به گزارش سلامت نیوز به نقل از رکنا، تورم تأثیرات گستردهای بر زندگی افراد دارد، اما کودکان و نوجوانان از جمله گروههایی هستند که بهطور غیرمستقیم ولی عمیق تحت تأثیر آن قرار میگیرند. افزایش قیمت کالاها و خدمات اساسی مانند مواد غذایی، پوشاک، بهداشت و آموزش باعث میشود خانوادهها برای تأمین نیازهای اولیه با فشار مالی بیشتری روبهرو شوند. در نتیجه، بسیاری از کودکان ممکن است از تغذیه مناسب، خدمات درمانی کافی یا حتی امکان ادامه تحصیل محروم شوند. این شرایط میتواند به رشد جسمی و ذهنی آنها آسیب بزند و زمینهساز نابرابریهای عمیقتری در آینده شود.
در کنار فشارهای اقتصادی، تورم میتواند منجر به افزایش استرس و تنش در خانواده شود که این مسئله بهطور مستقیم بر سلامت روانی کودکان و نوجوانان اثر میگذارد. آنها ممکن است نگران وضعیت مالی خانواده شوند یا شاهد مشاجره و اضطراب والدین باشند، که به احساس ناامنی و اضطراب در آنها دامن میزند. همچنین، تورم میتواند فرصتهای آموزش رسمی، تفریح و مهارتآموزی را محدود کند؛ چراکه خانوادهها دیگر توانایی پرداخت هزینههای اضافی را ندارند. این محدودیت ها در بلندمدت میتواند بر اعتماد به نفس، انگیزه و آیندهنگری نوجوانان تأثیر منفی بگذارد.
در شرایط تورمی، فقط پولداران سود می کنند؛ سایر مردم لَنگ یک لقمه نان و سرپناه می مانند
سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به پیامدهای تورم بر زندگی افراد به ویژه کودکان و نوجوانان گفت: هر زمان که صحبت از تورم میشود، در واقع باید دانست که این پدیده معمولاً به سودبخشی از اقشار برخوردار جامعه تمام میشود و در مقابل، به زیان قشرهای کمدرآمد و آسیبپذیر جامعه است.
او ادامه داد: اقشار آسیبپذیر توان تطبیق با شرایط تورمی را ندارند، در حالیکه گروههای برخوردار، با جابجایی سرمایههای خود به سمت حوزههایی همچون ارز، دلار، مسکن و دیگر کالاهای سرمایهای، خود را با وضعیت جدید وفق میدهند و حتی سود میبرند. اما در آنسو، کسانی که دارایی قابلتوجهی ندارند، هر روز بیش از پیش زیر بار فشارهای تورمی له میشوند.
معیدفر تأکید کرد: برای این اقشار، تأمین نیازهای اولیه مثل خوراک، پوشاک و سرپناه در اولویت قرار دارد و آنچنان درآمد محدودی دارند که حتی رسیدگی به مقولههایی چون بهداشت، عملاً به حاشیه میرود.
بخش بزرگی از جامعه ناگزیر شدهاند زندگی خود را در سطح «بخور و نمیر» تنظیم کنند
او افزود: در چنین شرایطی، اولین واکنش این اقشار در برابر تورم، روی آوردن به چندشغله بودن برای افزایش درآمد است. اما این راهحل هم محدودیتهای خود را دارد و نمیتواند نیازهای اساسی آنان را بهطور کامل پوشش دهد. در نتیجه، فشار اقتصادی مستقیماً به سفره خانواده وارد میشود، بهطوریکه بسیاری ناچارند اقلام مهم و گرانقیمتی مانند پروتئین را از رژیم غذایی خود حذف کنند.
معیدفر خاطرنشان کرد: آمارها نشان میدهد در سالهای اخیر مصرف سرانه پروتئین به شکل قابل توجهی کاهش یافته است و شرایط تورمی چنان شدت گرفته که بخش بزرگی از جامعه ناگزیر شدهاند زندگی خود را در سطح «بخور و نمیر» تنظیم کنند.
ترک تحصیل و کار کردن؛ نخستین پیامد عمیق تورم بر زندگی کودکان و نوجوانان
سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه گفتوگو با رکنا، با اشاره به پیامدهای عمیق و زنجیرهای تورم بر زندگی اقشار کمدرآمد اظهار کرد: در چنین شرایطی، خانوادههای آسیبپذیر ناچار میشوند نهتنها از هزینههای اولیه زندگی بزنند، بلکه حتی مخارجی چون تحصیل یا بازپروری فرزندانشان را نیز حذف کنند. نتیجه مستقیم این وضعیت، افت تحصیلی یا حتی بازماندگی از تحصیل است؛ پدیدهای که در مناطق محروم کشور هر روز در حال افزایش است.
زنان خانه دار نیز در شرایط تورمی مجبور به کار کردن در خانه افراد دیگر می شوند
او تأکید کرد: امروز شاهد رشد آمار ترک تحصیل در مقاطع مختلف هستیم؛ دانشآموزانی که پیش از رسیدن به پایان دورهی ابتدایی یا آغاز دبیرستان، مجبور به ترک تحصیل میشوند تا بخشی از بار مالی خانواده را بردوش بگیرند. در چنین شرایطی، برخی زنان نیز برای کمک به درآمد خانواده به انجام کارهای خانگی برای دیگران روی میآورند و اگر این تلاش هم کافی نباشد، احتمالاً کودکان نیز، به جای ادامهی تحصیل، پیش از رسیدن به سن قانونی وارد بازار کار میشوند.
