد. بدنم میلرزد. گوشم میخواهد کَر شود.» محمدرضا میگوید آنقدر با خانوادهاش درگیر شده، شیشههای خانه را شکسته و همسر و دخترش را کتک زده که برادرش به او گفته: «تو دیگر آن محمدرضای قبلی نیستی.»
محمدرضا پس از چندروز از بیمارستان مرخص شد، اما آنقدر درهمشکسته، عصبی و غیرقابل مهار که خانوادهاش او را به بیمارستان اعصاب و روان «فارابی» کرمانشاه منتقل کردند؛ همان بیمارستانی که خودش از آسیب موشکها در امان نماند و آنطور که «علیرضا ابراهیمی»، سرپرست این بیمارستان به «هممیهن» میگوید، ۳۰۰ نفر از ۶۰۰ پرسنل آن، بعد از انفجار 26 خردادماه، دچار علائم موجگرفتگی شدهاند و حال عدهایشان بد است. آنروز 150 نفر از بیماران را از این بیمارستان به بیمارستان امام رضا کرمانشاه منتقل کردند و خانوادههای بیشترشان آمدند و آنها را بردند، اما آنطور که سرپرست بیمارستان فارابی میگوید، 20 نفر از بیماران، کسی را نداشتند که دنبالشان بیاید و حالا به تنها بیمارستان اعصاب و روان کرمانشاه، فارابی، بازگشتهاند؛ با روانهایی زخمیتر از همیشه.
در این جنگ، بیمارستان برای محمدرضا و صدها پرسنل دیگر حوزه بهداشت و درمان، نهفقط محل کار، که میدان مین روانشان بوده. آنها حالا با زخمیترین بخش جنگ درگیرند؛ زخمی بیصدا، بیدود و بیخون، اما با صدایی که هنوز در سرشان تیر میکشد. جنگ هنوز برای آنها تمام نشده.
سوتِ موشک، خطِ شروع یک زندگی موجی
موجگرفتگی، نهفقط عارضهای جسمی، که یک زندگی شکسته است. موشکهایی که هنوز در مغز بازماندگان شلیک میشود، پنجرههایی که در خواب و بیداری میشکنند و ذهنی که هر روز با همان سوت، همان موج، از نو ویران میشود. اینجا دیگر مرزی نیست میان جنگ و تخت بیمارستان.
در جریان جنگ جهانی اول، هزاران سرباز پس از مواجهه با انفجارها دچار اختلالات روانی شدند. ابتدا، این وضعیت به حضور فیزیکی در کنار گلولههای منفجرشده نسبت داده میشد، اما خیلی زود مشخص شد که تأثیر روانی جنگ تا آنزمان بیسابقه است. آمارها نشان میدهند که بیش از 13 هزار مورد شوک گلوله فقط در سال ۱۹۱۵ ثبت شد و تا پایان جنگ، این تعداد به حدود 200 هزارنفر رسید.
آمار دقیقی از تعداد کسانی که پس از بازگشت از جبهههای جنگ ایران و عراق، دچار شوک گلوله شدند یا سالها بعد با آن دستوپنجه نرم کردهاند هم در دست نیست. بعضی از آمارها میگویند، حدود 45 هزار نفر که بسیاریشان، حین و بعد از جنگ بودهاند، در آسایشگاههای اعصاب و روان بستری شدند.
حالا محمدرضا ۴۹ ساله با ۲۷ سال سابقه کار در فوریتهای پزشکی، یکی از «موجی»های جنگ جدید، جنگ 12 روزه است؛ مردی است که جنگ، در قلب مرکز درمانی سراغش آمد. او که از سال ۱۳۹۷ در مرکز جامع سلامت «میانراهان»، از توابع شهرستان صحنه کرمانشاه مشغول بهکار بوده، روز حمله موشکی اسرائیل بهعنوان سرشیفت در محل حاضر بود. نشسته بود، بیخبر از آنچه قرار است بر سرش آوار شود؛ تا اینکه صدای سوتی غریب، همهچیز را تغییر داد.
