تعادل راهبردی؛ روایت الجزیره از چند دستاورد استراتژیک ایران در جنگ با صهیونیستها
اقتصاد ایران: شبکه الجزیره با اشاره به دستاوردهای راهبردی و مهم ایران در جنگ با رژیم صهیونیستی، تاکید کرد که محاسبات اسرائیل و حامیانش درباره ایران غلط از آب درآمد و این کشور با ایجاد «تعادل راهبردی» یک معادله بازدارندگی پایدار مقابل دشمنانش تثبیت کرد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، شبکه الجزیره در تحلیل جدید خود از جنگ 12 روزه ایران و رژیم صهیونیستی که با تحمیل شکست و آتش بس به این رژیم پایان یافت، به بررسی دستاوردهای راهبردی ایران در این جنگ پرداخته که مضمون این مقاله به شکل زیر است:
صبح روز 13 ژوئن 2025 مردم ایران با شوک بیسابقهای در کشور خود از خواب بیدار شدند؛ اسرائیل یک حمله نظامی مستقیم به خاک ایران انجام داده و چند فرمانده ارشد نظامی و دانشمند هستهای این کشور را ترور کرده بود.
این حمله صرفاً یک تجاوز نظامی مستقیم نبود، بلکه به عملیات خرابکاری داخلی و تلاش برای تحریک مردم ایران علیه نظام خود نیز گسترش یافت. اما با این وجود، ایران که از زمان پایان جنگ خود با عراق در سال 1988 هرگز درگیر جنگ تمام عیار نشده بود، تسلیم تهدید اولیه نشد؛ بلکه به سرعت از حالت دفاعی به مرحله جدیدی از بازدارندگی استراتژیک تغییر موضع داد و قواعد جدیدی را برای مقابله با اسرائیل وضع کرد که به نوبه خود موازنه قدرت را در منطقه به طور کلی تغییر داد.
شکست زودهنگام محاسبات و اهداف صهیونیستها در حمله به ایران
حمله اسرائیل به ایران فقط یک حمله نظامی عادی نبود، بلکه یک عملیات بزرگ خرابکاری با استفاده از پهپادهای مونتاژ شده محلی در داخل این کشور انجام گرفت و از مزدوران داخلی به ویژه با کمک گروههایی همچون منافقین برای عملیاتهای خرابکارانه استفاده کرد. در واقع اسرائیل تلاش داشت تا هرج و مرج کامل در ایران ایجاد کند، به این امید که نظام ایران از داخل ضعیف شود.
اما آنچه که رژیم صهیونیستی محاسبه نکرده بود، سرعت قابل توجه تهران در بازیابی ساختار فرماندهی و کنترل خود بود؛ جایی که ایران با جایگزین کردن سریع فرماندهان در همان شب اول، پاسخ خود به تجاوز اسرائیل را با شلیک موشکهای دقیق به سمت تلآویو و حیفا در عملیاتی تحت عنوان «وعده صادق 3 » آغاز کرد و این نشان داد که ایران خیلی سریع از حالت شوک اولیه خارج شده و وارد یک تعادل تاکتیکی اولیه گشته و سپس استراتژی خود را به شکلی حساب شده تغییر داد.
این جنگ در سه سطح به ایران تحمیل شد که با محاسبات اشتباه اسرائیل همراه بود و به ایران کمک کرد تا خودش را بازیابی کند:
-سطح نظامی: هدف قرار دادن فرماندهان، دانشمندان و سیستم فرماندهی و کنترل در داخل ایران. اسرائیل با وجود اینکه متوجه شد این روش کارساز نیست و دستاورد اولیهای که در حمله به ایران داشت را دچار فرسایش کرده است و ایران از موضع واکنشی به موضع فعال در حملات خود علیه اسرائیل منتقل شد، اما همچنان اصرار به ادامه این روش داشت.
-سطح خرابکاری: رژیم صهیونیستی با استفاده از جاسوسان خود و پهپادهای مونتاژ شده در داخل ایران تلاش کرد سیستم پدافندی این کشور را از کار بیندازد و فعالیت آن را مختل کند، اما ایران توانست خیلی سریع تعداد زیادی از شبکههای جاسوسی را شناسایی و عملیاتهای خرابکارانه را خنثی کند.
