روایت عصر غمگین مردم تبریز؛ داغی که در قره داغ سرد نمی شود
اقتصاد ایران: تبریز- روایتی متفاوت از عصر و شب سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور شهید و همراهانش، روزی که مردم آذربایجان و تبریز با شهادت حضرت آیتالله آل هاشم پدر معنوی خود را از دست دادند.
خبرگزاری مهر، گروه استانها: باد سرد، درختان مهگرفته، کوهستانهای ساکت. این تصویرهایی بود که همراه امدادگران آن شب ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ به یادگار ماند؛ شبی که تاریخ ایران در دل جنگلهای ارسباران (قرهداغ) نوشت. سیام اردیبهشت ۱۴۰۳، رئیسجمهور ایران آیتالله سیدابراهیم رئیسی، همراه با حسین امیر عبدالهیان وزیر امور خارجه، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی آلهاشم امام جمعه تبریز، مالک رحمتی استاندار آذربایجانشرقی و دیگر همراهان، پس از افتتاح سد قیز قلعهسی در نقطه صفر مرزی ایران و جمهوری آذربایجان، سوار بالگردی شدند که هرگز به مقصد نرسید.
آغاز یک مأموریت دیپلماتیک - امنیتی پیچیده
جعفر رزمی، معاون وقت امنیتی استاندار آذربایجان شرقی گفت: از پاییز ۱۴۰۲ برای این سفر مذاکره میکردیم. چون آن سوی مرز منطقه آزادشده قرهباغ بود، طرف مقابلمان آذربایجان بود. هدف، بازدید مشترک رؤسای جمهور از پروژههای مرزی و افتتاح سد خدا آفرین بود. سفر با هماهنگی کامل انجام شد. برنامه دقیق پیش میرفت؛ آیتالله رئیسی و همراهان پس از بازدید، سوار سه فروند بالگرد شدند. حدود ساعت ۱۲ ظهر پرواز کردند.
اما بین راه بهیکباره بیخبری آغاز شد.
قطع ارتباط در دل مه
رزمی ادامه داد: بین کلیبر و خداآفرین تلفنها قطع شدند. وقتی آنتن برگشت، دیدم تماسهای زیادی داشتم. ساعت حدود ۱۳:۴۵ بود. از وزارت کشور تماس گرفتند و گفتند بیمارستانها آمادهباش باشند. پرسیدند: موقعیت موبایل آقای آلهاشم را داری؟ لوکیشن، حوالی معدن مس سونگون را نشان میداد. همان زمان اخبار ضد و نقیض در خبرگزاریها و رسانهها منتشر شد، میگفتند رئیسجمهور با ماشین برگشته. ولی هیچکس خبر قطعی نداشت.
ورود پهپاد ترکیهای و اشتباه بزرگ در مختصات
یکی از مهمترین بخشهای ماجرا، ورود پهپاد ترکیهای آکینجی بود. رزمی با تلخی گفت: از تهران به ما گفتند که پهپاد ترکیهای وارد میشود. همه امیدوار شدیم. اما دادهای که آن پهپاد ارسال کرد، ۱۳ کیلومتر با محل سقوط فاصله داشت. این انحراف فاجعهبار بود. نهتنها زمان را از دست دادیم، بلکه نیروها را از مسیر درست منحرف کرد.
وی افزود: شهید رئیسی شهیدی ساده زیست و از نسل شهید رجاییها بود که همانند آنها کمتر پیدا میشود.
نخستین تماسها و آمادهباش هلال احمر
حمید شیرازی، قائم مقام جمعیت هلالاحمر آذربایجانشرقی نیز، روایت را اینگونه آغاز کرد: حدود ساعت ۲ عصر به ما گفتند که دو بالگرد در ورزقان فرود آمدهاند. نیروها را از تبریز، هریس، ورزقان، و سگهای زندهیاب را اعزام کردیم. اول فکر کردیم سانحهای در فرود آمده، نه سقوط. چون جیپیاس بالگردهای مقامات نصب نمیشود.
حدود ساعت ۱۵:۳۰، وزیر نیرو – که همراه دیگر بالگردها بود – تماس میگیرد.
شیرازی گفت: آقای محرابیان با من تماس گرفت و گفت دنبال درخت سوخته بگردید. نشانهای از سقوط بالگرد است که شهید آل هاشم در تماس تلفنی به او گفته بود، اما به من نگفتند شهید آل هاشم گفته است.
منطقه صعبالعبور، شایعات زیاد، امید کم
همزمان اهالی محلی گزارشهایی میدهند. یکی میگوید در پیر داوود چند سال قبل آتش سوزی را مهار کرده بودیم شاید درخت سوخت آنجاست اما ما گفتیم آن محل بالاتر است و محال ممکن است آنتن ندهد اما با این حال تیمی آنجا فرستادیم، هر فرد روستایی یک منطقهای را میگفت، آن لحظه سید مهدی آل هاشم هم به ما اضافه شد و اصلاً باور نمیکرد اتفاقی برای پدرش افتاده باشد و لحظه سختی بود.
گروههای امدادی از چند مسیر به منطقه اعزام میشوند. شب، به اوج اضطراب میرسد. مه غلیظ، سرمای شدید، دسترسی سخت. ۱۱۵ نیروی تخصصی از سپاه، ارتش، بسیج، هلالاحمر، راهداری، و مردم محلی در منطقه حضور دارند. اما منطقهای که جستوجو میشود اشتباه است؛ همانجایی که پهپاد ترکیهای اعلام کرده بود.
گفتند پهپاد ترکیهای آنجا را نشان داده و ما به آن سمت رفتیم وارد جنگل شدیم و در واقعیت محلیها بودند که به دلیل سرما آتشی روشن کرده و بالگرد نبود و با محل بالگرد فاصله آن زیاد بود.
آغاز روشنایی؛ کشف لاشه در ۵ صبح
ساعت حوالی ۵ صبح دوشنبه ۳۱ اردیبهشت، مه کمی کنار میرود. پسر شهید آلهاشم هم همراه ما بود و تا آن لحظه امید داشت که پدرش زنده است و با ما شوخی میکرد، در آن لحظه میخواهد عکسی بگیرد که تماسی میرسد: لاشه پیدا شد.
شیرازی بغضآلود روایت کرد: پسر حاجآقا تا آخرین لحظه امید داشت. حتی گفت شاید بابام زنده باشه… اما ۲۰ دقیقه بعد خبر قطعی آمد؛ همه سرنشینان شهید شدهاند.
لاشه در ارتفاعات بین روستاهای اوزی و پیر داوود یافت شد. از پیکرها، فقط سه تن شهید آلهاشم، شهید رحمتی و یکی از خلبانان آسیب کمتری دیده بودند و قابل غسل بودند. دیگران سوخته بودند.
شیرازی افزود: تعدادی از کارکنان هلال احمر استان چند ماه افسرده بودند. میگفتند بوی سوختگی هنوز در مشامشان مانده. در جنگلی که پر از سکوت است، با چنین صحنهای مواجه شدن ساده نیست. خیلیها هنوز کابوس میبینند.