بررسی ابعاد جنگ رسانهای ۱۲ روزه ایران و اسرائیل
اقتصاد ایران: رسانههایی مانند ایراناینترنشنال در نبرد اخیر نه بهعنوان ناظری بیطرف، بلکه بهمثابه بازوی عملیات روانی در جبهه دشمن عمل کردند.
گروه سیاسی خبرگزاری مهر-یادداشت مهمان فرزاد پورمرادی روزنامه نگار: رسانههایی مانند ایراناینترنشنال در نبرد اخیر نه بهعنوان ناظری بیطرف، بلکه بهمثابه بازوی عملیات روانی در جبهه دشمن عمل کردند. این رسانهها بلافاصله و بدون تحلیل مستقل، روایت رسمی تلآویو را بازتاب دادند: «۹۹ درصد موشکها دفع شدهاند»، «ایران منزویتر از همیشه است»، و «هیچ دستاورد میدانی ندارد». آنها عامدانه تلاش کردند توانمندی، جسارت و پیامدهای حمله ایران را بیاثر جلوه دهند و حتی تصاویر موفق از هدف قرار گرفتن پایگاه نواتیم را تحریف یا سانسور کردند.
در مقابل، رسانههای داخلی ایران، علیرغم محدودیتهای زیرساختی و حملات گسترده سایبری به سازمان صدا و سیما، توانستند در مقاطع کلیدی، روایتهایی مؤثر و الهامبخش خلق کنند. نمایش عبور پهپادها و موشکها از سامانههای دفاعی رژیم صهیونیستی، انتشار تصاویر دقیق از اصابت به اهداف از پیش تعیینشده، و برجستهسازی شجاعت و قاطعیت پاسخ ایران، بخشی از این تلاشها بود که توانست تا حدی افکار عمومی داخلی و منطقهای را با خود همراه سازد.
نکته مهم این است که دشمن تنها در رسانهسازی حرفهای خلاصه نمیشود، بلکه با ایجاد ساختارهای رسانهای چندزبانه، تلاش دارد تا افکار عمومی جهانی را نیز در جبهه خود نگه دارد—از شبکههای فارسیزبان برای ایرانیان گرفته تا رسانههای عربیزبان برای منطقه، و انگلیسی و فرانسوی برای مخاطبان غربی. در حالی که ایران، هنوز یک رسانه عبریزبان مؤثر برای تأثیرگذاری بر جامعه اسرائیل در اختیار ندارد.
بدیل این وضعیت، ایجاد یک نهاد مستقل و چندزبانه روایتساز است که توان تولید محتواهای سریع، مستند، عاطفی و اثرگذار را داشته باشد. برای روایتسازی باید همانقدر سرمایهگذاری کرد که برای موشک، پهپاد و پدافند هوایی هزینه میشود؛ چراکه در جنگ امروز، پیروز میدان کسی است که در روایت نیز پیروز باشد.
جنگ رسانهای ایران با آمریکا و اسرائیل چگونه بود؟ آیا رسانههای داخلی توانستند در برابر آن مقاومت مؤثری داشته باشند؟
واقعیت این است که تقابل نظامی ایران و اسرائیل، تنها در آسمان و زمین رخ نداد، بلکه بخش مهمتری از این نبرد در ذهن مخاطبان، صفحات اول رسانهها و شبکههای اجتماعی شکل گرفت. دشمن با استفاده از ابزارهای رسانهای گسترده و بینالمللی، بلافاصله پس از عملیات، روایتی ساخت که هدف آن بیاثر نشاندادن قدرت بازدارندگی و پاسخ ایران بود.
رسانههای داخلی ایران در حوزههایی چون تقویت روحیه ملی، مشروعیتبخشی به پاسخ نظامی، و بازنمایی اقتدار ایران در سطح داخلی، عملکرد مثبتی داشتند. اما در جنگ جهانی روایتها، بهویژه در سطح افکار عمومی خارجی و نخبگان بینالمللی، ضعفهایی آشکار شد. نبود روایتهای چندزبانه، نداشتن شبکههای فراملی فعال، و تأخیر در ورود به میدان روایتسازی باعث شد در بسیاری از موارد، روایت دشمن تثبیت شود پیش از آنکه روایت ایران شنیده شود.