«صدای سوت موشک را شنیدم... سوتی که هیچوقت فکر نمیکردم یکروز گوشم آن را بشنود.» موشک، سولهای را هدف گرفت که فقط دومتر با پایگاه فاصله داشت؛ همان دومتر، فاصله بین زندگی و مرگ محمدرضا بود. «اگر بیرون بودم، حتماً از بین میرفتم. همان یک دیوار، من را نجات داد... اما روانم را نه.»
با انفجار اولین موشک، انگار مغز محمدرضا را در دستگاه پرس گذاشته باشند؛ فشاری سهمگین، تن و سری بیحس، بیهوشی و بعد انتقال به بیمارستان شهرستان «صحنه»، با سر و صورتی خونآلود. وقتی به هوش آمد، پرستارها مشغول بخیهزدن به زخمهایی بودند که هنوز هم از ذهنش پاک نشدهاند. اما داستان به اینجا ختم نشد. ترکشها در کمر، پهلو و پشت زانویش جا خوش کردهاند، درست کنار شریانهای حیاتی. دکترها گفتند، درآوردنی نیست. و گوشهایش؟ پردهشان سالم، اما اعصابشان خرد شده؛ «هر دو گوشم انگار تونلی شدهاند که در آن باد میپیچد مدام. صدای انفجار، صدای آن سوت لعنتی هنوز هم در سرم میچرخد.»
محمدرضا بعد از چندروز از بیمارستان شهرستان صحنه، به خانه برگشت، اما نه به زندگی سابق. «فکر میکردم همین که زندهام، کافی است.» اما نبود. تصمیمگیریهایش بههمریخته، پرخاشگر شده و کنترل رفتارش از دست رفته بود: «با خانوادهام درگیر شدم. شیشههای خانه را شکستم. همسر و دخترم را زدم. برادرم گفت: تو دیگه اون محمدرضای قبلی نیستی.» محمدرضا حالا زیر نظر مسئولان دلسوز بیمارستان فارابی، بهویژه رئیس بیمارستان، تحت درمان است. «عکسام را که خانوادهام نشانم دادند، پشتم مثل لاستیکی که با شدت به بدنم خورده، بود؛ قرمز و متورم.»
محمدرضا، تکنسین کهنهکار اورژانس، حالا سرش را با دستمال میبندد تا شاید صدای آن سوت مرگبار را کمتر بشنود. ماشینش، حاصل سالها کار، در انفجار پودر شد. حالا برای خرج زندگی هم مانده. دوز داروهایش عوض میشود، اما سودی ندارد. خودش میگوید: «من دیگر یک موجیام.»
آسیبهای روانی پرسنل؛ بیش از نیمی تحت درمان
علیرضا ابراهیمی، متخصص اعصاب و روان و سرپرست بیمارستان اعصاب و روان فارابی کرمانشاه، از روزی تلخ میگوید که انفجارهای مرگبار ناشی از حمله اسرائیل، بخشی از پیکره درمان روانی استان را هدف گرفت و زخمی عمیق بر تن بیمارستانی گذاشت که تنها مأمن بیماران روانی در منطقه است؛ بیمارانی با اختلالات اعصاب و روان مانند افسردگی، اضطراب، وسواس، جنون و اختلالات روانپزشکی ناشی از سوءمصرف موادمخدر که در این بیمارستان بستری بودند.
او در ۲۶ خردادماه، حدود ساعت ۹ صبح مثل دیگر اساتید دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در بیمارستان فارابی مشغول ویزیت بیماران بوده که چند انفجار مهیب، بیمارستان را لرزاند و قسمت زیادی از بیمارستان آسیب دید. ابراهیمی میگوید، بیماران همه به سمت حیاط میدویدند: «چون بخشهای زیادی از بیمارستان آسیب دیده بود، قسمتهای زیادی از سقف بیمارستان ریخته بود و نیاز به تعمیرات کلی داشت. مدتی بیمارستان ما بهجز بخش اورژانس، تعطیل بود. بیمارستانهای روانی وضعیت بدی داشتند. بیماران روانی کلاً داخل حیاط بودند ولی بههرحال ما مریضهایمان را با سختیهای بسیاری به بیمارستان معین انتقال دادیم.»
