پنج درس مهمی که جنگ ۱۲روزه به نظام حکمرانی داد
اقتصاد ایران: جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، یکی از مهمترین رخدادهای امنیتی و راهبردی تاریخ معاصر کشور است که با وجود هزینهها و آسیبهای فراوان ، حاوی درسهایی عمیق و راهبردی برای نظام حکمرانی ایران است.
علیرضا سلطانی در عصر ایران نوشت: جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، یکی از مهمترین رخدادهای امنیتی و راهبردی تاریخ معاصر کشور است که با وجود هزینهها و آسیبهای فراوان ، حاوی درسهایی عمیق و راهبردی برای نظام حکمرانی ایران است.
این جنگ، بهعنوان تجربهای بزرگ، ظرفیت آن را دارد که با تحلیل درست و توجه به آموزههایش، مسیر تکرار جنگ را مسدود و همزمان بستر تقویت موفقیتها و کاهش آسیبها را فراهم کند. همچنین، میتواند با اصلاحات در سیاستگذاریها و نهادها، به ارتقاء سرمایه اجتماعی، بهبود حکمرانی، پیشرفت کشور و تقویت بنیاد تمدنی ایران منجر شود. مهمترین درسهای این جنگ عبارتند از:
۱. اولین و مهمترین درس این جنگ، نقش مردم به عنوان مهمترین عنصر پشتیبان قدرت نظام حکمرانی و نقش تعیینکننده مردم در پایداری و مقاومت در برابر دشمن خارجی است.
در شرایطی که مردم با فشارهای اقتصادی، اجتماعی و حتی نارضایتیهای سیاسی روبهرو بودند، با آغاز جنگ و تهدید تمامیت ارضی کشور و علی رغم تبلیغات گسترده، رفتاری هوشمندانه توام با بلوغ سیاسی نشان دادند و با حفظ انسجام ملی، از ایران دفاع کردند. این رفتار برخاسته از درک عمیق تاریخی و هویتی ملت ایران بود.
مردم با عبور از مرزبندیهای سیاسی و بیتوجه به تبلیغات دشمن، نشان دادند که هویت ملی و تمدنی را مقدم بر هر چیز دیگری میدانند. نظام حکمرانی باید نقش مردم به عنوان مهمترین عنصر قدرت و حکومتداری را به رسمیت شناخته و از انرژی ملی آزادشده برای ترمیم شکاف دولت – ملت و شکافهای اجتماعی، جلب اعتماد عمومی و استفاده در مسیر توسعه کشور بهره ببرد.
۲. درس دوم جنگ ۱۲ روزه ، توجه ویژه نظام حکمرانی به صیانت از دستاوردها و پیشرفت های پرهزینه علمی و فناورانه کشور است.
هدف اصلی دشمن در این جنگ، ضربه به صنعت هستهای ایران بود؛ صنعتی که طی نزدیک به سه دهه، با صرف هزینههای فراوان و مخاطرات بالا بومیسازی شده و ایران را در زمره معدود اعضای باشگاه هستهای جهان قرار داده است. با وجود این سرمایهگذاری بزرگ، عدم سیاستگذاری راهبردی در قالب تثبیت جایگاه هستهای (ساخت سلاح یا اعتمادسازی پایدار بینالمللی) حساسیت های سیاسی و امنیتی بین المللی را بازه زمانی طولانی تشدید کرد.
نظام حکمرانی لازم است با اتخاذ رویکردهای مبتنی بر ثبات و دیپلماسی هوشمند، از دستاوردهای راهبردی همچون فناوری هستهای حفاظت کرده و این دستاوردها را در جهت رشد و توسعه کشور و نه صرفا ابزاری برای چانهزنی و بازیهای سیاسی فرسایشی در عرصه منطقه ای و بین المللی مورد استفاده قرار دهد.
۳. بازتعریف نظام بازدارندگی نظامی و امنیتی درس دیگر جنگ ۱۲ روزه برای نظام حکمرانی به عنوان متولی اصلی تامین امنیت کشور است .
جنگ اخیر میدان آزمون توانمندی نیروهای مسلح کشور بود. نیروهای نظامی و امنیتی کشور با فداکاری تمام در صحنه حاضر شدند و از همه ظرفیتهای موجود برای دفاع از کشور استفاده کردند. اگرچه توان موشکی و پهپادی، برگ برنده ایران در این جنگ بود و دشمن را غافلگیر کرد، اما تجربه نشان داد که پیروزی در جنگهای نوین تنها با تکیه بر این ابزارها امکانپذیر نیست. ضعف نسبی در حوزه نیروی هوایی و پدافند مدرن از جمله چالشهای آشکار جنگ ۱۲ روزه بود.
در دنیای امروز، کشورهایی در جنگ پیروز میشوند که نیروی هوایی پیشرفته، سامانههای پدافندی مدرن و قدرت اطلاعاتی بالا داشته باشند. از سوی دیگر نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور نیز نیازمند بازسازی و تقویت است . ایران نیازمند تقویت قدرت بازدارندگی ، بازتعریف راهبردهای بازدارندگی و بروزرسانی و تجهیز سیستم های بازدارندگی در ابعاد مختلف نظامی و امنیتی است.
