کجاست سهم من از چایخانه حَرمَت؟
اقتصاد ایران: به مناسبت سالروز ولادت علی بن موسی الرضا (ع)، چند شعر تازه رضوی میخوانیم.
به گزارش خبرنگار مهر، امام رضا (ع) و متعلقات به ایشان چون مشهد و حرم و ضامن آهو و چایخانهی حضرت و بسیاری کلمات و موضوعات دیگر، یکی از پربسامدترین موضوعات در شعر فارسی امروز است. شاعران نوقلم و پیشکسوت، هرکدام به بهانهای و مناسبتی، شعرهای رضوی خود را تازه و به علی بن موسی الرضا (ع) عرض ارادت دوباره میکنند.
به مناسبت سالروز ولادت ولی نعمت مردم ایران، امام رضا (ع)، چند شعر رضوی تازهسروده را با هم میخوانیم.
*
فاطمه عارفنژاد
شبیه مسجد و منبر، کبوترخانه هم داری
کنارت عین عامی، عالم فرزانه هم داری
برای ایل دریادل، هزاران سفره اقیانوس
برای قمریِ گنجشکروزی، دانه هم داری
نه تنها شیر و آهو را نوازش میکند دستت
که سِرّی با خیال نازک پروانه هم داری
فقط آئینه نه، با سنگها هم مهربانی تو
میان زائران عاقلت، دیوانه هم داری
شبی در چایخانه مزه کردم معنی مِی را…
چه میدانستم اینجا ساغر و پیمانه هم داری
سپس از شادی مشهد به بغض قم رسیدم باز
تو آخر یک غم زیبا و معصومانه هم داری
در انبوه سکوتِ خیس جاری در شبستانت
ببخش آقا اگر که دختری پرچانه هم داری
*
رضا شیبانی
دیوانهای از دیار تبریز
یک مشت غزل برائت آورد
این حلقه به گوش بی بضاعت
این تُرک ستمکش پر از درد
*
من بغض هزار سالهای که
چشمم به طلوع گریه مانده است
من ذرهی شب کشیدهای که
خورشید مرا به خویش خوانده است
*
من آمدهام که در حریمت
خود را ز تویی گرفته باشم
شاید به همین نگاه صائب
مضمون نویی گرفته باشم
*
پیچیدگی خیال هندی
الهام گرفته از ضریحت
بیدل شدهاند فیلسوفان
در آینهخانهی ملیحت
*
با توست حماسهی خراسان
با توست شکوه شعر مشرق
تو خط بلند صد قصیده
بر دفتر شاعران عاشق
*
من چند بیات شعر زخمی
تو اوج چکامهی خراسان
دریاب تغزل دلم را
مقصود غزالهی گریزان!...
*
میترا سادات دهقانی
سوار کوپهی دلتنگیام… پریشانم
غمت مرا به کجا میبرد؟ نمیدانم
کدام کوی و خیابان؟ کدام صحن و سرا؟
کدام اذن ورودی به من که عریانم؟
مرا پناه دهید آی کفشداریها!
که من غبارکِ جانخستهای در ایوانم
کجاست مرحَمتی در رواق مَرحَمهای؟
کجاست شانهی امنی؟ که اشکبارانم
کجاست سهم من از چایخانهی حَرمَت؟
که خالی است همه نیمههای لیوانم
تویی تمام امید من ای هزار امید!
اگرچه در نظرت من یک از هزارانم
مرا که زارتر از آهوان صحرایم
پناه باش که از خویش هم گریزانم
دلم برای تو تنگ است ای امام رئوف
دلم برای تو تنگ است یا رضا جانم
*
سیده تکتم حسینی
زبان الکنی دارم، اگر دشوار میگویم
غم بسیار دارم، پس سخن بسیار میگویم
نمیدانم چه باید گفت غیر از دوستت دارم
همین یک جمله را اما هزاران بار میگویم
زیارتنامهها را هرچه میخوانم نمیفهمم
غم تنهاییام را پس دهاتیوار میگویم
به غیر از تو کسی درد دل من را نمیفهمد
به هرکس غیر تو انگار با دیوار میگویم
به سختی هر طرف پس میزنم غمهای دورم را
در این جمعیت از دلتنگیام با یار میگویم
ضریحت را که میگیرم زبانم بند میآید
به جایش با زبانِ چشمهای تار میگویم
غلط کردم اگر رنجیدهای از دست اعمالم
من بی دست و پا اینگونه استغفار میگویم...
*
سید جواد یثربی
بی عشق شدم، دلم صفا میخواهد
این کارِ فروبسته دعا میخواهد
در این نَوَساناتِ دلار و سکّه
آرامشِ بازارِ رضا میخواهد
*
میثم یوسفی
او هم انگار مست و دل داده است
او هم انگار تشنه جاده است
تا که حرف تو را شنیده ببین
دم در ایستاده آماده است
مثل من اهل آب و آئینه است
مثل من روستایی و ساده است
جادهای که تو مقصدش باشی
جادهای ساده نیست، سجاده است
صحبت از مشهد است و پیش از من
چمدانم به راه افتاده است...