پیروزی فرصتی برای بهسازی
اقتصاد ایران: پس از توقف آتش میان ایران و رژیم صهیونیستی باید کدام درسها و تجربه را مد نظر قرار داد و آینده را بر چه اساسی پایه ریزی کرد؟
خبرگزاری مهر، یادداشت محمدمهدی رحمتی، مدیرمسئول گروه رسانهای مهر: وقتی درگیری مستقیم با رژیم صهیونیستی شروع و در مدت کوتاهی به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد؛ کمتر کسی تصور آن را داشت که این جنگ تحمیلی در مدت کوتاهی خاتمه پیدا کند یا اندک زمانی پس از آغاز، هرگونه آتش بس یا توقف جنگ پذیرفته شود. رژیم صهیونیستی در یک سال و چند ماه گذشته با این تصور که میبایست یک بار برای همیشه خود را از تهدید وجودی جبهه مقاومت خلاص کند؛ ظاهر دموکراتیک و صلح طلب خود را کنار گذاشته و برای تحقق این هدف از همه خطوط قرمز ممکن عبور کرده بود؛ به گونهای که در ماههای اخیر حتی حامیان اروپایی آن نیز نمیتوانستند در برابر سبوعیت پایان ناپذیر دولت نتانیاهو با سکوت و لبخند برخورد کنند.
مسیر طی شده رژیم نشان میداد که برای تکمیل ماموریت خود و دستیابی به هدف راهبردیِ تعیین شده، نمیتواند نسبت به جمهوری اسلامی ایران که پیشران مقاومت در برابر رژیم و ضربه به آن بوده است بی تفاوت باشد و بدون ضربه اساسی و حذف آن از چرخه پشتیبانی و حمایت مقاومت، آینده خود را تضمین کند. این نگاه از اهداف اعلامی و بهانههای آغاز جنگ که از طرف نتانیاهو اعلام شد نیز مشخص است و از آنجا که او از بین بردن تاسیسات هستهای، نابودی توان موشکی و تقویت معارضان داخلی برای براندازی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم در توجیه این تجاوز ارائه میکرد؛ بعید به نظر میرسید پس از پذیرش خطر حمله به ایران و مواجهه مستقیم بدون دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خاتمه جنگ را بپذیرد.
جنگی که در بامداد روز ۲۳ خرداد آغاز شد؛ شباهت بسیاری به تجربههای گذشته جنگی رژیم صهیونیستی مانند جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل داشت که با یک ضربه قویِ امنیتی نظامی ارتشهای کشورهای عربی را در عمل از کار انداخت و شکست بسیار سریع آنها را موجب شد. رژیم تصور میکرد با به شهادت رساندن فرماندهان نیروهای مسلح و ترور فرماندهان هوافضای سپاه، قدرت عملیات و اعتماد به نفس آنها را کاهش داده و ایران را به تسلیم وا میدارد. اما در عمل ساختار نظامی موشکی نه تنها دچار فروپاشی نشد بلکه با روحیهای مثالزدنی وارد جنگ شده و روز به روز به دقتِ عملیاتِ آفندی خود افزود.
برعکس آنچه احتمالاً طیفی از براندازان به ویژه سلطنت طلبان با نتانیاهو مطرح کرده بودند؛ حمله رژیم صهیونیستی علی رغم همکاری برخی از عوامل پنهان نفوذی و جاسوس نه تنها با حمایت اجتماعی در ایران همراه نشد بلکه موجب همبستگی مردمی گروههای مختلف در برابر دشمن بیرونی شد و سرمایه اجتماعی کشور را افزایش داد.
از ابتدا واضح بود که رژیم صهیونیستی بدون ورود مستقیم آمریکا امکان از بین بردن تاسیسات هستهای ایران را ندارد. هرچند پس از طوفان الاقصی کابینه نتانیاهو در عمل هر آنچه که مورد نظرش بوده را از آمریکاییها گرفته است و هیچ محدودیتی در خشونت جنگی نداشته و دسترسیهای خاص فناورانه نیز به او داده شده است؛ اما به تنهایی امکان تخریب تاسیسات هستهای ایران را نداشته و به نظر میرسید رایزنیهای فشردهای برای قانع کردن ترامپ برای ورود به جنگ و بمباران سایتهای فردو، نطنز و اصفهان را در دستور کار قرار داده است. مانند دیگر کنشهای سیاسی ترامپ رفتار متناقض و غیرقابل پیش بینی او به گونهای پیش رفت که در عمل آنچه نتانیاهو انتظار داشت به طور کامل محقق نشد و علی رغم بمباران تاسیسات هستهای ایران میزان آسیب وارده و محل اورانیومهای غنی شده در هالهای از ابهام است.
در این شرایط توقف جنگ و پذیرش آتش بس از سوی نتانیاهو امری قابل تحلیل است چرا که اولاً اهداف او در این مرحله محقق نشده ثانیاً همراهی ترامپ و آمریکا را به طور کامل به دست نیاورده و موفق به ایجاد چالش اجتماعی در ایران نشده است و با مقاومت فعالانه ایران موشک باران و تخریب بی سابقهای را در اراضی اشغالی تجربه میکند. این شرایط نشان دهنده پیروزی ایران در مرحله اخیر است. اما آیا دشمن در همین مرحله متوقف خواهد ماند؟ با توجه به رفتار سالهای اخیر دولت نتانیاهو و حمایت ساکنان رژیم از ایدههای او بعید به نظر میرسد. به نظر من او برای محقق شدن راهبرد خود ایده یک چرخه عملیاتی تکرار شونده دارد که شامل سه مرحله است حمله نظامی، چالش امنیتی و فروپاشی سیاسی که حتماً با تمرکز ادامه خواهد یافت.
