بحران پنهان نظام سلامت؛ ۸۰ درصد ایرانیها گرفتار چاقی!
اقتصاد ایران: چاقی با درگیر کردن بیش از ۸۰ درصد بزرگسالان تهرانی، به بحرانی جدی در نظام سلامت ایران تبدیل شده و آیندهای پرهزینه را نوید میدهد.
خبرگزاری مهر - گروه سلامت: در سالهای اخیر، رشد فزاینده چاقی به یکی از نگرانیهای اصلی نظام سلامت ایران بدل شده است؛ پدیدهای که نهتنها بر کیفیت زندگی افراد تأثیر مستقیم دارد، بلکه با افزایش بار بیماریهای غیر واگیر، اقتصاد سلامت کشور را نیز با چالشهای جدی مواجه کرده است. بر اساس آمارهای رسمی، بیش از ۷۰ درصد از جمعیت بزرگسال در تهران به درجاتی از اضافهوزن یا چاقی مبتلا هستند، و این رقم در میان افراد بالای ۳۰ سال به بیش از ۸۰ درصد میرسد. کودکان و نوجوانان نیز از این موج بینصیب نماندهاند و حدود یکپنجم آنها با چاقی دستوپنجه نرم میکنند؛ موضوعی که زنگ خطر را برای آیندهای پرهزینه و کمبهره به صدا درآورده است.
در این میان، تغییرات سریع سبک زندگی، کاهش تحرک بدنی، افزایش مصرف غذاهای پرکالری و نبود آموزشهای جامع تغذیهای، محیطی موسوم به «محیط مولد چاقی» را در جامعه شکل دادهاند. این وضعیت نگرانکننده، ضرورت تدوین و اجرای سیاستهای پیشگیرانه، هماهنگ و ملی را بیش از پیش برجسته میسازد.
با هدف بررسی ابعاد مختلف این بحران رو به رشد و تحلیل راهکارهای مقابله با آن، به گفتوگو با «محمد هاشمی، دبیر انجمن پیشگیری و درمان چاقی ایران» پرداختیم.
به عنوان سوال اول درباره افزایش نگرانکننده چاقی در کشور برایمان بگویید
چاقی معضلی جهانی است که روند ابتلاء به آن در تمام دنیا رو به افزایش است و کشور ما نیز از این روند مستثنا نیست و در دهههای گذشته شاهد رشد روزافزون چاقی در ایران بودهایم. اگر بخواهیم تصویری کلی از وضعیت فعلی ارائه کنیم، بر اساس شاخص توده بدنی (BMI)، در شهر تهران حدود ۷۰ درصد از جمعیت بالای ۲۰ سال دچار اضافهوزن و چاقی هستند؛ بهطوریکه حدود ۴۵ درصد اضافهوزن و ۲۵ درصد چاقی دارند.
اگر سن را به بالای ۳۰ سال ببریم، یعنی جمعیت بالغ و در سن فعالیت، این رقم به حدود ۸۲ درصد میرسد؛ بهعبارتی بیش از ۸۰ درصد از جمعیت بالای ۳۰ سال در تهران به درجاتی از اضافهوزن یا چاقی مبتلا هستند.
در کودکان و نوجوانان نیز وضعیت نگرانکننده است. آمارها نشان میدهد حدود ۲۰ درصد این گروه سنی دچار چاقی هستند.
در مورد جمعیت سالمندان کشور و تأثیر چاقی بر این قشر چه نظری دارید؟
ما با یک گذار دموگرافیک مواجه هستیم؛ به این معنا که ساختار جمعیتی کشور در حال تغییر است. در گذشته، به دلیل بهبود شرایط بهداشتی و درمانی، امید به زندگی افزایش یافته و در عین حال نرخ زاد و ولد کاهش یافته است. بنابراین، با افزایش جمعیت سالمند روبرو هستیم.
از سوی دیگر، ما دچار گذار اپیدمیولوژیک نیز شدهایم. در گذشته، بیماریهای واگیر عامل اصلی مرگومیر بودند، اما امروزه بیماریهای غیر واگیر مانند دیابت، فشار خون، سکتهها، بیماریهای قلبی، سرطانها و… بیشترین بار بیماری را به خود اختصاص دادهاند.
