دشواریهای بازسازی ساختار نظامی سوریه از نگاه ترکیه- بخش پایانی
اقتصاد ایران: تحلیلگر نظامی ترکیه، آشکارا میگوید که مشکلات سوریه در میان مدت حل نخواهد شد و نمیتوان انتظار داشت که شرایط در این کشور، به راحتی طرف ثبات و آرامش برود.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در بخش نخست این مصاحبه، بخشی از دیدگاههای پروفسور گولتکین ییلدیز، چهره دانشگاهی و متخصص تاریخ نظامی ترکیه درباره موانع ایجاد ارتش واحد در سوریه، بیان شد.
ییلدیز به این موضوع اشاره کرد که یکی از بزرگترین موانع و چالشها در مسیر ایجاد یک ارتش واحد، منظم و مشروع در سوریه، گروههای سلفی تندروی هستند که انتظار دارند تاسیس ساختار سیاسی و دولتی، بر اساس مبانی فکری تندروانه آنها باشد.
وی به این نکته نیز اشاره کرد که گروههای کثیری که از کشورهای خارجی به سوریه رفته و اصطلاحاً خود را جهادگر نامیدهاند، در مدت زمانی بیش از 10 سال، بدون سلسله مراتب فرماندهی، درآمدهای بیحساب و کتاب داشته و در یک ساختار منظم جای نگرفتهاند. بنابراین دشوار است که در شرایط فعلی، آنها راضی شوند که در یک ساختار رسمی و منظم، با حقوق و دستمزد ماهانه نظامی روزگار بگذرانند.
ممکن است برخی از این افراد اقناع شوند، اما در هر حال تسویه حسابهای خشن نیز، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در بخش پایانی این مصاحبه،پروفسور ییلدیز به موارد دیگری از چالشهای داخلی سوریه اشاره میکند. به وضوح میتوان دید که در لابلای گفتههای این چهره دانشگاهی ترکیه، تمایل فراوانی برای توجیه مداخله طولانی مدت ترکیه در سوریه وجود دارد.
به این اشاره کردید که ممکن است برخی از افراد به اصطلاح جهادگر و سلفی از راه مذاکره و آموزش اقناع شوند. اما گروهی نیز ممکن است طوری رفتار کنند که دمشق ناچار شود با قوه قهریه آنها را مهار یا تصفیه کند. میدانید که احمد الشرع و همراهان او، تحولات سوریه را به عنوان «انقلاب» توصیف میکنند. چنین چیزی به این معنی است که در صورت تصفیه افراد ناراضی، طبق همان قاعده قدیمی، این انقلاب سر برخی از فرزندان خود را خواهد خورد؟
بله. غیر از این نمیتواند باشد. زیرا ارتشسازی یا به قول ماکس وبر «انحصار خشونت مشروع» در نهایت به معنای ابزاری برای اعمال خشونت است که در مالکیت و تحت فرمان یک مرکز سیاسی و اجرایی به نام دولت خواهد بود.
البته، مطلوب است که یک نظام دموکراتیک برقرار شود و کثرتگرایی هم یک اصل مهم است. اما یادمان نرود که در سوریه، مشکلات صدساله وجود دارد، میراث 65 ساله دوران بعث وجود دارد و در سوریه، آشکارا از مشارکت اکثریت در فرآیند تصمیمگیری سیاسی و فرماندهی ارتش خود جلوگیری شده است.
البته از بسیاری جهات، ترکیه بهتر از کشورهای دیگر است. همین حالا هم سوریه کشوری مانند افغانستان و لیبی نیست. در سوریه، زندگی متمدنانه جریان دارد، وضعیت همه استانها برای کشاورزی و صنعت مناسب است و مساحت بسیار وسیعی دارد. در چنین جغرافیایی، ایجاد یک دولت و ارتش منظم میتواند آسانتر از کشورهایی مانند لیبی، سومالی و افغانستان محقق شود.
