فریبکارترین زن شهر، کارآگاه مشهور را به قهقرا برد
اقتصاد ایران: در این مطلب به سراغ مرور آن چیزهایی میرویم که فیلم محله چینیها را به اثری درخشان تبدیل کرد.
برترینها: در ژوئن ۱۹۷۴، فیلم محله چینیها برای نخستینبار اکران شد؛ اولین فیلمی که رومن پولانسکی پس از قتل همسرش، شارون تیت، بهدست فرقه منسون، در ایالات متحده ساخت. بازگشت او به سینمای آمریکا با قدرت همراه بود: فیلمنامهای بینقص از رابرت تاون، بازی درخشان جک نیکلسون، فی داناوی و جان هیوستن، و داستانی تاریک و پرکشش که جان تازهای به ژانر نوآر داد.
نتیجه، شاهکاری ماندگار در تاریخ سینما بود که نامزد دریافت ۱۱ جایزه اسکار شد، هرچند تنها جایزه بهترین فیلمنامهی اوریجینال به رابرت تاون رسید. پس از نیم قرن، محله چینی ها همچنان یکی از آثار مرجع دهه هفتاد و نمونهای بیبدیل از روایتگری و سبک سینمایی بهشمار میرود. در این مطلب به سراغ مرور آن چیزهایی میرویم که این فیلم را به اثری درخشان تبدیل کرد. با ما همراه باشید.
داستان از چه قرار است؟
محله چینیها فیلمی درخشان در فضای نوآر درباره یک کارآگاه کله شق است که پرده از فساد محله چینی ها در سالهای دهه سی لس آنجلس برمی دارد.
در محله چینیها با فیلمی درخشان روبه رو هستیم که نمونه ی اعلای یک نوآر دهه هفتادی است. فیلم محله چینی ها رازآلود، پرازسوء تفاهم، پنهان کاری و بازی است و شخصیتهایی که در پس چهره و اعمالشان واقعیات دیگری جز آنچه می بینیم نهفته است و به واقع آنی نیستند که نشان می دهند.
هنر پرورش نوآر
فیلم که در سال ۱۹۷۳ ساخته شده است، ادای دینی به نوآرهای دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ کرده است و به خاطر خلق فضاهای تیره و خفقان بار از روابط و فساد پشت پرده آن سالها و نیز ایجاد نوآوری های تکنیکی که در زمینه فیلم های نوآر داشته از آن به عنوان یکی از اولین نئو نوآرهای تاریخ سینما یاد می کنند. فیلمنامه رابرت تاونی بی نظیر بوده و از جزییات درخشان و پر و پیمانی برخوردار است. شخصیت پردازی جیک گیتس به شدت شخصیت به یاد ماندنی فیلیپ مارلو را در سری داستانهای کارآگاهی – جنایی ریموند چندلر تداعی می کند. اگر بخواهیم کمی دقت بیشتری به خرج دهیم خواهیم دید که فیلم به شدت از حال و هوای داستانهای ریموند چندلر تاسی گرفته است، با این وجود فیلمنامه مسیر استقلال خود را از زیر سایه این نوع داستانها با سربلندی می پیماید و بدل به یکی از ماندگارترین فیلمنامه های سه دهه اخیر سینمای هالیوود می شود.
وقتی همه مولفهها در صدر است
غافلگیری داستانی در یک سوم نهایی فیلمنامه تماشاگر را میخکوب می کند. جایی که بیننده می فهمد معشوقه هالیس، خواهر و دختر اولین بوده است. در واقع این دختر نوجوان حاصل تجاوز پدر (جان هیوستن) به دختر (فی داناوی) است وبدین سبب علت دوری و تنفر اولین از پدر آشکار می شود و بیننده ناگزیر می گردد که از نظر دادن خود نسبت به شخصیت اولین، که به ظاهر تداعی کننده یک FEMME FATAL است، پشیمان شود و همراه با گیتس با او احساس همدردی نماید.
کارگردانی رومن پولانسکی هم که همانند همیشه فوق العاده است، محلی برای ایراد نمی گذارد و با کمک طراحی صحنه بی نظیر و به یاد ماندنی ریچارد سیلبرت، که با استادی هر چه تمامتر فضای لس آنجلس دهه ۳۰ میلادی را بازسازی نموده است، چنان سکانسهایی را خلق می کند که تا سالیان سال در ذهن بیننده ی تشنه فیلم باقی می ماند. موسیقی جری گلداسمیت شنیدنی و با حس و حال فصول فیلم همخوانی دلپذیری دارد. فیلمبرداری جان آلونزو هم در نوع خود سبک بصری فوق العاده ای را به همراه دارد و بالاخص در فضاهای شب و تیره و تار مکانها خبر از وجود استادی توانا در پشت دوربین می دهد.
بازیهای فی داناوی و جان هیوستن بسیار خوب از کار در آمده است و نقشهای فرعی هم با انتخاب خوب بازیگران باعث دافعه نمی شود ؛ اما این نقش آفرینی حیرت انگیز جک نیکلسون است که همانند بسیاری از فیلمهایی که در آنها به ایفای نقش پرداخته، یک تنه بار پیشبرد داستانی فیلم را با استادی حیرت آوری به دوش می کشد و مثل همیشه با رعایت جزییات بازیگری و میمیک چهره، نقش کارآگاه جیک گیتس را به یکی از ماندگارترین شخصیتهای تاریخ سینما بدل می نماید.
نیکلسون با بازی حیرت آور خود مردانگی، شجاعت، عشق و شکست را همزمان با هم به نمایش می گذارد. در میان فصول خوب و به یاد ماندنی فیلم جا دارد به صحنه ای که فی داناوی آن راز تکان دهنده را پس از ضرب و شتم از سوی نیکلسون برای او تعریف می نماید، اشاره کرد که از حیث دکوپاژ و ریتم و نیز بازی دو بازیگر اصلی به یکی از بهترین فصول فیلم بدل شده است. چهره نیکلسون در پایان فیلم و با آن زخم ماندگار بر روی بینی که به جسد غرق در خون فی داناوی نگاه می کند، برای همیشه در ذهن سینما دوستان باقی خواهد ماند.
نتیجه درخشانی که خلق شد
فیلم در رشتههای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین فیلمبرداری کاندید جایزه اسکار شده بود و این جایزه را برای بهترین فیلمنامه اوریجینال از آن خود کرده بود. شاید اگر ” محله چینی ها ” همزمان با پدر خوانده ۲ (شاهکار فراموش نشدنی فرانسیس فورد کاپولا) اکران نمیشد و در رقابت با آن برای کسب جوایز اسکار قرار نمی گرفت، در بسیاری از رشته های کاندید شده مجسمه طلایی اسکار را می ربود.
البته فیلم در مراسم گلدن گلوب سال ۱۹۷۴ موفق به کسب جوایز بهترین فیلم درام، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر نقش اول مرد درام و بهترین فیلمنامه شد. جک نیکلسون در همان سال برای محله چینی ها جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از سوی منتقدان فیلم نیویورک دریافت نمود. در هر صورت، فارغ از جوایز، این خود فیلمها هستند که باقی می مانند و در این بین ” محله چینی ها ” یکی از ماندگارترین فیلمهای دهه های اخیر سینما می باشد که هوادارن بیشماری دارد و به نوعی به یک فیلم کالت برای بسیاری از سینما دوستان بدل گشته است.