۴ . بازسازی نظام رسانهای کشور درس چهارم جنگ ۱۲ روزه برای نظام حکمرانی است . یکی از مهمترین ابعاد جنگ ۱۲ روزه، جنگ رسانهای بود.
رسانه ملی (صداوسیما) که باید نقش اصلی را در روایتگری و مدیریت افکار عمومی ایفا میکرد، آمادگی لازم را نقش افرینی موثر و بسیج عمومی در کشور نداشت. پایگاه از دست رفته رسانه ملی در میان مردم و به عبارت دیگر قهر مردم با رسانه ملی ، نقش آفرینی این رسانه را از ابتدا برای انسجام ملی خنثی کرد . صدا و سیما با استفاده از روشهای سنتی و ناکارآمد، نتوانست بر صحنه اطلاعرسانی داخلی تسلط یابد.
در مقابل، رسانههای خارجی و شبکههای اجتماعی مرجع اخبار مردم شدند. در این میان خبرگزاریهای داخلی آنلاین، با وجود محدودیتهای اینترنتی، عملکرد بهتری داشتند و توانستند مرجعیت خبری و اطلاع رسانی در کشور را بدست گیرند. اما در این میان نباید از فعالیت گسترده رسانه های معاند در جهت تاثیرگذاری بر فضای عمومی کشور غافل شد.
در دنیای رسانهای امروز، مخاطب ایرانی به انواع منابع خبری دسترسی دارد و توان راستیآزمایی نسبی دارد. صداوسیما باید از تنگنظریهای سیاسی فاصله گرفته، از روایتهای اغراقآمیز و غیرواقعی دور شود و با سرعت، دقت و صداقت، میدان اطلاعرسانی را از رسانههای معاند بازپس گیرد.
استفاده از نمادهای ملی، روایتگری شفاف و فراگیر، و بازسازی اعتماد عمومی باید اولویت رسانه ملی قرار گیرد.
۵. تقویت ظرفیت دیپلماسی وبازتعریف سیاست خارجی درس ۵ جنگ ۱۲ روزه برای نظام حکمرانی است.
جنگ ۱۲ روزه نتیجه شکست دیپلماسی در حلوفصل پرونده هستهای ایران با نهادهای بینالمللی و قدرتهای بزرگ بود. این پرونده بعد از بیش از ۲۰ سال، همچنان یکی از چالشهای اصلی ایران در سیاست خارجی است. نه روابط با آژانس انرژی اتمی و نه تعامل با شورای امنیت، نتوانستند از ایران حمایت کنند یا جلوی جنگ را بگیرند. پس از صدور قطعنامهای علیه ایران در آژانس، حمله اسرائیل صورت گرفت و شورای امنیت نیز در 4 جلسه برگزار شده در طول جنگ اقدامی عملی برای محکومیت حمله به ایران با وجود مسجل بودن تجاوز اسرائیل انجام نداد.
مناسبات راهبردی با قدرتهایی مانند روسیه و چین نیز در عمل منجر به تقویت موقعیت ایران در جنگ نگردید. نهادهایی مانند شانگهای و بریکس نیز صرفاً به صدور بیانیههای کلی بسنده کردند. در مقابل، نقش مثبت کشورهای عرب منطقه قابل توجه بود. کشورهایی چون عربستان، عمان، قطر، امارات، عراق و حتی مصر، در روند مذاکرات بین ایران و آمریکا و همچنین در تلاش برای آتشبس نقش فعال داشتند.
مواضع آنها حتی در برابر اقدام ایران علیه پایگاه آمریکایی نیز تقابلی نبود. این رویکرد، برخاسته از درک متقابل و نگرانی مشترک نسبت به برهم خوردن ثبات و امنیت منطقه و همچنین نگرانی نسبت به یک تازی اسرائیل در منطقه در آینده است این تجربه نشان میدهد که راهبرد سیاست خارجی ایران باید از تقابلگرایی و اتکا به قدرتهای فرامنطقهای فاصله بگیرد و بر توسعه روابط پایدار، مؤثر، و اعتمادساز با کشورهای منطقه تمرکز کند.
تعامل سازنده با همسایگان، کلید گرهگشایی از انزوای بینالمللی و ایجاد عمق راهبردی برای کشور است. در این مسیر، پرهیز از ایدئولوژیزدگی، غلبه عملگرایی و اولویت دادن به منافع ملی الزامی است.
جمعبندی
جمعبندی اینکه جنگ ۱۲ روزه، با همه تلخیها و خسارتهایش، فرصتی بینظیر برای بازاندیشی در حکمرانی ایران فراهم کرده است. اگر این تجربه به درستی تحلیل و درسهای آن در سطح سیاستگذاری جدی گرفته شود، میتواند زمینهساز عبور کشور از بحرانها و رسیدن به مرحلهای از ثبات، پیشرفت و اقتدار پایدار گردد.
نقش مردم، ضرورت حفظ دستاوردهای راهبردی، نیاز به بازدارندگی مدرن، نوسازی رسانه ملی، و بازتعریف سیاست خارجی؛ پنج محور اصلی برای اصلاحات بنیادین در نظام حکمرانی ایران هستند.
اکنون زمان آن است که تصمیمگیران کشور با شجاعت و آیندهنگری، مسیر اصلاح و تحول را در این حوزهها در پیش گیرند.