در کشورهای توسعهیافته این گذار طی ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال رخ داده، اما در کشور ما طی چند دهه کوتاه این دو گذار بهصورت همزمان و سریع اتفاق افتادهاند. نتیجه این وضعیت، مواجهه با جمعیتی سالمند و در عین حال مبتلا به بیماریهای غیر واگیر در سالهای آینده است.
چاقی در این میان نقش کلیدی دارد؛ چرا که بهتنهایی زمینهساز بسیاری از بیماریهای غیر واگیر است. دیابت نوع ۲، فشار خون بالا، چربی خون، سکتهها، بیماریهای قلبی، برخی از سرطانها و مشکلات اسکلتی-عضلانی همه میتوانند ریشه در چاقی داشته باشند. در نتیجه، با افزایش سن، بروز این مشکلات بیشتر شده و بار اقتصادی و درمانی سنگینی بر دوش نظام سلامت خواهد گذاشت.
آیا چاقی میتواند زمینه ژنتیکی یا وراثتی داشته باشد؟
عوامل مؤثر در بروز چاقی به دو دسته کلی تقسیم میشوند: وراثت و محیط. وراثت به معنای ویژگیهایی است که ما از والدین و نیاکانمان به ارث میبریم و در محتوای ژنتیکی ما وجود دارد. اما عوامل محیطی مانند تغذیه، سبک زندگی و میزان فعالیت بدنی، نقش مهمتری دارند.
اگرچه ژنها در استعداد فرد برای چاقی مؤثر هستند، اما در دهههای اخیر که شاهد رشد سریع چاقی در جامعه هستیم، این تغییرات نمیتواند ناشی از تغییر ژنتیک باشد؛ چون ژنها طی قرنها تقریباً ثابت میمانند. بنابراین، این رشد نشاندهنده تأثیر غالب عوامل محیطی است که میتوانند بر زمینههای وراثتی اثر گذاشته و چاقی را تشدید کنند.
در مورد عوامل محیطی مؤثر بر چاقی و راهکارهای مقابله با آن توضیح بفرمائید
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، عوامل محیطی نقش اصلی در تشدید زمینههای ژنتیکی چاقی ایفا میکنند. برای مقابله با چاقی، در ابتدا باید این عوامل را بشناسیم. مهمترین عامل، برهم خوردن توازن بین دریافت و مصرف انرژی است؛ زمانی که میزان انرژی دریافتی ما از مواد غذایی بیش از انرژی مصرفی باشد، این اضافه انرژی به شکل چربی در بدن ذخیره میشود و منجر به اضافهوزن و چاقی میشود.
امروزه محیط زندگی ما به گونهای تغییر کرده که آن را «محیط مولد چاقی» مینامند؛ محیطهایی که مصرف غذا در آنها بیشتر از نیاز بدن است. در کنار این، تحرک فیزیکی نیز کاهش یافته است. مثلاً حتی کارهای سادهای مانند قفل کردن در خودرو یا باز کردن درب منزل، که در گذشته فعالیت فیزیکی محسوب میشد، اکنون با ریموت کنترل انجام میشود. تکنولوژی و رفاه، حرکتهای ساده روزمره را حذف کردهاند.
با توجه به تبعات گسترده چاقی، از جمله بار مالی و افت بهرهوری، این موضوع نیازمند عزم ملی است. نمیتوان مقابله با چاقی را تنها وظیفه وزارت بهداشت دانست، هرچند این وزارتخانه باید در رأس سیاستگذاری باشد. چاقی پدیدهای چندبعدی است که به همکاری بینسازمانی، نگاه کلنگر و مداخله هماهنگ نیاز دارد.
در مورد رژیمهای غذایی مختلف مانند کتوژنیک یا گیاهخواری چه نظری دارید؟
اگر منظور شما رژیمهای کاهش وزن باشد، باید عرض کنم که فعلاً تنها یک نوع رژیم غذایی از سوی مجامع علمی معتبر مورد تأیید است؛ رژیمی که همه گروههای غذایی را شامل میشود.