ابراهیمی میگوید که بخش مگا آیسییو این بیمارستان هنوز خراب است: «ما یک آیسییو بزرگ داریم که آسیب جدی دیده، الان تخریب شده و در حال تعمیرات آن هستند. بخشهای اعصاب و روان الان قابل استفادهاند و رئیس دانشگاه و معاونان استاندار و شهرداری همه آمدند و کمک کردند. بیمارستان روانی مانند دیگر بیمارستانها نیست. کسی زیر بار بیماران روان نمیرود و کادر مخصوص خودش را میخواهد. مسئولان دانشگاه، استانداری، شهرداری، هلالاحمر و فوریتهای پزشکی خیلی زحمت کشیدند و روز حادثه بهسرعت آمدند، در محل حاضر شدند و همکاری کردند.»
طبق برآوردها آسیبی که از سوی کارشناسان فنی و تجهیزات دانشگاه تعیین شده، بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان به ابنیه و تجهیزات بیمارستان فارابی خسارت وارد شده اما آنچه بیشتر نگرانکننده است، صدمات روانی واردشده به پرسنل بیمارستان است: «حدود ۵۰ درصد از ۶۰۰ پرسنل ما، دچار علائم شدید اضطرابی شدند. تپش قلب، بیخوابی، کابوسهای مکرر، اختلالات شنوایی و علائم موجگرفتگی در بین آنها شایع است. در حال حاضر، آنها را با تشخیص اختلال اضطراب حاد،(ASD) تحت درمان داریم. هنوز تشخیص PTSD قطعی نیست، اما نگرانیم بعضی موارد به آن سمت برود. تعدادی از همکاران ما با اختلالات استرس ناشی از این حادثه تهدیدکننده حیات، تحت درماناند.»
به گفته ابراهیمی، 8 نفر از پرسنل بیمارستان دچار آسیب جسمی هم شدهاند و تحت درمانند، اما صدمات روانی برای آنها بیشتر بوده: «موج انفجار این افراد را گرفته و به این مسائل دچار شدند. مهمترین عارضهای که ما پیدا کردیم، همین انفجار است. اینها حالتهای افرادی را که به آنها گفته میشود موجی، دارند. ممکن است در ادامه تعداد بیشتری از آنها دچار اختلال ناشی از موجگرفتگی شوند.»
به گفته او، هیچکدام از پرسنل (بهجز افراد با آسیب جسمی) مرخصی نگرفتهاند: «اصرار داشتیم همه به محل خدمت برگردند. پرهیز از محل حادثه، موجب تثبیت اختلالات روانی میشود. این بخشی از درمان است؛ ما آن را «مواجهه درمانی» مینامیم. بهرغم سختی زیاد، پرسنل برگشتند و پای کار ایستادند. هنوز تعداد زیادی از آنها هرروز به ما مراجعه میکنند و از اختلال خواب و کابوسهای مربوط به انفجارها شکایت دارند.»
سرپرست بیمارستان فارابی کرمانشاه، با تأکید بر وضعیت خاص بیماران روان توضیح میدهد که جابهجایی آنها بهسادگی ممکن نیست: «بخش اعصاب و روان تجهیزات ویژهای میخواهد؛ از پنجرهها گرفته تا طراحی فضا. امکان انتقال به هر بخش یا بیمارستانی وجود ندارد. همان روز جمعه، خانوادهها اکثر بیماران را بردند، ولی حدود ۲۰ بیمار که کسی دنبالشان نیامده بود را با کمک بیمارستان امام رضا بستری کردیم تا بخشهای ما بازسازی شوند.»