در چنین شرایطی راهکار درست مواجهه با رژیم و حفظ این پیروزی چیست؟ بهسازی درست در عرصههای مختلف و آمادگی متناسب که بازدارندگی لازم را در برابر زیاده خواهیهای رژیم ایجاد میکند و مانع از جسارت او در تعرضات بعدی چه به صورت نظامی و چه به شکل امنیتی میشود؛ اما این عرصهها کدام است؟ متناسب با الگوی سهگانهای که از عملکرد رژیم معرفی کردم به نظرم بهسازی در سه عرصه «همبستگی اجتماعی»، «بازدارندگی امنیتی» و «اقتدار نظامی» ضرورت اجتناب ناپذیر برای ایران و حفظ و تقویت قدرت بازدارندگی آن در برابر رژیم است، که در ادامه به طور خلاصه هر یک از این سه را توضیح خواهم داد:
همبستگی اجتماعی: یکی از مهمترین شاخصهایی که تابآوری اجتماعی را افزایش میدهد و دشمن بیرونی را از دستیابی به اهداف خود مایوس میکند، همبستگی بالای اجتماعی است که در سالهای گذشته به دلایل مختلف به ویژه خدعه بیرونی دشمن و کم توجهی و بعضاً سطحینگری داخلی آسیب دیده بود و این آسیب دیدگی دشمن را نسبت به ما طمعکار کرده بود. روح ققنوس وار ایرانی- اسلامی که در این جنگ به پرواز درآمد و ایرانیان را زیر پرو بال خود گرفت، در جنگ ارادهها ما را در برابر رژیم صهیونیستی مصونیت بخشید. پیشنهاد من این است که برای حفظ فرصت به دست آمده و تقویت آن باید ابتدا یک تحلیل دقیق محیطی انجام داد و پس از آن با تقسیم کار درست در بخشهای دولتی و مردمی به رشد اجتماعی در این عرصه کمک کرد. پرهیز از رویکردهای افتراقی و دگرسازی افراطی از هر سو، اولین اقدام عملی قابل اجرا است.
بازدارندگی امنیتی: تردیدی نیست که دشمن در سالهای گذشته با استفاده از فرصتِ تحریمهای ناجوانمردانه و آسیبهایی که امید اجتماعی را در بخشی از جامعه کاهش داده بر یارگیری از عناصر خود فروخته سرمایه گذاری ویژه ای داشته است. بهرهگیری بدون محدودیت از زیرساختهای فناورانه که امروزه مورد مصرف همه ایرانیان است و به بخشی از محیط زندگی و کسب و کار اغلب ایرانیان تبدیل شده است به او در اشراف اطلاعاتی کمک کرده است و همکاری سرویسهای جاسوسی غربی و حتی احتمالاً منطقهای، دستان او را در این حوزه دراز کرده است. وسعت سرزمینی و تنوع اقلیمی- قومیتی هم فرصتی است که او برای نفوذ آن را در نظر داشته است. تجدید نظر در شیوههای مقابله با جاسوسی و یارگیری رژیم از مواردی است که به نظر میرسد، نیازمند تدابیر کوتاه مدت و بلند مدت است و به قول شهید حسن باقری لازم است ما سبک جنگیدنمان را در این عرصه تغییر دهیم.
اقتدار نظامی: جنگ حماسی و قدرتمند نیروهای مسلح در شرایطی که فرماندهان ارشد به شهادت رسیده بودند، تهدیدات فردیِ نزدیک متوجه آنها بود و دشمن با حمایت بی چون و چرای آمریکا و برخی خودفروختگان داخلی آسمان کشور را آلوده کرده بود قابل ستایش است. «کاهش شلیک- افزایش ضربه» برنامهای بود که به خوبی اجرا شد و روز به روز وحشت بیشتری را در دل دولتمردان و ساکنان رژیم ایجاد کرد. زندگی طولانی مدت در پناهگاهها چالشهایی برای زندگی روزمره ساکنان سرزمینهای اشغالی به وجود آورد و با آنکه بر اساس نظرسنجیها چندان باعث سلب اعتماد عمومی نشد، نتانیاهو را با واقعیتی مواجه ساخت که ناگزیر شد، آتش بس را بپذیرد. هم چنین حمله به پایگاه نظامی العدید نشان داد ایران امروز در دفاع از سرزمین خود دچار تردید نمیشود و از ابهت دشمن و توانمندیهای او نمیترسد.
با این وجود، پدافند هوایی ما باید به گونهای باشد که امکان نمایش قدرت رژیم در آسمان ایران را محدود کند و فرصت افزایش توان عملیات آفندی ما را فراهم سازد. به نظر میرسد سرمایه گذاری بر نقاط ضعف سیستم چند لایه پدافندی رژیم که اکنون برای ما مشخصتر شده است؛ در کنار بازطراحی چرخه تامین آفندی، لازم است در دستور کار قرار گیرد تا دشمن را نسبت به اهداف خود ناامید کند. همکاری متناسب با کشورهای دوست در کنار بهرهمندی از توانمندیهای داخلی در صورت امکان مطلوب است. اگر چه حتماً دولتمردان و نیروهای مسلح با در نظر گرفتن نحوه تعامل کشورها در طی این جنگ تحمیلی، نسبت به برنامهریزی و گسترش روابط آینده اقدام خواهند کرد.
در مجموع شیرینی پیروزی نباید ما را از اهمیت بهسازی و به روز رسانی غافل کند چرا که دشمن در مسیر رسیدن به اهداف خود متوقف نشده و توقف جنگ به معنای به معنای پایان تهدید نیست.