رژیمهایی مثل کتوژنیک یا گیاهخواری بهعنوان راهکار آکادمیک مورد تأیید نیستند و ایرادات متعددی به آنها وارد است. یک رژیم غذایی سالم باید سه ویژگی اساسی داشته باشد:
-
تنوع: تمام گروههای غذایی شامل نان و غلات، گوشت و پروتئین، لبنیات، میوه و سبزی در رژیم روزانه وجود داشته باشند.
-
تعادل: هر گروه غذایی به نسبت مشخص و متعادل در رژیم گنجانده شود.
-
تناسب: میزان مصرف باید متناسب با سن، وزن، جنسیت و سطح فعالیت بدنی فرد تنظیم شود.
هر رژیمی که فاقد یکی از این ویژگیها باشد، اصولی نیست و میتواند سلامت فرد را به خطر بیندازد. محدودیتهای افراطی در دریافت برخی مواد مغذی ممکن است منجر به کمبودهای تغذیهای و آسیبهای جبرانناپذیر شود.
چرا نظارت جدیتری روی رژیمهای غذایی ناسالم اعمال نمیشود؟ نقش انجمن شما در این زمینه چیست؟
ما بهعنوان یک نهاد علمی، تنها میتوانیم توصیههای علمی ارائه دهیم. اما نظارت، وظیفه نهادهای حاکمیتی است. از نظر ما، هر رژیم غذایی که یکی از گروههای اصلی غذایی را حذف کند، میتواند برای سلامت مضر باشد و باید توسط نهادهای ناظر مورد ارزیابی قرار گیرد.
دیدگاه شما درباره اهمیت پیشگیری در این حوزه چیست؟
مقابله با چاقی نباید صرفاً به درمان افراد چاق محدود شود. اثربخشی درمانها، بهویژه در چاقی مزمن، معمولاً پایین است و هزینههای بسیار بالایی به همراه دارد. به همین دلیل، باید سرمایهگذاری اصلی ما در حوزه پیشگیری از چاقی باشد.
پیشگیری از چاقی باید از همان ابتدای زندگی، و حتی پیش از تولد، مورد توجه قرار گیرد. هزار روز اول زندگی که شامل دوران جنینی و دو سال اول تولد است، دورهای حیاتی در شکلگیری سلامت متابولیکی فرد به شمار میرود. تغذیه مادر در دوران بارداری، تغذیه نوزاد پس از تولد، زمان شروع غذاهای کمکی و الگوهای غذایی در دوران کودکی و مدرسه، همگی تعیینکننده آینده سلامت کودک هستند.
آینده سلامت یک خانواده و فرزندان آن، به همین تصمیمات ابتدایی وابسته است. از همین رو، ارگانهای مختلف باید تحت یک سیاستگذاری منسجم، در پیشگیری از چاقی مشارکت کنند. البته نقش بیمهها هم در این میان بسیار کلیدی است. ما نمیتوانیم نسبت به هزینههای درمان چاقی بیتفاوت باشیم.
در بحث آگاهسازی برای پیشگیری بهویژه نقش آموزش و مدارس چطور ارزیابی میشود؟
آگاهیبخشی باید از دوران بارداری آغاز شود. مادران باید بدانند که چه نوع تغذیهای در دوران بارداری میتواند آینده فرزندشان را تحتتأثیر قرار دهد. پس از آن، آموزش به والدین درباره شروع غذای کمکی، تغذیه مناسب کودک و نیز برنامههای تغذیه در مدارس بسیار مهم است.
اما با وجود برنامهریزی جامع، متأسفانه اجرای آن در عمل با مشکلات و موانع متعددی روبهرو شده است. این موانع به دلایل متنوعی از جمله کمبود بودجه، ضعف هماهنگی بین دستگاهی و نبود نظارت مستمر برمیگردد که بررسی آنها نیازمند نشست و بررسی جداگانه است.
واقعیت این است که کودکی که در سنین پایین مبتلا به چاقی شود، خیلی زودتر از دیگران درگیر بیماریهای غیر واگیر مانند دیابت نوع ۲، فشار خون بالا و بیماریهای قلبی میشود. این اتفاق نهتنها کیفیت زندگی خود او را کاهش میدهد، بلکه بار سنگینی بر دوش نظام سلامت و اقتصاد کشور میگذارد.