به گفته او، تابهحال بیماری که آنروز در بیمارستان بوده با اختلال موجگرفتگی به ما مراجعه نکرده: «آنها خودشان مشکل دارند و اینگونه نیست که اختلال جدیدی در آنها تشخیص داده باشیم. بیماریهای روان، مکان مشخصی میخواهد و نمیشود در هر بخشی بیمار روان را بستری کرد. پنجرههای بخش بیماران روان متفاوت است و امکاناتی که در اختیار بیمار روان است، با بقیه بیماران متفاوت است.
به همین دلیل نمیشود در هر بخشی بستری کرد. بهعنوان مثال در بخش نورولوژی نمیتوان بیمار روان بستری کرد زیرا نیاز به امکانات خاصی دارد. امکاناتی که در اختیار بیمار روان است، محدودتر است و با احتیاط بیشتری استفاده میشود. در بخشهای دیگر اینگونه نیست. در کرمانشاه هیچ مرکزی، بیمار روان بستری نمیکند و تنها بیمارستان فارابی است که اینکار را میکند.»
علیرضا ابراهیمی، سرپرست بیمارستان فارابی کرمانشاه، با بخشی از حوادث تلخ و در عین حال انسانی، روزهای پس از حمله را اینگونه روایت میکند: «الان دیگر وقت آن گذشته که خانوادهای دنبال بیمارشان بیایند. طبق قانون، وقتی پزشکی بیمار را ترخیص میکند و خانوادهاش برای تحویلاش مراجعه نمیکنند، ما از طریق مددکاری، بیمار را به خانه میبریم. این موضوع مختص اتفاقات اخیر هم نیست؛ در شرایط عادی هم ما با چنین موارد زیادی روبهرو هستیم. گاهی خانوادهها بیمار را رها میکنند و ما مجبور میشویم با آمبولانس و نیروی انسانی او را به منزلاش بازگردانیم. این کار برای بیمارستان هزینهبر است و فشار زیادی به ما وارد میکند.»
او میگوید در همان روزهای نخست، وقتی خانوادهها متوجه ماجرا شدند، بسیاریشان آمدند و بیمارانشان را بردند: «داروهایی که در بیمارستان مصرف میکردند را نسخه کردیم و به خانوادهها سپردیم تا به آنها بدهند. اما همچنان حدود ۲۰ بیمار باقی مانده بودند. با کمک بیمارستان معینمان یعنی امامرضا، آنها را موقتاً بستری کردیم تا بخشهای خودمان مجدداً فعال شوند. خوشبختانه با همکاریهای خوبی که شد، در کمتر از ۱۰ روز، بیشتر بخشهای ما به چرخه خدمت برگشتند.»
ابراهیمی تأکید میکند که اورژانس حتی یکلحظه هم تعطیل نشده: «اصرار ما بر فعالماندن اورژانس روانی بود. بیمارستان روانی با دیگر بیمارستانها تفاوت دارد. هیچ مرکزی، بیمار روانی نمیپذیرد، پس ما باید همیشه آماده باشیم. بخش زنان، مردان،IT و الکترولیز همه فعالاند و اجازه ندادیم اورژانس لحظهای از مدار خارج شود.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش، اطمینانخاطر میدهد که خوشبختانه هیچ مورد اقدام به خودکشی ـ چه در میان بیماران و چه پرسنل گزارش نشده: «ما مراقبتهای ویژهای از بیماران انجام میدهیم. حتی در انتقال به بیمارستان امامرضا هم با دقت و همراه انجام شد. بههیچوجه بیمارها بدون مراقب منتقل نشدند.»
اما نگرانیهای او فقط متوجه بیماران نیست. بهگفته ابراهیمی، بیمارستان از نظر ابنیه و تجهیزات، خسارت سنگینی متحمل شده و تجهیزات زیادی را بهطور قرضی فراهم کردهاند: «ما به بازار بدهکاریم و مردم بسیار به ما کمک کردند. اما انتظار داریم وزارت بهداشت بهسرعت ورود کند و حمایت مالی انجام دهد.»
