اموهبهای قرن ۲۱ و مادری کردن بیخ گوش صهیونیستها
اقتصاد ایران: مادر شهید لبنانی در گفتوگو با تسنیم با تأکید بر نقش زنان در جبهه مقاومت تأکید کرد: همانطور که امام(ره) فرمودند زنان جامعه را میسازند؛ بنابراین مانند حضرت زینب(س) در روز عاشورا باشیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بانو عایده سرور، مادر شهیدان علی عباس و محمدعلی عباس، متولد 1971 است. داستان زندگی او نمونهای است از زندگی مادران لبنانی که بیواهمه از های و هوی صهیونیستها، در مکتب مقاومت فرزندان خود را پرورش میدهند. اموهبهایی که اسرائیل را به زانو درآورده و جهانیان را محو تماشای صبر و استقامت خود کردهاند. داستان زندگی او در کتابی با عنوان «عایده» به قلم محبوبه سادات رضوینیا نوشته و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
اگرچه چند دهه از تشکیل جبهه مقاومت میگذرد، اما این کتاب جزو معدود آثاری است که به معرفی شهدای جبهه مقاومت در لبنان و در نگاهی کلی به معرفی یک سبک زندگی میپردازد. این اثر روایت زندگی شهید 17 ساله لبنانی، شهید «علی عباس اسماعیل» و مادر اوست.
تولد «عایده» در بازار کتاب ایران، تولد مبارکی است تا مخاطب فارسیزبان فراتر از اخبار روتین، لبنان را به نظاره بنشیند و از زوایای مختلف به کشور سروهای ایستاده بنگرد. رضوینیا در این کتاب روایتی ساده اما قابل تأمل از سبک زندگی زنان شیعه لبنانی ارائه میدهد و ما را با تحولات اجتماعی و سیاسی لبنان از دهه 80 میلادی تاکنون آشنا میکند و در نهایت به این نقطه میرساند که چرا "مقاومت" و "حزبالله" برای بسیاری از مردم لبنان، با گرایشهای مختلف، انتخاب اول و آخر است؟ خبرگزاری تسنیم، با توجه به استقبال از این اثر در بازار کتاب ایران، با بانو عایده سرور به گفتوگو پرداخت که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
*تسنیم: خانم سرور خیلی متشکریم از اینکه با وجود دغدغههای مختلف، این فرصت را در اختیار ما گذاشتید. امیدواریم بتوانیم قدمی در راه معرفی شهدا و سبک زندگی آنها برداریم. برای شروع، دوست دارم به سالها قبل برگردیم، زمانی که شما تازه با مقاومت آشنا شدید و اولین بارقههای مبارزه با اسرائیل در وجود شما روشن شد. لبنان همیشه به عنوان کشوری با تضارب آرا مطرح است. چرا در جوانی از میان گرایشهای مختلف فرهنگی و سیاسی که در لبنان وجود داشته و دارد، با وجود مخالفت خانواده، حزبالله را انتخاب کردید؟
در حقیقت بنده باید از شما سپاسگزار باشم که چنین فرصتی را در اختیارم قرار دادید تا احساس درونی خود را نسبت به شهدا بیان کنم؛ شهدایی که برای پایداری دین محمد و آل محمد ( صلوات الله علیهم ) جانفشانی و فداکاریها کردند تا ما اکنون بتوانیم در امنیت و آرامش زندگی کنیم. سلام و درود خداوند بر آنان باد در روزی که زاده شدند و روزی که به شهادت رسیدند و روزی که سر از خاک برآورند و با ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور شوند.
آشنایی من با محور مقاومت از دوران کودکیام آغاز شد؛ یعنی زمانی که جنگ داخلی در لبنان رخ داد و من و خانوادهام براثر جنگ، سختیها و رنجهای زیادی را تحمل کردیم. ممکن است زخمهای جسم ما درمان شده باشند، اما زخمهای روحمان به هیچ وجه التیام نیافت. این زخمها نشاندهنده سالها ظلم، بیعدالتی و تجاوز است. هرگاه صدای مظلومی را میشنویم، دلمان به درد میآید.
