توصیف شهید آوینی از بیتالله الحرام
اقتصاد ایران: «سفر به سرزمین نور» نخستینبار در سال ۸۴ منتشر شد و شامل دو بخش بود، بخش نخست درباره مراحل حج است که او از همان حج سال ۶۶ آنها را نوشته و اما بخش دیگر مربوط به حج سال ۷۱ است. آوینی در این سفرنامه از غربت بقیع به یاد مرگ در میقات میرسد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از سفرنامههایی که در سالهای نخست پیروزی انقلاب از حج منتشر شد، سفرنامه شهید مرتضی آوینی است که تحت عنوان «سفر به سرزمین نور» منتشر شده است.
آوینی دوبار به سفر حج میرود. اولینبار سال 66 که به عنوان عضو گروه هنری از طرف بعثه به حج مشرف میشود و حاصل آن در قالب «سفر به سرزمین نور» منتشر میشود و دیگری در سال 71 که همراه با کاروان جانبازان بوده و مستندهایی هم که از آن ساخته شده مربوط به جانبازان است.
با وجود اینکه مستندهای تکاندهندهای از آوینی درباره حج خونین سال 66 منتشر شده است، اما آوینی در سفرنامهاش به این وقایع اشارهای نکرده است، که این در نوع خود حائز اهمیت است.
«سفر به سرزمین نور» نخستینبار در سال 84 منتشر شد و شامل دو بخش بود، بخش نخست درباره مراحل حج است که او از همان حج سال 66 آنها را نوشته و اما بخش دیگر مربوط به حج سال 71 است. آوینی در این سفرنامه از غربت بقیع به یاد مرگ در میقات میرسد، به سوی خانه دوست میرود، به گرد کعبه طواف میکند، مانند آفرینش که گرد حجت خدا میچرخد. بین خوف و رجا سعی میکند و وقوفی دارد برای معرفت حق.
او در وقوف به عرفات اینگونه مینویسد: «مناسک حج از یک سو تمثیل سیری است که انسانهای متکامل به سوی الله طی میکنند و از سوی دیگر، تذکاری است بر تاریخ زندگی انسان بر کوکبه ارض در منظومه شمسی و این چنین وقوف در عرفات هم برای کسب معرفت و عرفان است.
در بخشی از این سفرنامه آمده است:
«به سوی کعبه
و اکنون لحظه تشرف نزدیک است، و وعدهگاه معشوق در پیش. دلهای مشتاق، آرام و قرار ندارد و تو گویی همچون طایری قدسی، میخواهد از قفس تنگ سینه پر بکشد، و خود را به بحر معلق آسمان آبی، بسپارد و غرقه در جذبههای روحانی محبت یار، خود را به حرم دوست برساند. و ارواح مشتاق، تو گویی تاب هماهنگی و هم قدمی با تنهای سنگین دنیایی را ندارند و پیشاپیش بدنها، خود را به حریم وصل رساندهاند و به حضرت اقدس او تعلیق یافتهاند، همچنان که اشعه شمس، به شمس. چرا که فرمودهاند، پیوند روح مومن به ذات اقدس پروردگار محکمتر است و شدیدتر، از اتصال شعاع خورشید به ذات خورشید، و چه عجب اگر این طایر قدسی روح، در اشتیاق حرم وصل به ترنم درآید و تلبیه کند، آن چنان که تو گویی به ندای دعوت فطرت خویش پاسخ میگوید، به همان پیمان نخستین، آنگاه که پرسید: «الست بربکم» و پاسخ دادیم، «بلی، بلی» لبیک اللهم لبیک. و این نوای دلنشین «لبیک، لبیک» ترنم روح مومنی است، که وعدههای پروردگار خویش را محقق شده یافته است و میشتابد تا خود را به مبدأ و معاد خویش پیوند دهد و با فنای در معشوق، به جاودانگی برسد. لبیک اللهم لبیک، لبیک ذالمعارج لبیک لبیک.