او در پایان، با لحنی ستایشآمیز از کادر درمانیاش یاد میکند: «پرسنل ما قهرمانهای واقعی این بحران بودند. حتی آنهایی که شیفت نداشتند، بهسرعت خودشان را رساندند. کنترل ۱۷۰ بیماری که ناگهان به حیاط ریخته شدند، کار سادهای نبود. اما آنقدر خوب مدیریت شد که حتی یک بیمار هم از تخت نیفتاد یا دچار آسیب نشد. انتظار داریم این تلاشها فقط روی کاغذ دیده نشود. تشویق واقعی، درخور خدمتی است که این افراد بیچشمداشت انجام دادند.»
او میگوید که تا امروز، هیچیک از پزشکان برای درمان خود مراجعه نکردهاند: «پزشکان معمولاً خودشان درمان را آغاز میکنند. اما پرستاران، تکنسینهای رادیولوژی، کارکنان آزمایشگاه، فیزیوتراپی و کاردرمانی به من مراجعه کردند و بیشترین مراجعات هم از سوی پرستاران بوده است.»
آتش، شیشههای شکسته و بیماران وحشتزده
حدود ساعت ۹ صبح روز ۲۶ خردادماه، درست زمانی که اساتید دانشگاه در بیمارستان اعصاب و روان فارابی کرمانشاه در حال ویزیت بیماران بودند، چند انفجار مهیب بیمارستان را لرزاند. در یکلحظه، سقفها فروریختند، شیشهها شکستند و همهچیز بههمریخت. بیماران به حیاط فرار کردند و اوضاع بحرانی شد. بعضی از بخشها کاملاً غیرقابل استفاده شدند و بیمارستان برای مدتی - جز اورژانس - تعطیل شد.
علی بهرامیان، رئیس روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، یکی از نخستین افرادی بود که پس از حمله به بیمارستان فارابی، خود را به محل رساند. آنچه او توصیف میکند، صحنهای است شبیه کابوس آتشسوزی، بیماران اعصاب و روانی که با ترس و بیقراری در حیاط بیمارستان سرگردان بودند، خانوادههایی هراسان که میان دود و شیشههای شکسته میدویدند و پرستارانی که همچنان ایستاده بودند و از بیماران مراقبت میکردند.
آنروز سه حمله، با فاصلههای زمانی ۵ و ۱۰ دقیقهای، بیمارستان فارابی را هدف قرار دادند. هرچند خمپارهای مستقیم به ساختمان بیمارستان اصابت نکرد، اما انفجارها پشت بیمارستان را درگیر آتش کرد. بهرامیان که دقایقی پس از این حملات در محل حاضر شد، از تخریب شدید بخشها و تجهیزات حیاتی به «هممیهن» از آنروز میگوید: «بخش مگا آیسییو که کمتر از یکسال از راهاندازی آن میگذشت، همراه با اتاقهای سرور، تجهیزات مانیتورینگ و حتی بخشهای اداری، آسیب دیدند. شیشهها شکسته بودند و میز و صندلیها روی هم ریخته بودند.»
بلافاصله پس از حمله، ۱۵۰ بیمار بستری به محوطه باز بیمارستان آورده، سپس به مراکز درمانی معین مثل بیمارستان امام رضا منتقل شدند. اما پیامد حمله تنها جسمی نبود؛ بسیاری از بیماران بخش اعصاب و روان، مجدداً دچار آسیبهای روانی شدند، شوکی که خانوادهها هم از آن بینصیب نماندند. شماری از کادر درمان، دچار موجگرفتگی و عدهای هم از نواحی مختلف بدن مجروح شدند. بااینحال، خدمات درمانی پس از چندساعت از سر گرفته شد. بیمارانی که منتقل شده بودند، ظرف دو تا سه روز به فارابی بازگشتند و برای جبران کمبود، تختهایی بهصورت امانی از دیگر بیمارستانها دریافت شد. بهرامیان میگوید: «بخش مگا آیسییو، بهدلیل تجهیزات بسیار تخصصی و گرانقیمت، بیشترین خسارت را دید. برآورد اولیه از میزان خسارت حدود ۱۱۵ میلیارد تومان است.»