اگر یادتان باشد، در دوران اتحاد جماهیر شوروی، آذربایجان جایی بود که ترکهای آذربایجانی عموماً به مناصب فرماندهی منصوب نمیشدند. به همین دلیل است که پس از استقلال آذربایجان، گروههای مسلح ارمنی توانستند بدون مشکل خاصی قرهباغ را اشغال کنند. پس 30 سال طول کشید تا آذربایجان ارتش خود را تأسیس کند، فرماندهان خود را آموزش دهد و سربازانی را پرورش دهد که واجد شرایط استفاده از تجهیزات باشند و اراده جنگیدن پیدا کنند.
اگر اسد در سوریه صرفاً روی اقلیت متمرکز نمیشد و حداقل ارتش خود را به یک ارتش جمهوریخواه واقعی تبدیل میکرد، امروز اوضاع بسیار آسانتر میبود. اما مشکل اساسی در سوریه این است که ارتشی قوی که واقعاً متکی به مردم و اکثریت جمعیت باشد، تشکیل ندادهاند.
ما این را حتی در لیبی در دوران قذافی میبینیم. در دوران قذافی، گروههای جنگجوی آورده شده از خارج عمدتاً در موقعیت نیروی ضربت بودند. زیرا در رژیمهایی که مبتنی بر دموکراسی یا مردم نیستند، ارتشی که مبتنی بر خدمت سربازی اجباری است، به عنوان رقیب تلقی میشود.
برای مثال، در مصر به عنوان یکی دیگر از کشورهای منطقه که سابقه خدمت سربازی اجباری به قدمت ترکیه دارد، ارتش به ظاهر مردمیتر است، اما نقطه ضعف ارتش مصر این است که قاطی مسائل دیگر شده و با هر شغلی غیر از خدمت سربازی سروکار دارد!
نه در مصر، نه در عراق، نه در لیبی و نه در دیگر کشورهای مغرب عربی، ما ارتشی با ستاد منسجم، سلسله مراتب تثبیت شده، تعهد اکید به اراده سیاسی و ارتشی مؤثر در میدان نبرد نمیبینیم.
ترکیه چگونه میتواند در این زمینه به دمشق کمک کند؟
از اواسط دهه 1990 و به طور فزایندهای در دهه 2000، ترکیه در مأموریتهای پس از جنگ در خارج از کشور، که ما آنها را عملیات حمایت از صلح و ثبات مینامیم، در محدوده مأموریتهای سازمان ملل و ناتو، مشارکت داشت.
همزمان، در روند تشکیل ارتش جدید در کشورهای بالکان، به ویژه در جمهوری آذربایجان، برخی از کشورهای خلیج فارس و افغانستان، شرکت داشت. به عبارت دیگر، ارتش ما در آموزش پرسنل و در تأسیس سازمان نظامی و کار لجستیک، مشارکت داشت.
به عنوان یک عضو ناتو، توانایی فعالیت در چارچوب دکترینهای نظامی معاصر را به دست آوردیم. در برخی کشورها، این امر همچنین در بازسازی نیروی انتظامی - نظامی در محدوده امنیت داخلی یا در ایجاد نیروی نظامی کافی برای تأمین امنیت داخلی نقش داشته است.
بنابراین، ترکیه در حال حاضر تجربه لازم را دارد. این حمایت پیش از این در چارچوب برنامههای آموزشی خاص در طول جنگ داخلی سوریه ارائه شده بود. البته از این به بعد، همه چیز رسمیتر خواهد بود.
اگر یک توافقنامه همکاری دوجانبه در زمینه دفاع بین سوریه و ترکیه امضا شود، آنگاه ایجاد مؤسسات آموزشی و تربیتی رسمی، سازماندهی تشکیلات نظامی در ترکیه مطابق با نمونههای پیشرفته در جهان، دستیابی به برخی پلتفرمها و سیستمهای تسلیحاتی از طریق صادرات توسط صنایع جنگی ترکیه، ارائه آموزش پرسنل در این زمینهها و شاید ایجاد پایگاههای دریایی یا زمینی مانند آنچه در سومالی یا قطر وجود دارد، میتواند در دستور کار قرار گیرد.