در آستانه دهه 60 هجری شمسی یک روز وقتی برای پدرم روزنامهای میخواندم، عکس امام خمینی (ره) را در آن روزنامه دیدم که ذیل آن نوشته شده بود: بنیانگذار جمهوری اسلامی. از آن روز بود که من همواره در مورد شخص امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی از اطرافیانم سؤال میپرسیدم. از همین زمان بود که با شخصیت معنوی و روحانی حضرت امام(ره) آشنا شدم، به ایشان تعلق خاطر پیدا کردم و روح انقلاب، مقاومت و نشاط انقلابی در وجودم بیدار شد. تا اینکه در سال 1982م/1361ه اسرائیل به کشورمان، لبنان، حمله کرد.
در دوران هجوم اسرائیل به کشورمان شاهد انواع ظلم، کشتار، ویرانی، دستگیری مردم بیگناه و غصب کردن سرزمین آبا و اجدادیمان توسط دشمن بودیم. دیدن این صحنهها روحیه ستمناپذیری و مقاومت دربرابر اشغالگران صهیونیست را در وجودم نهادینه کرد و عشق به جهاد و مبارزه در من شعلهور شد؛ چنانکه این عشق را در چشمان مجاهدان راه حق که در مقابل صهیونیسم ایستادگی میکردند، میدیدم. آرزو داشتم که من هم یکی از سربازان مقاومت باشم با اینکه در آن زمان فقط 10 سال داشتم اما به دلیل شخصیت انقلابی و همچنین پوشیدن چادر، سنم بیشتر به نظر میرسید.
من برای هرگونه فعالیت جهادی پیشقدم بودم. حتی اگر خانوادهام با من مخالفت میکردند، کاری را که میخواستم انجام میدادم؛ چون خواستههایم برحق بود. من بدون اینکه خانوادهام را عصبانی کنم با میل و اشتیاق تمام به رزمندگان کمک میکردم.
چند سالی گذشت تا اینکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لبنان حضور یافت و آموزش رزمندگان را آغاز کرد و این مقدمه تشکیل حزبالله لبنان بود. در آن زمان هر جوان مؤمنی که به خدا، قیامت، روز موعود و ولایت فقیه ایمان داشت، به حزبالله میپیوست. هرچند در آن زمان چندین جریان حزبی فعال وجود داشت، اما من آن دختری بودم که تماماً خود را صرف عشق به خدا و اهل بیت(ع) کرده بود؛ بنابراین جنبش حزب الله پناهگاه قلب من و تنها راه نابود کردن اسرائیل، این غده سرطانی و مرگباری بود که در پیکر امت اسلامی رخنه کرده بود و باید ریشهکن میشد.
*تسنیم: کتاب «عایده» داستان زندگی زنی مقتدر و مدبر است که در مدیریت خانه و تربیت فرزندان، سبکی خاص دارد. در بخشهای مختلفی از خاطرات شما نکتههای قابل تأملی وجود دارد. خانوادهای که مشابه آن را میتوان در کتاب «عایده» دید، خود جبهه دیگری هستند که با اسرائیل مبارزه میکنند. درباره تأثیر این جبهه و نقش زنانی چون شما در پرورش نیروهای مقاومت و پیشرفت ملتهای منطقه بفرمایید.
وقتی به سن ازدواج رسیدم تصمیم گرفتم که فقط با یکی از مجاهدین حزبالله ازدواج کنم، زیرا با چنین مردی به آرامش میرسیدم و با او میتوانستم خانوادهای تشکیل دهم که زمینهساز ظهور صاحب الزمان (عج) شود. باوجود مخالفت اطرافیانم، تصمیم خود را گرفته بودم و به نظرم این درستترین تصمیم بود. من همسری شدم که همیشه حامی مرد مبارزش بود؛ حتی در امور جهادی به همسرم کمک میکردم و باعث میشدم تمامی کارهایش راحت تر پیش برود.
وقتهایی که همسرم خانه نبود برای فرزندانم هم پدر بودم و هم مادر و آنها را با عشق به خدا و رسول خدا و عشق به جهاد و مقاومت در راه حق تربیت میکردم. من و همسرم طرحی با نام «طرح شهید» را برای فرزندانمان راهاندازی کردیم تا با آگاهی از معنای حقیقی شهادت و جایگاه والای شهید نزد خداوند متعال، بزرگ شوند.