مسعود قلعهسفیدی، رئیس مرکز فوریتهای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه میگوید، حتی بیمارستان امام رضا و دانشکدههای اطراف هم از حملههای اسرائیل در امان نماندند: «چهار مرکز درمانی ما مستقیماً تحتتأثیر حملات موشکی قرار گرفتند. شیشهها شکست، دیوارها ترک برداشتند و مجموعه با مشکلات ساختاری مواجه شد. همچنین دو مورد تخریب آمبولانس در شهرستان کنگاور داشتیم. یکی متعلق به شهرستان صحنه بود که برای کمک اعزام شده بود و دیگری از خود کنگاور که بر اثر موجانفجار واژگون شد. مرکز سلامت ماهیدشت هم خسارتهایی دیده است.»
دانشکدههای پرستاری، پیراپزشکی، بهداشت و تغذیه، چهار دانشکده دانشگاه علوم پزشکیاند که در نزدیکی بیمارستان فارابی قرار دارند که بهگفته بهرامیان، دانشکده تغذیه بیشترین آسیب را متحمل شده است. حرف قلعهسفیدی، درباره مطالبه اصلی مجموعه دانشگاه علوم پزشکی از مسئولان هم شفاف است: «ما گزارش کامل خسارات را ارسال کردهایم. دانشگاه پیگیر جبران این آسیبهاست. بازگشت آمبولانسها، بازسازی مراکز و بازیابی چرخه خدمات درمانی نیازمند حمایت جدی وزارت بهداشت است. باید زیرساختها ترمیم شود تا سیستم فوریتهای پزشکی با تمام توان به مردم خدمترسانی کند.»
احسان خواجهوند، تکنسین اورژانس بیمارستان فارابی کرمانشاه هم از آنروز تلخ و فراموشنشدنی میگوید؛ روزی که سایه انفجار، بر بام یک مرکز درمانی افتاد: «انفجار درست پشت بیمارستان بود؛ جایی نزدیک انبار و نمایشگاه کامیون. موج انفجار آنقدر شدید بود که سنگهای بزرگ از پشت پرتاب شدند و جلوی اورژانس افتادند. بسیاری از خودروها آسیب دیدند و بخشهای پشتی بیمارستان، ازجمله بخشهای بستری، بیشترین خسارت را دیدند.»
او میگوید هرچند اورژانس در ورودی بیمارستان قرار داشت و کمتر آسیب دید اما صحنهای که در بخشهای دیگر رقم خورد، تکاندهنده بود: «تمام شیشههای بخشهای بستری بهخاطر فشار موج انفجار فرو ریخت. سقف کاذب بیمارستان پایین آمد و بسیاری از دستگاههای حیاتی آیسییو آسیب جدی دیدند. ضربان قلب بیماران بهشدت بالا رفته بود؛ از ترس و فشار روانی ناشی از انفجار.» با گذشت یکماه از حادثه، تبعاتش همچنان ادامه دارد: «هنوز هرروز، هم بیماران و هم پرسنل به اورژانس مراجعه میکنند. علائم مشترک دارند؛ استرس، اضطراب، بیخوابی، سردرد و آسیبهای شنوایی. ما به این افراد موجی میگوییم؛ چون نشانههایشان مشخص و قابل شناسایی است.»
او از تصمیم مسئولان برای پیگیری وضعیت این افراد میگوید: «برای تمام بیمارانی که روز حادثه در بیمارستان بودند، حتی اگر ترخیص شده باشند، پرونده تشکیل شده است. این کار باعث میشود اگر دوباره با علائم موجگرفتگی مراجعه کنند، تحتدرمان مناسب قرار بگیرند.»
از کرمانشاه تا میانراهان
بیمارستان فارابی کرمانشاه در 26 خردادماه، در حمله اسرائیل آسیب دید اما بیشتر از آن، مرکز جامع سلامت میانراهان از توابع شهرستان صحنه کرمانشاه دچار حادثه شد و آنچه علی بهرامیان، مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و مسعود قلعهسفیدی، رئیس فوریتهای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در آنجا دیدهاند، اتفاقی مهیب و وحشتناک بوده.