درس مهم این نبرد آن است که رسانه، دیگر ابزاری حاشیهای و پسینی نیست، بلکه باید بهعنوان «صف اول استراتژی دفاعی» تلقی شود. همانگونه که غرب با بهرهگیری از رسانهها، جنگ اوکراین را به «مبارزه دموکراسی با استبداد» تبدیل کرد، ایران نیز باید بتواند روایت خود از دفاع مشروع، مظلومیت منطقهای و خطر سیاستهای توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی را برای جهان قابل فهم، باورپذیر و پذیرفتنی کند.
نقش روزنامهنگاران، نخبگان و روشنفکران در این جنگ رسانهای چگونه بود؟ آیا این گروهها در مسیر منافع ملی عمل کردند؟
در جنگهای مدرن، نقش روزنامهنگاران، تحلیلگران و نخبگان رسانهای کمتر از فرماندهان نظامی نیست. در این نبرد، بخشی از نخبگان داخلی با ترجمه و بازنشر روایتهای غربی، ناخواسته در زمین دشمن بازی کردند. اما در سوی دیگر، شمار قابل توجهی از روزنامهنگاران، تحلیلگران و فعالان رسانهای با نگاهی راهبردی، در دفاع از منافع ملی و بازتولید روایت ایرانی، نقش مؤثری ایفا کردند.
تحلیلهایی درباره مشروعیت پاسخ ایران، تأکید بر نقش بازدارندگی منطقهای و هشدار درباره واگذاری روایت به رسانههای بیگانه، توسط برخی از این چهرهها مطرح شد. در واقع، پتانسیل رسانهای قابل توجهی در کشور وجود دارد؛ به شرط آنکه به جای نادیده گرفتن یا سرکوب، از آنها در یک ساختار حرفهای بهرهگیری شود.
در میان تمامی چالشها، یکی از نقاط درخشان جنگ رسانهای اخیر، بازتولید ناسیونالیسم ایرانی بود—احساسی ملیگرایانه که فراتر از نظام سیاسی، بر پایه غرور ملی، غیرت تاریخی و روح استقلالطلبی مردم ایران شکل گرفت. بهرهگیری از نمادهای تاریخی، مفاهیم هویتی و زبان حماسی باعث شد طیف گستردهای از اقشار جامعه با گرایشهای مختلف، با روایت ملی همراه شوند. این امر نهتنها یک پیروزی روانی بر اسرائیل بود، بلکه دستاوردی اجتماعی در بازسازی حس اعتماد به توان داخلی محسوب میشود.
جنگ امروز، جنگ ذهنهاست.
- روایتها میتوانند شکست را به پیروزی و پیروزی را به شکست تبدیل کنند.
- در عراق، افغانستان، اوکراین و غزه، این روایتها بودند که افکار عمومی جهان را شکل دادند، نه صرفاً قدرت نظامی.
دشمن با بهرهگیری از رسانههای چندزبانه، افکار جهانی را مدیریت میکند. ایران نیز باید با ایجاد نهادهای چندزبانه، تهاجمی، هوشمند و استراتژیک، به این میدان وارد شود. همانگونه که برای موشک، پهپاد و سامانههای دفاعی برنامهریزی و هزینه شده است، اکنون زمان آن رسیده که برای:
- «سامانههای روایتساز»،
- «دیپلماسی رسانهای»،
- «سخنگویان چندزبانه»،
- «اتاقهای فکر رسانهای–اطلاعاتی»،
- و «تولید محتوای بینالمللی اثرگذار»
نیز ساختار، بودجه و برنامهای منسجم تعریف شود.
در این نبرد، پیروز کسی است که در حافظه رسانهای جهان ماندگار شود؛ نهفقط در میدان، بلکه در روایتها.