ما میدانستیم که هرگز مرگ را برای فرزندانمان انتخاب نکردهایم و شهادت جاودانه زیستن است؛ اگر خداوند آنها را برای شهادت برگزیند. من و همسرم به دنبال ایجاد بسترهای فرهنگی از طریق تربیت، پرورش و رشد شخصیتی فرزندانمان بودیم. من به عنوان یک مادر از فرزندانم برای گام نهادن در مسیر جهاد و مبارزه حمایت کردم. خدا را شکر میکنم که فرزندانم در این مسیر قدم برداشتند. همانطور که امام(ره) میفرمودند که ما هرچه داریم از عاشوراست.
*تسنیم: برای یک مادر، گرانبهاترین دارایی در دنیا فرزندانش است. با این حال و با وجود علاقه و وابستگی شدیدی که به فرزندتان(علی) داشتید، برای شهادت او در حرم امام رضا(ع) دعا کردید. در آن زمان به چه فکر میکردید و چطور بر علاقه مادری خود غلبه کردید؟
وقتی پسرم «علی» از من خواست در محضر امام رضا علیه السلام برای شهادتش دعا کنم، درخواستش را پذیرفتم و از صمیم قلب مطمئن بودم که: لن یصیبنا إلا ما کتب الله لنا: هیچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرّر داشته است.
وقتی برای شهادت پسرم دعا میکردم به یاد حضرت علی اکبر علیه السلام افتادم که از پدرش امام حسین علیه السلام اجازه جنگ با دشمنان را خواست و حضرت به ایشان فرمودند: برو فرزندم ما به سوی هر سرنوشتی که میرویم ، برویم تفاوتی نمیکند، اساس این است که بر حق هستیم. پس باکی نیست که ما به سراغ مرگ برویم یا مرگ به سراغمان آید.
من که هر سحرگاه زیارت عاشورا میخواندم و مدام تکرار میکردم :« یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما هم در کنار سیدالشهداء(ع) به فیض شهادت نائل میشدیم، وقتی زمان آن فرا رسیده بود که در کنار اهل بیت(ع) باشم، پا پس بکشم و برای شهادت پسرم دعا نکنم ؟!! نه هرگز. به خدا سوگند من مانند مادرانی نخواهم بود که در کربلا حضور یافتند و فرزندان خود را از یاری امام حسین (ع) بازداشتند و به آنها گفتند: «ما را با حاکمان چه کار؟»
من مانند ام وهب خواهم بود که خود پسرش را برای جهاد و شهادت در راه خدا تشویق کرد، به او لباس جنگ پوشانید و گفت: «برخیز و از حرم رسول خدا(ص) دفاع کن.» فرزندم علی در راه دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به شهادت رسید. او عاشق شهادت بود و با عشق به شهادت بزرگ شده بود.
همینجا بود که دل را به دریا زدم و در محضر امام رضا علیه السلام ایستادم و گفتم خدایا اگر پسرم علی لیاقت شهادت را دارد، به حق امام رضا او را به مقام والای شهادت برسان. علی به سوریه رفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد. شهادتی که « وما ینالها إلا ذو حظ عظیم: وجز کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمیشوند.»
حمد و ثنای خداوند را به جا میآورم که بر سرم منت نهاد و فرزندانم را به مقام والای شهادت نائل گرداند که شهادت با عزت و افتخار بهتر از زندگی با ذلالت است. پسرانم از دو مسئله مهم و نبرد عظیم دفاع کردند یکی دفاع از حرم که بین حق و باطل بود و دیگری نبرد «طوفانالاقصی» که پسرم محمدعلی در این نبرد مدافع حقوق مظلومان و مستضعفان بود. هر دو فرزندم به تکلیف شرعی خود عمل کردند.