-تلاش برای تضعیف و سرنگونی نظام ایران: اسرائیل امیدوار بود که در همان موج اول حمله خود به ایران، ناآرامیهایی در خیابانهای این کشور ایجاد شود و راه برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و تضعیف انسجام اجتماعی ایرانیها هموار گردد. اما انسجام داخلی و تجمع ایرانیها حول پرچم خود از همان ابتدا آشکار شد و با ادامه جنگ، این انسجام و اتحاد در مقابله با دشمن افزایش یافت.
ایران؛ از خویشتن داری تا تعادل راهبردی
ایران سالهاست که در رویاروییهای خود با رژیم صهیونیستی در منطقه در چارچوب منافع خود و متحدانش، سیاست خویشتنداری را دنبال کرده بود اما تجاوز مستقیم اسرائیل به ایران، تهران را بر آن داشت که این رویکرد را کنار بگذارد و به روشی روی آورد که کارشناسان آن را تعادل استراتژیک توصیف میکنند؛ به این معنا که به هر تجاوزی به شکل مستقیم و متقابل پاسخ میدهد.
در روزهای بعد، موشکهای ایرانی تاسیسات حساس رژیم صهیونیستی از جمله پالایشگاه حیفا و مراکز سرویس جاسوسی موساد و نیز مراکز علمی- تحقیقاتی پیشرفته مانند موسسه وایزمن که ارتش اسرائیل به شدت وابسته به آنهاست و بسیاری از زیرساختهای حیاتی دیگر این رژیم را هدف قرار دادند. این تغییر به معنای آن بود که ایران دیگر سقفی برای تشدید تنشها تعیین نمیکند و حق پاسخ را کاملاً برای خود محفوظ میداند.
پشت پرده ورود مستقیم آمریکا به جنگ با ایران و گزینههای بد و بدتر نتانیاهو
در 22 ژوئن آمریکا حملهای به سایتهای هستهای ایران انجام داد که بسیاری از تحلیلگران آن را یک حمله نمایشی میدانند؛ زیرا طبق اطلاعات موجود نتوانست آسیب قابل توجهی به زیرساختهای هستهای این کشور وارد کند.
آمریکا با این حمله نمایشی نشان داد که هیچ تمایلی به یک جنگ فراگیر ندارد و با وجود اینکه به طور کامل از تل آویو حمایت سیاسی و نظامی میکند، اما نمیخواهد وارد جنگ مستقیم و همه جانبه با ایران شود.
بنابراین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اشغالگر متوجه شد که آمریکا نمیخواهد به نمایندگی از ا سرائیل با ایران بجنگد و بنابراین او دو گزینه بیشتر ندارد: یا ادامه جنگ با ایران و دریافت پاسخهای دردناک و متقابل از این کشور و یا عقب نشینی بدون رسیدن به اهداف جنگی و پذیرش آتش بس با دشمن اصلی خود.
در حالی که ایران آمادگی خود را برای پاسخ نظامی مستقیم به آمریکا و هدف قرار دادن پایگاههای این کشور نشان داد و موضع واشنگتن هم مبنی بر عدم تمایل برای ورود مستقیم به جنگ با ایران روشن شد، کابینه نتانیاهو تصمیم به درخواست آتش بس گرفت.
تثبیت معادله تعادل راهبردی ایران مقابل اسرائیل و حامیانش
تصویر غالب از ایران در کشورهای غربی و حتی برخی کشورهای منطقه قبل از شروع جنگ با رژیم صهیونیستی، این بود که آنها تصور میکردند ایران و متحدانش در موضع ضعف قرار گرفتهاند، اما این تصویر در نتیجه سه تحول کاملا تغییر کرد:
-تهران از رویکرد خویشتنداری به تعادل راهبردی روی آورد و متقابلاً به همه حملات اسرائیل پاسخ داد. این معادلهای بود که قبل از این جنگ وجود نداشت و در نتیجه، ایران موازنه قدرتی را تحمیل کرد که اسرائیل را مجبور به درخواست آتش بس بدون رسیدن به اهداف مورد نظر خود کرد؛ آن هم در شرایطی که این رژیم در موقعیت استراتژیکی پایینتر نسبت به ایران قرار گرفت.
