تحلیل کلیچدار اوغلو درباره خطاهای راهبردی اردوغان
اقتصاد ایران: رهبر پیشین حزب جمهوری خلق ترکیه معتقد است که برخی از تحولات اخیر منطقه و به ویژه بمباران هوایی سوریه توسط ارتش رژیم صهیونیستی، حاکی از توافق پنهانی است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، کمال کلیچدار اوغلو سیاستمدار مشهور ترکیه و رهبر پیشین حزب جمهوری خلق (CHP) هنوز هم از چهرههای اثرگذار در محافل سیاسی و افکار عمومی ترکیه است.
او که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2023 میلادی، با فاصلهای اندک، نتیجه را به اردوغان واگذار کرد، گاهی دست به قلم هم میشود و دیدگاههای سیاسی و انتقاداتش را در قالب یادداشت و مقاله بیان میکند.
کلیچدار اوغلو، امروز در روزنامه قرار چاپ آنکارا (از جراید نزدیک به محافظه کاران منتقد اردوغان) با انتشار یک مقاله، به بررسی مهمترین موضوعات مرتبط با سیاست خارجی ترکیه پرداخته است.
ترجمه کامل نظرات کلیچدار اوغلو درباره مثلث ترامپ – نتانیاهو – اردوغان را با هم مرور میکنیم:
آیا ترکیه از مسیر خاورمیانه لغزید؟
این روزها، ما با نگرانی تحولات خاورمیانه به ویژه سوریه را دنبال میکنیم. افزایش نفوذ اسرائیل در سوریه، با حمایت آشکار آمریکا و حمایت پنهان کشورهای عربی، طبیعتاً ترکیه را نگران و آشفته میکند.
از دیگر سو، اقدامات ترکیه برای حفظ امنیت خود، اسراییل را نگران میکند. تا آنجا که ناظران سیاست خارجی اکنون میگویند که ترکیه در واقع همسایه مرزی اسراییل شده است.
اگرچه آمریکا عملاً در منطقه نیست، اما همچنان بازیگر اصلی در سوریه است. دولت جدید سوریه به ریاست جولانی با نیروهای «قسد» به عنوان دو نیروی برابر و همسان بر سر یک میز نشستند و این نشان میدهد که یک ساختار خودمختار کردی در واقع در سوریه ایجاد شده ولو اگر غیررسمی و مخفیانه باشد.
علاوه بر این، PYD یا نیروهای اتحاد دموکراتیک سوریه، بدون زمین گذاشتن سلاح، در حال تبدیل شدن به بخشی از دولت است.
لغو دیدار نماینده اتحادیه اروپا با هاکان فیدان وزیر امور خارجه ترکیه، اقدام معنیدار اسراییل برای بمباران فرودگاههای سوریه به منظور زهر چشم گرفتن از ترکیه و اظهارات پر از تحسین و تمجید ترامپ درباره اردوغان، همگی نشانههایی از توافق بیصدا بین ترکیه، ترامپ و نتانیاهو است.
خاورمیانه بزرگ و نخست وزیری اردوغان
اردوغان در سخنرانی خود در 4 مارس 2006 میلادی به عنوان نخست وزیر ترکیه اعتراف کرد که «رئیس مشترک پروژه خاورمیانه بزرگ» (پروژه جورج بوش پسر) بوده است.
اردوغان به این پست ریاست مشترکی افتخار کرد و بارها در گردهماییها و جلسات گروهی به آن اشاره کرد. اما نکتهای که امروز به آن رسیدهایم این است: از امروز، ترکیه به تدریج و با انتخابهای آگاهانه سیاسی به جایگاه بازیگری رسیده که هم نقش هدف و هم مجری پروژه خاورمیانه بزرگ به او داده میشود. ترامپ بیخود نمیگوید «کلید سوریه در دست ترکیه است». زیرا وظیفه ریاست مشترک در دستان اردوغان است.
در دوران جورج بوش پسر و حمله به عراق، ابتدا به اردوغان لقب و پست «رییس مشترک پروژه خاورمیانه بزرگ» در ترکیه داده شد. اما برای انجام این وظیفه در ساختار آن زمان مشکلاتی وجود داشت و اختیارات نخست وزیر کافی نبود.