بهرامیان از تخریب گسترده در مرکز جامع سلامت میانراهان میگوید؛ درمانگاهی شبانهروزی با حضور پزشک، بخشهای مامایی و عمومی، پایگاه اورژانس و اقامتگاه پزشکان: «در آنجا هم کسی کشته نشده اما چندنفر زخمی شدند. بسیاری از بخشها و تجهیزات نابود شد. چند دستگاه آمبولانس نیز از رده خارج شدند؛ آمبولانسهایی که ارزش هرکدام به بیش از ۸ میلیارد تومان میرسد. گرچه در این حمله هیچیک از بیماران یا کارکنان کشته نشدند، اما چندیننفر مجروح شدند. موج انفجار در میانراهان بهقدری شدید بود که آمبولانس و افراد را به اطراف پرتاب کرد.»
مسعود قلعهسفیدی، رئیس مرکز فوریتهای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه هم از موجگرفتگی عدهای از پرسنل بیمارستان فارابی و مرکز جامع سلامت میانراهان میگوید: «در این حملهها، پرسنل زیادی بهویژه در بیمارستان فارابی دچار موجگرفتگی شدند. درمجموع هشت نفر از نیروهای ما دچار آسیب جدیتری شدند ازجمله یک پزشک، چند تکنسین و پرستار. عدهای هنوز تحت درماناند و برای عده دیگری عوارض موجگرفتگی ممکن است بعدها بروز کند.» او میگوید مرکز جامع سلامت میانراهان بهشدت آسیب دیده: «موشک تنها یکی، دو متر با پایگاه فوریتهای پزشکی ما فاصله داشت؛ پاویون پزشک کاملاً تخریب شد، چند دستگاه خودرو از بین رفتند و دو نفر از تکنسینهای اورژانس که در محل حضور داشتند، بهشکل معجزهآسا از مرگ نجات یافتند اما زخمی شدند. یکی از آنها هنوز در بیمارستان فارابی بستری است.»
منظور قلعهسفیدی از آن یکنفر، محمدرضا عزیزی است. همان کسی که علی بهرامیان هم از او نام میبرد؛ تکنسین پایگاه اورژانس میانراهان که موج انفجار شدید از همانروز او را گرفته و هنوز رها نکرده: «چه بگویم، موجی شده دیگر، موجی.» به گفته بهرامیان، محمدرضا از همانروز در بیمارستان بستری شد و حالا در بخش اعصاب و روان بیمارستان فارابی بستری است.
بیشترین آسیب، بیمارستان فارابی
حسین کرمانپور، رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت میگوید در طول جنگ 12 روزه، به بیمارستانها و مراکز درمانی کشور از جزئی تا بهصورت 50درصدی، آسیب رسیده است اما هیچکدام بهصورت کامل تخریب نشدند که تعطیل شوند. به گفته او، بیمارستان فارابی کرمانشاه بیشترین آسیب را در کل کشور دید که تاحد زیادی تخریب شد و الان در حال بازسازی بخشهای تخریبشدهاند.
او میگوید منظور او از تخریب، آوارشدن نیست: «اما درصد تخریب بهگونهای بود که بعضی از بخشهای بیمارستانهای آسیبدیده، کارایی درمانی خودش را از دست داد. در طول جنگ، قاعدتاً کاری برای بازسازی صورت نگرفت چون واهمه داشتیم که دوباره همین اتفاق رقم بخورد و کاری که میکنیم بیاثر باشد.»
به گفته کرمانپور، زمانی که بیمارستان فارابی کرمانشاه دچار آسیب شد، بیمارها از آن بیمارستان به جای دیگری منتقل شدند: «الان از وقتی که جنگ تمام شده یا بهعبارتی آتشبس صورت گرفته، مسئولان بیمارستان فارابی درحال پیگیریاند که بازسازی لازم انجام شود.» او میگوید در آن 12 روز بعضی از مراکز کاملاً تخریب شدند: «پایگاه اورژانس در هویزه یکی از مراکز بود. چهار یا پنج پایگاه اورژانس داشتیم که خیلی شدید تخریب شدند.
