آقایان کنعانیزادگان و دانشگر؛ چشم ما را باز کردید، ممنون
اقتصاد ایران: ماجرای محمد دانشگر و چرخش ناگهانیاش از استقلال به سپاهان، اگرچه در ظاهر تنها یک جابهجایی فوتبالی باشد، اما در بطن خود، تصویری دقیقتر از آنچه سالهاست در فوتبال ایران جریان دارد به نمایش میگذارد.
برترینها: ماجرای محمد دانشگر و چرخش ناگهانیاش از استقلال به سپاهان، اگرچه در ظاهر تنها یک جابهجایی فوتبالی باشد، اما در بطن خود، تصویری دقیقتر از آنچه سالهاست در فوتبال ایران جریان دارد به نمایش میگذارد: بازیکنانی که تعصب را فریاد میزنند، اما هنگام مواجهه با پیشنهاد مالی بالاتر، بیهیچ تردیدی تغییر مسیر میدهند.
طبق گزارشهای رسمی، محمد دانشگر ابتدا با باشگاه استقلال به توافق رسید. حتی صحبت از دریافت پیشپرداخت نیز مطرح شد. اما هنوز جوهر توافق خشک نشده بود که مسئولان استقلال از پیوستن او به سپاهان خبر دادند؛ با این توضیح که سپاهان پیشنهاد مالی بیشتری ارائه داده و دانشگر تصمیم گرفته مسیر خود را عوض کند. این رفتار اگر تأیید شود که بهنظر میرسد با ویس منتشرشده علی تاجرنیا بهشدت قابل تأمل است.
محمد دانشگر طی چند سال اخیر در سپاهان، خود را بهعنوان چهرهای جنجالی در برابر پرسپولیس معرفی کرده. او بارها با رفتارهایی نظیر شادی گلهای خاص، درگیریهای لفظی و نمایشهایی که یادآور شجاع خلیلزاده یا شیث رضایی بود، تلاش کرد در دل هواداران سپاهان جا باز کند. اما امروز که بحث پول به میان آمده، همان بازیکن بدون لحظهای مکث، به پیشنهاد بهتر پاسخ مثبت میدهد. این رفتار نهتنها اخلاق حرفهای را زیر سؤال میبرد، بلکه نشان میدهد چقدر رفتارهای نمایشی از سوی برخی بازیکنان تهی از معناست. دانشگر تنها نمونه نیست. حسین کنعانیزادگان را به یاد بیاورید؛ بازیکنی که زمانی با افتخار استوریهایی از علاقهاش به استقلال منتشر میکرد، اما بعدها پیراهن پرسپولیس را پوشید، در آن تیم محبوب شد، مقابل استقلال کری خواند، شادی گل کرد و حتی رقصید. اما همین بازیکن اخیراً در فضای مجازی، با انتشار استوریهایی که ریشه در گذشته استقلالیاش دارد، دوباره حاشیهساز شده. شایعاتی درباره علاقه تراکتور به جذب او نیز مطرح است. تکرار همین الگو: فرصت مالی بهتر = چرخش فوری.
باید پذیرفت که در فوتبال حرفهای امروز، پول نقش کلیدی دارد. اما نکتهای که این موارد را تلخ میکند، نه جابهجایی بازیکنان، بلکه دوگانگی رفتار و شعارهای پوچ تعصبمحور آنهاست. وقتی بازیکنی در زمین تمام تلاشش را برای جلب توجه هواداران میکند، با بوسیدن لوگو، مشت گرهکرده یا کریخوانیهای اغراقشده و سپس در اولین فرصت برای رقم بالاتر تیم را ترک میکند، باید پرسید: این نمایشها برای چه بود؟
هواداران، سرمایه اصلی باشگاهها هستند. آنها نهتنها پول و وقت، بلکه احساسات خود را نیز پای تیم میگذارند. در حالی که بازیکنان میآیند و میروند، این هوادار است که در سرما و گرما، کنار تیم میماند. پس آیا وقت آن نرسیده که هواداران نیز در مواجهه با رفتارهای نمایشی، کمی محتاطتر باشند و ادعاهای متعصبانه را نه با حرارت، که با عقل تحلیل کنند؟
داستان محمد دانشگر، حسین کنعانیزادگان و بسیاری نمونههای دیگر، به ما میگوید تعصب، بیش از آنکه یک اصل حرفهای باشد، ابزاری برای محبوب شدن و جلب حمایت هوادار است. و شاید امروز که فوتبال بیش از هر زمان دیگری به صنعت شباهت دارد، وظیفه ماست که بدانیم کدام بازیکن برای لوگو میجنگد و کدام برای صفرهای چک. تعصب اگر شعاری توخالی شود، نباید دیگر جایی در ذهن هوادار داشته باشد.