البته، اولویت اول ترکیه تضمین ثبات سیاسی در سوریه خواهد بود. مسیر ثبات سیاسی از طریق یک اقتدار مرکزی قوی و یک ارتش نیرومند است که انحصار خشونت را تضمین کند.
الشرع با عملکرد خود تاکنون، چهره رهبری را ترسیم کرده که هم توازن منطقهای و هم جهانی را در نظر میگیرد. او شخصیتی است که برخی به دلیل ریشههای القاعدهایاش با احتیاط به او نزدیک میشوند. نظر شما در مورد عملکرد احمد الشرع تا اینجا چیست؟
اراده لازم برای جنگیدن و اراده برای تأسیس یک دولت، دو عنصر به هم پیوستهاند. اما در عین حال، چیزهای متفاوتی هستند.
تصور میکنم، از لحاظ مطالعات تاریخی، یادآوری دوران تأسیس امپراتوری عثمانی یا جمهوری ترکیه مفید است. در طول تأسیس امارت عثمانی، اجتماعی از جنگجویان وجود داشت که ما آنها را «غازی» مینامیم و با انگیزههای مختلفی آمده بودند.
با این حال، عثمان بیگ و بعدها پسرش اورخان بیگ، فقه و حقوق را در دستور کار خود قرار دادند، مدارس دینی تأسیس کردند، با زنانی از بیزانس ازدواج کردند و بعداً با سایر امیرنشینها روابط برقرار کردند و این را به ارادهای برای تأسیس یک دولت تبدیل کردند.
بنابراین، از یک شاهزادهنشین به یک ایالت تبدیل شد. این فرآیندی که احمد الشرع وارد آن شده، چنین پیامی دارد: «من مؤثرترین فرمانده در میدان جنگ بودم. اما حالا جنگ تمام شده و اکنون میخواهم اراده برای تأسیس یک دولت را نیز نشان دهم.»
خیلیها به تبعیت از غربیها، الشرع را به عنوان «جهادگر» میشناسند. البته نمیتوانیم بگوییم که هر جهادگری هم الزاماً طبق موازین شریعت اسلام میجنگد.
امروز در سوریه گروههای مختلفی وجود دارند و مهمترین آنها عبارتند از القاعده و داعش. گروههایی هستند که صرفاً برای پول یا برای ماجراجویی وارد این مسیر میشوند و از خشونت افسار گسیخته استفاده میکنند. اما این فقط مختص گروههای تندروی سوریه نیست. حتی در ارتش منظم آمریکا نیز افراد بسیار خشن و قانون گریز وجود دارند و گزارشهای ارزیابی سالانه ارتش آمریکا به سنا شامل بسیاری از جرایم علیه حقوق بشر، از جمله آزار و اذیت جنسی، میشود.
حال اگر ما در سوریه به دنبال نظامیانی با یک پرونده پاک و بیعیب و نقص باشیم، یافتن آنها قطعاً آسان نیست!
الشرع مدتها قبل گفته بود «من از القاعده جدا شدم». اگر حالا توان استدلال لازم برای ایجاد یک ذهنیت مشترک را دارد؛ طبیعی است که به عنوان رهبر سوریه جدید مطرح شود.
اما ممکن است در آینده انتخابات نیز در دستور کار باشد. احمد الشرع نیز ممکن است در جریان این روند انتخابات کنارهگیری کند. همچنین ممکن است یک شخصیت سیاسی دیگر منصب ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد.