*تسنیم: شهادت سیدحسن نصرالله نه تنها مسلمانان که آزادگان غیر مسلمان را نیز متأثر کرد. روحیه مردم لبنان پس از شهادت ایشان چگونه است؟
در پی نبرد طوفانالاقصی اتفاقی افتاد که به شدت برای من و تمامی محور مقاومت سنگین بود و آن شهادت سید حسن نصرالله بود. ما سوگوار پدری دلسوز و مهربان و رهبری شجاع شدیم که هرگز در تاریخ تکرار نخواهد شد. اما غم از دل بیرون کردیم؛ زیرا روزهای سختی را میگذراندیم و خوشههای پیروزی تنها با شهادت به ثمر مینشست.؛ از این رو پسر دومم را در راه قدس تقدیم کردم و او به برادرش علی، با نام جهادی حیدر کرار پیوست.
پس از شهادت سید حسن نصرالله عزم و اراده ما قویتر شد. ضاحیه بیروت که از غبار جنگ پاک شده بود، آماده تشییع پیکر عامل تمام پیروزیهای مقاومت بود. تشییع باشکوه رهبر مقاومت برگزار شد؛ در حالی که مردم از سراسر جهان از تمام گروههای سنی و با هر دین و مذهبی در این مراسم حضور یافتند و به سید مقاومت این مرد شریف که همواره مدافع حق و حقیقت و یاریگر مظلومان و ستمدیدگان بود تعلق خاطر داشتند.
سید حسن نصرالله تنها رهبر یک گروه خاص از مردم نبود؛ بلکه برای تمامی فرقهها و گروههای داخل و خارج لبنان قابل احترام و تقدیر بود؛ چراکه او را راستگوترین، وفادارترین و پاکترین رهبر در بین رهبران ضعیف و ناتوان عرب میدانستند.
آن چیزی که اسرائیل را حیرتزده کرد، این جمعیت مردمی حاضر در صحنه بودند که بعد از شهادت رهبر مقاومت سید حسن نصرالله به طور گستردهتری در صحنه حضور یافتند و پایبندی خود را به آرمانهای مقاومت بیش از پیش نشان دادند.
حزبالله نه صرفاً یک جنبش مذهبی بلکه یک امت و ملت است و یک ملت نه در طول زمان و نه در اثر جریانها و تحولات سیاسی هیچگاه نمیمیرد و تمام نمیشود. ملت است که جامعه را میسازد و جامعه ما شکر خدا به دست شریفترین خلق خدا، حضرت امام خمینی(ره) و سید مقاومت و دبیرکل حزبالله لبنان، سید حسن نصرالله، ساخته شده است. امتی که امامان، رهبران و فرزندانش شهید شده باشند، هیچگاه شکست نخواهد خورد.
کتاب «عایده» به زندگی یکی از مادرانی پرداخته است که دو پسرش را در راه برپایی حق و ستمناپذیری به قربانگاه عشق الهی فرستاد و جنبش حزبالله نیز از کودکی عایده تا به امروز با تمام قوا از حق پاسداری کرده است. امیدوارم هرکس این کتاب را میخواند از آن بیاموزد که چگونه نسلهای فدایی امام حسین(ع) و پیرو مکتب حسین علیه السلام تربیت کند تا مقدمات تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر (عج) فراهم شود. امیدوارم خوانندگان این کتاب فریب این دنیای پست و بیارزش را نخورند و به عالم آخرت که سرای جاودان و علو درجات و همنشینی با پرهیزگاران و شهداست، بیندیشند و برای آن تلاش کنند.
*تسنیم: به عنوان یک مادر شهید، چه پیامی به زنان در جبهه مقاومت دارید؟
پیام من به بانوان جبهه مقاومت این است که من قبل از اینکه مادر دو شهید باشم، همیشه حامی حق و عدالت و یاریگر فقرا، محرومان و مستضعفان بودهام و این چیزی که دین اسلام و رسول خدا به ما مسلمانان آموخته است.
همانند حضرت زینب سلام الله علیها در روز عاشورا باشید. به دنیای مادی و مادیات وابستگی نداشته باشید که همانند ظلم زوالپذیر و نابودشدنی هستند. همانطور که امام خمینی(ره) فرمودند زنان جامعه را میسازند؛ پس شما کسانی هستید که جامعه برای ساختن پایه و اساس درست و محکم برای حکومت ولی عصر (عج) به آن تکیه میکند.
انتهای پیام/