- و اینجاست بیتالله الحرام
اللهم البیت بیتک و الحرم حرمک و العبد عبدک خدایا، این خانه، خانه تو است و این حرم، حرم تو است و این بنده، بنده ذلیلی...که از خود و نفس خویش به سوی تو گریخته است. تو گویی اینجا مرکز آفرینش است و این طواف، تمثیل حرکت سبحانی عالم وجود است. یعنی که کائنات بر محور وجود مطلق حق میشود و حکایت این انسانهای شیدایی که سر از پا ناشناخته گرداگرد بیتالله طواف میکنند، تفسیر عینی این آیتاست که «یسبح لله ما فی السموات والارض» و تو ای انسان، به یاد آر که هماکنون بر کوکبه ارض، گرداگرد خورشید و در عمق آسمان لایتناهی شناوری.
و از دل ذره تا بینهایت این آسمان، لایتناهی، همه جا، همه چیز در طواف است، و همه میچرخند و از یک مدار وضعی به گرد خویش، به مدار بزرگتری بر گرد خورشیدها منتقل میشوند و تو گویی که این همه، تمثیل این معناست، که تو ای انسان باید از مدار معرفت نفس خویش به مدار معرفت، رب منتقل شوی که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه.» مجموعه مناسک حج، تمثیلی جامع است از سیر روحی انسان های متکامل در سیر الیالله و این چنین است که مناسک حج، از طواف آغاز میشود و به طواف خاتمه مییابد، و به کمال میرسد و سر اینکه حجت خدا علی(ع) در کعبه متولد میشود همین جاست، یعنی که کعبه جسم است و روح آن، حجت خدا و انسان کامل است و تو نیز باید با اتمام مراحل و موقف حج به کمال برسی و مدار رجعت تو به مبدا و معاد کامل شود.
انالله و انا الیه راجعون. - حالا هنگام سعی در رسیده است گویی هنوز آوای پرغصه هاجر، به گوش میرسد، که «هل بالوادی من انیس؟.» گویی هنوز این هاجر است که هروله کنان در هرم آفتاب ظهر بیابان مکه، از این سراب به آن سراب در جست و جوی آب است.
ای مضطر، خسته مشو، خسته مشو، در باطن این سعی تو چشمه زمزم نهفته است. حکایت آن وادی خشک و سوزان، حکایت دنیای ماست و آب، تمثیل حیات طیبه و اخروی است و انسان فطرتا تشنه و عطشان آب حیات است و این آب، از چشمه ولایت و خلافت میجوشد که در قلب تو است. «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاءالارض.» ای مضطر خسته مشو، آب زمزم اجر سعی تو است، مبادا که این سرابهای فریبنده تو را به یأس بکشاند، که یأس، چشمههای روح را میخشکاند، سعی بین صفا و مروه سعی بین خوف و رجاست و خوف و رجا، بالهای طیران الی الله هستند.
و عاقبت سعی تو، چشمه زلالی است که از زیر پای اسماعیل جوشیده است. یعنی که ای انسان، چشمههای حیات طیبه از منابع غیب، اما از درون همان فطرت پاکی میجوشد که بر آن تولد یافتهای. خسته مشو، از مضطر، خسته مشو، سعی تو مشکور افتاده است و دعایت به استجابت رسیده. - وقوف به عرفات مناسک حج از یک سو تمثیل سیری است که انسانهای متکامل به سوی الله طی میکنند و از سوی دیگر، تذکاری است بر تاریخ زندگی انسان بر کوکبه ارض در منظومه شمسی و این چنین وقوف در عرفات هم برای کسب معرفت و عرفان است و هم... برای تامل و تفکر در تاریخ حیات انسان بر کره زمین. و وقوف هم به معنای درنگ و تامل آمده است و هم به معنای آگاهی و عرفان، و همین عرفان است که در مشعرالحرام باید به شهود متناهی شود.
انتهای پیام/