بازگرداندن گرگ ۱۲۰۰۰ ساله از انقراض فریب بزرگ رسانهای بود!
اقتصاد ایران: رئیس مؤسسه علوم زمین و محیطزیست در دانشگاه جورجتاون میگوید: آنچه که شرکت «Colossal Biosciences» به عنوان احیای نسل گرگ وحشتناک پس از ۱۲ هزارسال اعلام کرد یک فریب رسانهای بود و آنها در واقعا گرگ خاکستری را شبیهسازی کرده بودند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، در هفتهای که گذشت، شرکت زیستفناوری «Colossal Biosciences» اعلام کرد که موفق شده است سه تولهگرگ با ظاهر شبیه به «گرگهای وحشتناک» (dire wolves) تولید کند؛ گونهای شکارچی که بیش از 12 هزار سال پیش منقرض شد و در سریال معروف بازی تاجوتخت به شهرت رسید.
اما این پیشرفت علمی، بحثهایی جدی را دربارهی اخلاق و پیامدهای مهندسی ژنتیکی و تلاش برای بازگرداندن گونههای منقرضشده به جریان انداخته است.
آیا واقعاً گرگ وحشتناک بازگشته است؟
پیت مارا، رئیس مؤسسه علوم زمین و استاد زیستشناسی محیطزیست در دانشگاه جورجتاون میگوید: اینها گرگ وحشتناک نیستند؛ بلکه ترکیبی از گرگ خاکستری هستند که تنها بخش بسیار کوچکی از ژنومشان تغییر کرده است، آنهم بیشتر برای ایجاد رنگ سفید پوست. بیش از 99.9٪ ژنهای این تولهها متعلق به گرگ خاکستری است.
دکتر دنیل سولماسی، مدیر مؤسسه اخلاق کندی نیز تأکید میکند که این پروژه بیشتر شبیه به نوعی تبلیغات علمی است تا احیای واقعی یک گونهی منقرضشده.
به گفته او، آنچه Colossal انجام داده، ویرایش حدود 20 ناحیه در 14 ژن با استفاده از DNA استخراجشده از بقایای فسیلی (از جمله یک دندان) است؛ نه چیزی مشابه آنچه در «پارک ژوراسیک» میبینیم.
مهندسی ژنتیکی؛ سود یا زیان؟
دکتر سولماسی در اینباره توضیح میدهد: مهندسی ژنتیکی میتواند فواید زیادی داشته باشد؛ از درمان بیماریهای ژنتیکی انسانی گرفته تا تولید گیاهانی مقاوم در برابر خشکسالی. اما صرفاً اینکه بتوانیم کاری انجام دهیم، به این معنا نیست که باید آن را انجام دهیم. ما باید با احتیاط و هوشیاری اخلاقی به چنین پروژههایی نگاه کنیم.
و میگوید: تا زمانی که نتوانستهایم زیستگاه گونهها را احیا کنیم و تهدیدها علیه بقای آنها را برطرف کنیم، بازگرداندنشان به طبیعت نه تنها بیفایده، بلکه فریبنده است.
وی توضیح میدهد: از نظر علمی، این تولهها گرگ وحشتناک نیستند. آنها شاید از نظر ظاهری شبیه باشند، اما ژنتیکشان کاملاً متعلق به گرگ خاکستری است. تعریف گونه بسته به دیدگاه علمی متفاوت است. مثلاً دو پرنده که ظاهری یکسان دارند اما از نظر ژنتیکی کاملاً متفاوتاند (مانند Eastern Meadowlark و African Longclaw)، هیچگاه یک گونه تلقی نمیشوند.
سولماسی میافزاید: انسانها 90٪ DNA مشترک با گربهها دارند، اما همان 10٪ تفاوت باعث تفاوت عظیم عملکردی و رفتاری میشود. درصد شباهت DNA نباید ما را گمراه کند.
خطرات احتمالی بازآفرینی گونههای منقرضشده
سولماسی هشدار میدهد: درج ژنهای منقرضشده در موجودات زنده ممکن است پیامدهای ناخواستهای برای خود حیوانات داشته باشد. مثلاً اولین حیوان شبیهسازیشده یعنی گوسفند دالی، از آرتروز شدید رنج میبرد. ما هنوز نمیدانیم که چنین ژنهایی در بدن میزبان چگونه عمل خواهند کرد.
او همچنین به تهدیدات بالقوه برای سلامت انسان اشاره کرده و میگوید: اگر این موجودات ناقل ویروس یا باکتری جدیدی شوند که به انسان منتقل میشود، ممکن است با تهدیدی واقعی روبهرو شویم.
وی دربارهی پیامدهای اجتماعی و ادراکی چنین پروژههایی هشدار میدهد: ادعای بازگرداندن گونهها میتواند به مردم این پیام غلط را منتقل کند که انقراض مهم نیست، چون میتوان دوباره گونهها را خلق کرد. این نگرش بسیار خطرناک است.
آیا میتوان از این فناوری برای نجات گونههای در معرض خطر استفاده کرد؟
دانشمندان در این گزارش میگویند: ما در حال حاضر نیز از فناوری ژنتیکی برای بهبود کشاورزی و حتی ساخت گونههای مقاوم در برابر بیماریها مانند پشههای مقاوم به مالاریا استفاده میکنیم اما باید مراقب باشیم. ایجاد برتری بقاء برای یک گونهی جدید ممکن است باعث نابودی گونههای بومی شود نمونههایی مانند گیاه kudzu در آمریکا یا وزغ نیشکر در استرالیا هشدارهایی واقعی هستند.
در نهایت، پروژههایی مانند "بازگرداندن گرگ وحشتناک" بیش از آنکه احیای علمی باشند، رویدادهای رسانهایاند. دانشمندان و فیلسوفان اخلاق همصدا بر این باورند که تمرکز ما باید حفظ و احیای گونههای در حال انقراض در زمان حال باشد، نه بازی با DNA موجودات منقرضشده برای اهداف نمایشی یا ادعای پیشرفت.
واقعیت این است که ما اکنون در میانهی ششمین انقراض بزرگ زمین قرار داریم و وظیفهی اصلی ما، پیشگیری از ناپدید شدن گونههایی است که هنوز زنده هستند.
انتهای پیام/