به عنوان مثال، «لایحه نخست وزیری در مورد اختیار دولت برای اعزام نیروهای مسلح ترکیه به کشورهای خارجی و حضور نیروهای مسلح خارجی در ترکیه» که در 25 فوریه 2003 به پارلمان ارائه شد، نتوانست رای موافق نمایندگان را کسب کند.
در آن دوران، پارلمان دارای قدرت و جایگاه بود و اصل تفکیک قوا بزرگترین تضمین در حفظ منافع ترکیه بود. دقیقاً به همین دلیل بود که اردوغان بعدها به صرافت تغییر نظام سیاسی و اجرایی کشور افتاد و با ایجاد نظام ریاستی، حذف پست نخست وزیری و سپردن اختیارات بیحد و حصر به رییس جمهور، کاری کرد که استکبار جهانی بتواند ترکیه را نیز به عنوان یک ابزار در اختیار بگیرد.
الگوی حکومتداری متمرکز و کنترل نشدهای که توسط سیستم حکومتی ریاستی ارائه شده و ما آن را «رژیم تک نفره» مینامیم، این امکان را برای قدرتهای جهانی فراهم کرده که برنامههای خود را در منطقه از طریق ترکیه به شکل آسانتر اجرا کنند.
چرا؟ به خاطر دلایل زیر:
الف) نهاد قانونگذاری، یعنی پارلمان ترکیه از کار افتاده و اراده آن به طور کامل به کنترل کاخ ریاست جهوری داده شده است. تصور کنید، در پارلمانی که جان آتالای نماینده، مصونیت قضایی خود را از دست داده و زندانی میشود، کمیسیون امنیت ملی پارلمان نمیتواند به منظور بررسی وضعیت منطقه تشکیل جلسه دهد. چرا؟ چون حزب حاکم مخالف است!
ب) قوه قضائیه به دستگاهی تبدیل شده که بر اساس دستورالعملهای دریافتی از مراجع سیاسی تصمیمگیری میکند. در نظامی که تصمیمات دادگاه قانون اساسی اجرا نمیشود، حاکمیت قانون از بین میرود و کشور به زمین بازی قدرتهای جهان تبدیل میشود.
ج) قوه مجریه به یک دستگاه کاملاً منفعل تقلیل یافته که دستورات دریافتی خود را توام با ناتوانی و بیکفایتی اجرا میکند. این ساختار عجیب و غریب و غیرمنطقی که وزرا در آن حتی حق استعفا ندارند، عمداً ایجاد شده تا همه چیز در دست یک نفر باشد.
د) انتقال منابع عمومی به گروههای سرمایهای خاص منجر به انتقال فوقالعاده منابع از گروههای کم درآمد به تعداد انگشت شماری از گروههای پردرآمد شده است. به عنوان مثال، 5 پیمانکار مشهور نزدیک به اردوغان، دهها میلیارد دلار ثروت اندوختهاند! بیعدالتی در توزیع درآمد عمیقتر شده و نابرابری اقتصادی به تهدیدی برای صلح اجتماعی تبدیل شده است. ترکیه در برابر سرمایه جهانی به یک اقتصاد شکننده تبدیل شده و استقلال ملی ما به شدت آسیب دیده است.
نقش محول شده به ترکیه
پس از ایجاد ساختار ریاستی در آنکارا، میتوان نقشی را که قدرتهای استکباری برای ترکیه قائل شدند را به صورت زیر تعریف کرد:
الف) مدل مدیریت شکننده: در برابر فشارهای بینالمللی مدل مدیریتی سست و شکنندهای داریم که مقاوم نیست. به رسمیت شناختن قبرس رومی توسط کشورهای ترک آسیای مرکزی و رسیدن ترکیه به نقطهای که نمیتواند به اندازه کافی از حقوق خود در مدیترانه (وطن آبی) دفاع کند، نمونههای بارز این روند است.
ب) ابزار مداخله منطقهای: ترکیه به عنوان دروازهای برای تغییرات مرزهای منطقهای با دستکاری عملکرد داخلی آن در نظر گرفته شده است. کشور ما به جایگاهی تنزل داده شده که به جای حل و فصل بحرانهای منطقهای به عنوان واسطه در مدیریت بحرانهای منطقهای استفاده میشود.