نمونههای مشابهی را دیدهایم. اما با توجه به عملکرد او تاکنون، فکر میکنم او رهبری نیست که بر سر باورها یا جهانبینیاش مصالحه کند. او در عین حال، موازنههای منطقهای و جهانی را در نظر میگیرد و با مداخله خارجی مخالف است.
سوریه کشوری است که عملاً یک قرن را از دست داده است. پس از خروج از امپراتوری عثمانی و ورود فرانسه، زمان، منابع انسانی و مادی زیادی از دست رفت. بخش بزرگی از جمعیت این کشور به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در میان مدت، انتظار یک رژیم سیاسی یا شخصیت سیاسی با مدل ایسلندی-نروژی یا اروپای غربی را داشته باشیم!
آنچه سیاست جهانی تاکنون به ما آموخته این است که فرآیندهای انقلابی هرگز انتظارات را به طور کامل برآورده نمیکنند. هرگز نمیتوان همه افراد درون را خوشحال یا راضی نگه داشت. بنابراین، ما یک فرآیند پیش رو داریم که باید فعلاً آن را دنبال کنیم و قضاوت قاطعانه به شکل سلبی یا ایجابی، ممکن نیست.
آیا ترکیه پس از تحولات اخیر، نفوذ خود را در منطقه افزایش داده است؟ آیا با توجه به طرح موضوعاتی همچون نئو عثمانیگرایی، ترکیه در سوریه، نوعی موقعیت و رفتار استعمارگرانه دارد؟
در منطقه جغرافیایی ما، هیچ چیزی به یک باره اتفاق نمیافتد. ترکیه در سال 1912 از منطقه بالکان و در سال 1918 از منطقه عربی مجبور به عقبنشینی شد. ولی عقب نشینی، پاسخی به درخواست گروههای قومی یا مذهبی آن مناطق نبود که مثلاً بگویند «ما میخواهیم از امپراتوری عثمانی جدا شویم». خیر. سیر تحولات جهانی بود.
اگر ترکیه میخواهد به کشوری ثروتمندتر و مرفهتر تبدیل شود، باید در چارچوب روابط دوستانه و یک استراتژی مشخص، در آفریقا، شبه جزیره عربستان، بالکان، جهانِ ترک و حتی در میانمدت، در آمریکای لاتین و منطقه اقیانوس آرام، گشایشهایی ایجاد کند.
از آنجایی که این روند در 10-15 سال گذشته در چارچوب یک طرح و برنامه مشخص در حال پیشرفت بوده، در حال حاضر شاهد نفوذ ترکیه در سوریه هستیم. البته میتوانیم بگوییم که ترکیه نیز در این برهه با چالشهایی روبرو است. یا مشاورهای که شما برای ورود به هر منطقه درگیری و برقراری صلح در آنجا ارائه خواهید داد، مستلزم توسعه ظرفیت اقتصادی، نظامی و فکری شما نیز هست.
برای اینکه ترکیه هم از مرزهای فیزیکی خود محافظت کند و هم به کشوری بزرگتر و مرفهتر تبدیل شود، باید از محیط اطراف خود مراقبت کند و هر آنچه را که در این زمینهها لازم است انجام دهد.
اسم این رویکرد، نئوعثمانیگرایی نیست. کسانی که بر ترکیه حکومت میکنند، تمام تلاش خود را میکنند تا کشورمان را از امپریالیسم به سبک غربی متمایز کنند. پس ما در سوریه، مانند استعمارگران غربی رفتار نخواهیم کرد که به دنبال تاسیس دولت تحت قیمومیت بودند.
ترکیه، با ظرفیت فعلیاش، مسلماً در موقعیتی نیست که به یک قدرت جهانی تبدیل شود و نظام اقتصادی جهان یا سیاست جهان را شکل دهد، اما اگر بتواند در محیط اطراف خود الگوهای خوبی ارائه دهد، میتوانیم تهدیدات سیاسی، نظامی و اقتصادی را از بین ببریم.
انتهای پیام/