-همزمان با اینکه ایران در حملات هدفمند خود علیه رژیم صهیونیستی قدرت و دقت نظامی بالای خود را نشان داد، لفاظیها و سیاست خصمانه واشنگتن مقابل تهران و درخواستهای آمریکا برای تسلیم بی قید و شرط ایران هم کاهش یافت. با فاصله گرفتن ایالات متحده از جنگ مستقیم با ایران، مشخص شد که اسرائیل دیگر نمیتواند به رویای خود در وارد کردن آمریکا به جنگ همه جانبه با ایران برسد؛ آن هم در حالی که از ابتدای حمله به ایران، حساب زیادی روی ورود آمریکا به این جنگ باز کرده بود. بنابراین نتانیاهو مجبور شد بعد از مشاهده معادله جدید تثبیت شده توسط ایران در منطقه، درخواست آتش بس بدهد.
-با ایجاد موازنه جدید قدرت توسط ایران و فاصله گرفتن آمریکا از جنگ مستقیم با تهران به نظر میرسید که ایران تمایل زیادی به کشاندن اسرائیل به یک جنگ فرسایشی دردناک دارد که در حملات اخیر به حیفا، تل آویو و بئرالسبع با استفاده از موشکهای کمتر اما بسیار مرگبار، مشهود بود.
دستاوردهای استراتژیک ایران در جنگ 12 روزه با صهیونیستها
اما با وجود هزینههای سنگینی که ایران در این جنگ پرداخت کرد و تعداد زیادی از فرماندهان نظامی، دانشمندان و شهروندان خود از جمله زنان و کودکان بیگناه را از دست داد، به دستاوردهای استراتژیک مهمی رسید که میتوان آنها را به شکل زیر خلاصه کرد:
-تقویت بازدارندگی تهاجمی: تهران دقت و قدرت بالای موشکی خود را نشان داد و اسرائیل را مجبور به عقب نشینی و درخواست آتش بس بدون تحقق هیچ یک از اهدافش کرد.
-بهبود موقعیت ایران در مذاکرات هستهای: حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند و در مقابل، به تهران اهرم فشار بیشتری در میز مذاکره با قدرتهای غربی داد.
-اتحاد و انسجام داخلی: حمایت مردمی بالای ایرانیها از رهبری و نظام خود در این جنگ کاملاً آشکار شد و محاسبات محور آمریکایی- صهیونیستی را به هم ریخت. بنابراین هر گزینهای که نظام ایران در مراحل بعدی در برابر دشمن اتخاذ کند، با حمایت مردمی این کشور همراه خواهد بود.
-کسب تجربه جنگی: این اولین جنگی بود که ایران بعد از توسعه قدرت نظامی خود به ویژه در حوزه موشکی به شکل عملی و مستقیم در آن قرار گرفت و در نبردی پیچیده با دشمنی که تحت حمایت قدرتهای جهانی قرار داشت و از به روزترین تسلیحات و فناوریهای نظامی بهره میبرد، جنگید و بنابراین تجربه نظامی پیشرفتهای کسب کرد.
-انعطاف پذیری راهبردی: با وجود همه خساراتی که ایران متحمل شد اما سیستمهای اصلی قدرت این کشور همچنان پابرجا هستند؛ یعنی برنامه موشکی، برنامه هستهای و شبکه بازدارندگی منطقهای.
معادله ایران در مرحله پس از جنگ
مرحله بعد از این جنگ برای ایران بسیار مهم خواهد بود و لازم است که این کشور دستاوردهای نظامی خود را به دستاوردهای سیاسی نیز تبدیل کند؛ چه در مذاکرات هستهای و چه در تقویت روابط منطقهای و بینالمللی خود.
در این زمینه به نظر میرسد استراتژی تعادل راهبردی که توسط تهران ایجاد شده، یک عامل بازدارنده پایدار است که از هرگونه تجاوزی علیه ایران در آینده جلوگیری میکند و کل معادله امنیتی منطقه را در برابر اسرائیل تغییر میدهد.
انتهای پیام/