ج) ژاندارم اروپا: موقعیت ژئوپلیتیک خاص، ترکیه را به یک بازیگر ضروری در سیاست جهانی تبدیل میکند. کنترل تنگهها، نفوذ آن بر خاورمیانه، قفقاز و مدیترانه شرقی و داشتن دومین ارتش بزرگ در ناتو به ترکیه یک مزیت استراتژیک بزرگ میدهد. اما کاخ ریاست جمهوری از این قدرت آگاه نیست، کشور را دچار بحران و بن بست اقتصادی کرده و کشور ما تبدیل شده به یک ژاندارم و نگهبان که مراقب لاشد مهاجرین غیرقانونی حتماً در همین جا تخلیه شوند و به سوی اروپا نروند! ترکیه به جای استفاده از این مزیت ژئوپلیتیکی صرفاً به عنوان ابزار سیاست داخلی، باید با چشمانداز منافع ملی بلندمدت عمل کند.
دیکتاتورها ویرانی به بار میآورند
دیکتاتورها نه به خاطر هوش فردی، کاریزما یا استعداد شخصیشان، بلکه بهعنوان انتخاب استراتژیک نیروهای داخلی و خارجی که آنها را به قدرت رساندهاند، باقی میمانند.
وقتی به رهبران اقتدارگرا در طول تاریخ نگاه میکنیم، میبینیم که هیچ یک از آنها به تنهایی قیام نکردند، بلکه با حمایت برخی از مراکز قدرت داخلی یا خارجی مشروعیت یافتند.
اردوغان که در نتیجه بحران اقتصادی بزرگ سال 2001 توسط قدرتهای امپراتوری به قدرت رسید، نمونه بارز این موضوع است. سرمایه جهانی و قدرتهای غربی از او به عنوان الگوی «اسلام میانه رو» و رئیس مشترک پروژه خاورمیانه بزرگ حمایت کردند.
پویایی درونی پشت اردوغان که قدرت خود را از طریق مدیریت تنش کنترل شده در مواقع حساس حفظ کرد، گروههای سرمایه و ساختارهای اجتماعی بودند. با این حال، نباید فراموش کرد که اردوغان یک کنشگر نیست، بلکه یک ابزار و محصول است و به نظر میرسد تا زمانی که پروژه خاورمیانه بزرگ تکمیل نشود، حمایت خواهد شد.
این تیپ دیکتاتورها، ثروت و مال و اموال فراوانی در خارج از کشور دارند و همواره ناچارند در برابر قدرتها کوتاه بیایند.
فرآیندهای استبدادی تنها زمانی میتوانند شکسته شوند که سه عامل زیر برآورده شوند:
1. شکلگیری اجماع اجتماعی جدید: لازم است جنبشهای اجتماعی و بازیگران سیاسی (نخبگان) بر بستری مشترک متحد شوند. امروزه گسترش و حفظ این اتحاد اجتماعی بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. زمینه مشترک دموکراتیک مبتنی بر صلح اجتماعی باید تقویت شود.
2. غیرقابل مدیریت شدن بحرانهای اقتصادی: ما به سرعت به سمت این نقطه حرکت میکنیم. با سیاستهای صرفاً پولی نمیتوان اقتصاد را مدیریت کرد. حرکت به سمت اصلاحات ساختاری و مدل توسعه مبتنی بر تولید ضروری است.
3. افزایش فشار از سوی بازیگران خارجی: بازیگران خارجی تلاشهای شدیدی برای خنثی کردن ترکیه در منطقه خود انجام میدهند. بخش قابل توجهی از این بازیگران، خود را به عنوان دوستان ترکیه به ما نزدیک میکنند!
در خاتمه، برای نجات ترکیه از این بزنگاه، به چنین چیزهایی نیاز داریم: انسجام اجتماعی قوی، بهادادن به شایسته سالاری، بازگشت به حاکمیت قانون و رویکرد سیاست خارجی متمرکز بر منافع ملی.
ترکیه باید مسیری چند محوره، متعادل و مستقل را دنبال کند که رفاه مردم خود و صلح منطقه را در اولویت قرار دهد. اگر نه تبدیل به بازیگری میشویم که نه تنها ناچار است خود را با هر نظمی وفق دهد، بلکه همواره باید مجری خواستههای دیگران باشد و امکان تصمیمگیری مستقل را از دست دهد.
انتهای پیام/