خردهروایتهایی از انفجار پیجرها در لبنان
اقتصاد ایران: روایهای «دشواری مبارک»، خودِ قربانیان نیستند؛ عموماً زنهایی هستند که رشته محبتی آنها را به آن شخص وصل میکرده و زندگیشان به قبل و بعد این فاجعه تقسیم شده، البته عدهای هم فقط شاهد ماجرا بودهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «دشواری مبارک»، تازهترین اثر فائضه غفارحدادی، دربردارنده خردهروایتهایی از انفجار پیجرها در لبنان است که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده و برای نخستینبار در سی و ششمین دوره نمایشگاه کتاب تهران در غرفه سوره مهر عرضه میشود. سمیه دهقانزاده، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم، قرار گرفته به معرفی این اثر پرداخته است. یادداشت دهقانزاده به این شرح است:
همسرم وقتهایی که خانه باشد پیجر را در حالت سکوت میگذارد. آن روزهم پیجر در حالت سکوت بود؛ همان جای همیشگیاش بالای جاکفشی. از دست بچهها میگذاشتیم بالا و از بینشان فقط دست زهرا بهش میرسید، یکهو پیجر شروع به ویزویزکردن کرد؛ طوری که میخواست خودش را از روی جاکفشی بیندازد پایین. در دستشویی باز بود و همسرم جلوی روشویی داشت دستهایش را میشست، زهرا دوید سمت پیجر.
همسرم گفت، بیار اینجا خودم جواب میدم. زهرا پیجر را برداشت و دوید سمت پدرش. دست پدرش هم دراز شد سمت زهرا. پیجر توی نقطه اتصالشان ترکید. من توی آشپزخانه بودم، بی اختیار سرم را لای بازوهایم گرفتم و نشستم نفهمیدم چه شد فکر کردم خانه مان را بمباران کردند. بعدش که دیدم خبری نیست بلند شدم و دویدم توی پذیرایی همسرم و زهرا با سر و صورت خونی نشسته بودند جلوی دست شویی و سه بچه دیگرمان تماشایشان میکردند. اول جیغ بلندی کشیدم. با صدای جیغ من بچه ها شروع کردند به گریه کردن زهرا به جای گریه کردن خواهر و برادرهایش را دلداری میداد اولش انگار درد نداشت به اورژانس زنگ زدم. شرایط همسرم بهتر بود و چشمهایش میدید، زهرا را بغل کرد و انگشتهایش را گذاشت توی نایلون و برد تا پایین. همه سه طبقه راه پله خون شده بود. خونها را تمیز کردم و پیش بچهها ماندم؛ میرفتم از گریه هلاک میشدند. ...
اینها برشی از کتاب «دشواری مبارک» به قلم فائضه غفارحدادی از انتشارات سوره مهر است که خرده روایتهایی از انفجار پیجرها در لبنان را در 170 صفحه کاغذ گنجانده است، در حقیقت این کتاب ما را به حوالی 40 موقعیت از چهار هزار موقعیت همزمان انفجار پیجرها میبرد و اجازه میدهد که نه در مرکز فاجعه، بلکه در اطرافش کمی قدم بزنیم.
یکی از نکات قابل توجه این روایتها این است که روایهای «دشواری مبارک»، خودِ قربانیان نیستند؛ عموماً زنهایی هستند که رشته محبتی آنها را به آن شخص وصل میکرده و زندگیشان به قبل و بعد این فاجعه تقسیم شده، البته عدهای هم فقط شاهد ماجرا بودهاند.
شاهدانی که دقیقاً هفدهم سپتامبر سال 2024 (27 شهریور 1403) ساعت سه و نیم ظهر در جای جای لبنان انفجار را به چشم دیدهاند و به گفته غفارحدادی با بیشتر 40 نفر راوی در لابی هتل در تهران و ضمن تکمیل درمانشان صحبت شده و روایتها پر از جزئیات بکر و جعل نشده است.
عنوان «دشواری مبارک» برای کتاب، نقطه قوتی است که نمیتوان از آن به راحتی عبور کرد؛ چرا که جانباز شدن در راه حق و مقاومت، عین مبارک بودن است. خواندن روایتها بسیار دشوار است، نویسنده به خوبی و بسیار زنده و با جزئیات ماجراها را بدون جانبداری خاصی به تصویر میکشد.
سعی در امانتداری روایتها، جمعآوری اطلاعات برای بیان هر روایتها به شیوههای مختلف، روانی نگارش در بیان روایتهایی سخت، انتخاب روایها از بین شاهدان هر انفجار بخشی از ویژگیهایی است که باعث میشود این کتاب خواندنی باشد.
اما مهمترین نکتهای که لزوم خواندن این کتاب را بیش از پیش عیان میکند، مستندنگاری از یک فاجعه انسانی در قرن اخیر است که سخنان یکی از عوامل موساد مهر تأییدی در صحتسنجی آن بوده است؛ آن وقت که تنها پس از گذشت چند ماه از وقوع این فاجعه، یکی از عوامل موساد در مصاحبه با شبکهای امریکایی جزئیات بیشتری از کم و کیف این خرابکاری فاش کرد. شرکتی صوری وابسته به موساد با فریب شرکت تایوانی توانسته بود پیجرهای حاوی مواد منفجره را به آنها بفروشد و آنها را راضی کند که آرم خودشان را روی پیجرها بزنند.
کلی تبلیغات دروغ هم برای این پیجرهای جدید که سنگینتر و بد دست تر از انواع قبلی شان بودند، در فضای مجازی پخش شد. شدت انفجار پیجرها بارها روی ماکت انسان آزمایش شده و طوری تنظیم شده بود که به چشم و دست آسیب برسانند؛ ولی شخص را نکشند و شخص را تا آخر عمرشان شکنجه کند... . گرچه «زهی خیال باطل»، عبارت دقیقی است که میتوان به خیال خام موساد داد که گمان میکرد این میتواند ترس به جان حزبالله لبنان و اهالی مقاومت بیندازند و آنها را از صحنه خارج کند.
انتهای پیام/