یا مثلاً مرکز بهداشتی یک مرکز جامع سلامت که در آنجا واکسیناسیون اطفال و مراقبت از مادران باردار انجام میشود و پزشکان عمومی برای ویزیت افراد به آنجا میروند هم دچار آسیب زیادی شدند. یک مورد از این مراکز هم در کرمانشاه بهصورت کامل تخریب شد که حالا درصدد بازسازی است تا مجدد به کارش ادامه دهد.»
به گفته کرمانپور، وقتی به پایگاههای اورژانس حمله میشود، از این جهت وضعیت بد میشود که این مراکز نزدیکترین محلها برای رسیدگی به افراد هنگام حادثهاند: «اگر در یکمنطقه یکپایگاه تخریب شود آنوقت اگر آمبولانس بخواهد از یک محل دیگر بیمارش را به آنجا ببرد، دچار مشکل میشود؛ چون همان زمانی که آن آمبولانس صرف کرده تا خودش را به مرکز درمانی برساند، باید دوباره صرف کند تا او را به مرکز دیگری منتقل کند و ممکن است به بیمار آسیب برسد.»
او میگوید، طرفین جنگها باید به کنوانسیونهای بینالمللی جنگ پایدار پایبند باشند که البته اسرائیل نبود: «این تخریبها به بیماران آسیب میرساند. چند آمبولانس ما از رده خارج شدند که کار امدادرسانی را مشکل میکند.»
کرمانپور میگوید تا جایی که میداند، در این مراکز و بیمارستانهایی که دچار آسیب شدند، کسی از مردم کشته نشد اما زخمی چرا: «مثلاً وقتی به بیمارستان فارابی کرمانشاه حمله شد، چندنفر از بیماران زخمی شدند. اما موضوع مهم این است که بیمارستانی دچار آسیب شد که مظلومترین بیماران ما در آن بستریاند؛ یعنی بیماران اعصاب و روان. وضعیت بسیاری از این بیماران بهگونهای است که گاهی واقعاً نیاز دارند فردی آنها را همراهی کند و خودشان نمیتوانند خیلی از کارهایشان را شخصاً انجام دهند.»
او ادامه میدهد: «وقتی نزدیک بیمارستان شهید مطهری که بیمارستان سوانح و سوختگی است، بمب زده شد بسیاری از شیشهها و سقفها فرو ریخت. در این بیمارستان بیماران باندپیچیهای خاصی دارند که نمیتوانند با آنها درست راه بروند. حالا فکرش را بکنید چنین اتفاقی هم رخ دهد. آنروز برای این بیماران بسیار ترسناک و رعبآور بود. بهعبارتی، آنها خیلی هم احساس تنهایی میکردند. قاعدتاً با این اتفاق نهتنها درمان آنها دچار اختلال میشود، بلکه عوارض سوءروانیاش هم گریبان آنها را خواهد گرفت.»
کرمانپور میگوید چندنفر از تکنسینهای اورژانس پیشبیمارستانی یا همان 115 هم زخمی شدند: «وقتی تکنسینهایی بالای سر مریضها در ماشینهای آمبولانس حین خدمترسانی بودند، موشک در نزدیکیشان فرود آمده بود و موج انفجار، ماشینی را که با سرعت در حال جابهجایی مجروحان بود، دچار آسیب کرده بود. همکاران ما هم دچار آسیب جدی شدند که بستری شدند، تحت مداوا قرار گرفتند و چندنفر هم کشته شدند.»
در حمله اسرائیل به زندان اوین، علاوه بر دکتر شیروانی ـ دکتر زندان ـ دو نفر از تکنسینهایی هم که در بهداری اوین کمک میکردند، کشته شدند. به گفته کرمانپور، بقیه کسانی که از کادر درمان کشته شدند، در منزل مسکونیشان بودند.