معیدفر ادامه داد: در حال حاضر ممکن است طبقه متوسط هنوز تا این حد دچار فروپاشی نشده باشد که ناچار به فرستادن فرزندانش به بازار کار شود، اما با تداوم وضعیت موجود، چنین پیامدی دور از ذهن نخواهد بود. چراکه شرایط اقتصادی، معیارهای فرهنگی و هویتی این طبقه را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
با سقوط طبقه متوسط به طبقه فرودست، ارزش ها و معیارهای فرهنگی آنها نیز از دست خواهد رفت
او خاطرنشان کرد: طبقه متوسط همواره با معیارهایی چون تربیت، بهداشت، منزلت اجتماعی و شأن فرهنگی شناخته میشده، اما امروز با گسترش فشارهای اقتصادی، این طبقه نیز در حال ازدستدادن جایگاه پیشین خود است. روند مهاجرت طبقه متوسط از مناطق مرکزی شهرها به حاشیههایی با ارزشهای فرهنگی و اقتصادی پایینتر، نشانه همین سقوط تدریجی است؛ حرکتی که در سالهای اخیر شدت گرفته و اکنون بسیاری از خانوارهای متوسط به حاشیهی شهرها رانده شدهاند.
سبک زندگی تحمیلی برای طبقه متوسط؛ از اشتغال اجباری زنان و کودکان تا زندگی در حاشیه شهرها
معیدفر با تأکید بر پیامدهای سقوط طبقه متوسط به طبقات فرودست گفت: طبیعیست زمانی که خانوادهای با ارزشها و معیارهای فرهنگی مشخص، در جایگاه طبقهی متوسط قرار دارد اما بهدلیل فشارهای اقتصادی ناچار به مهاجرت به طبقات پایینتر یا حاشیهی شهر میشود، در گذر زمان بخشی از آن ارزشهای فرهنگی را نیز از دست خواهد داد. در چنین شرایطی، نه تنها بزرگترها بلکه فرزندان خانواده نیز ناچار میشوند سبک زندگیای را تجربه کنند که پیش از آن برایشان بیگانه بوده؛ از جمله اشتغال اجباری زنان یا کار کودکان.
او با اشاره به سقوط اقتصادی طبقهی متوسط و راندهشدن تدریجی آنها به حاشیهی شهرها تصریح کرد: در ابتدا خانوادهها تلاش میکنند سبک زندگی و معیارهای پیشین خود را حفظ کنند، اما با گذر زمان و زندگی در کنار افرادی که آن ارزشها برایشان بیاهمیت است، احتمال از بین رفتن تدریجی این معیارها افزایش مییابد. نتیجهی نهایی چنین روندی، قطبی شدن جامعه و شکلگیری شکاف عمیق میان دو طبقهی برخوردار و فرودست خواهد بود.
با تنزل جایگاه اجتماعی، افراد ناگزیر معیارهای طبقات دیگر را میپذیرند که با ارزش های اولیه شان در تضاد است
معیدفر هشدار داد: با تنزل جایگاه اجتماعی، افراد ناگزیر معیارهای طبقات دیگر را میپذیرند و به شکلی ناآگاهانه جذب زیست متفاوتی میشوند که با ارزشهای اولیهشان در تضاد است.
دختران طبقه متوسط در شرایط تورمی بیشتر آسیب می بینند
او در ادامه با تأکید بر آسیبهای متفاوتی که در این شرایط متوجه دختران و پسران میشود، گفت: اگرچه همهی کودکان در معرض خطر هستند، اما دختران آسیبپذیری بیشتری دارند. جامعهی ما همچنان با نابرابریهای جنسیتی مواجه است و هرچند در طبقات متوسط نشانههایی از برابری جنسیتی دیده میشد، در طبقات فرودست این نابرابریها شدیدتر و آشکارتر است. در نتیجه، زنان و دختران هم در محیط کار و هم در محیط زندگی، در معرض آسیبهای بیشتری قرار میگیرند.
تشدید حس تحقیر، استیصال و از بین رفتن عزت نفس در کودکانِ آسیب دیده از تورم / پسران در این شرایط ممکن است مورد آسیب های جنسی قرار گیرند
او ادامه داد: تداوم فقر و نابرابری، آثار مخرب و بلندمدتی بر روان کودکان خواهد گذاشت؛ هم دختران و هم پسران. آمارها نشان دادهاند که پسران در معرض فرار از خانه، اشتغال زودهنگام یا حتی آسیبهای جنسی قرار دارند و این موارد در مورد دختران بسیار پررنگتر و آسیبزاتر است. تحقیر، استیصال و از بین رفتن عزت نفس در این کودکان، میتواند سرنوشت اجتماعی آنها را بهطور کامل دگرگون کند.
معیدفر با اشاره به تجربههای روزمره شهروندان گفت: وقتی در مترو کودکانی را میبینیم که در حال دستفروشی هستند، رابطهای که شکل میگیرد نه یک تعامل برابر، بلکه نوعی درخواست همراه با خواهش و تمناست. چنین تعاملاتی بار سنگین تحقیر را به دوش این کودکان میگذارد. این احساس تحقیر، در شخصیت آنان نهادینه شده و میتواند در بزرگسالی زمینهساز بروز خشونت، خشم فروخورده و اختلال در روابط اجتماعی شود.
سیاستگذاران خودشان را بی نیاز از دانش تخصصی می دانند!
سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در پاسخ به این پرسش که "در چنین شرایطی، انجمن جامعهشناسی ایران چه وظیفهای دارد و چه اقداماتی میتواند انجام دهد؟" گفت: انجمن جامعهشناسی یک نهاد علمیست که بستری برای کنشگری مدنی جامعهشناسان فراهم میکند. در این انجمن، موضوعات و مسائل مختلف اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد. در حال حاضر، این انجمن دارای ۵۰ گروه علمی-تخصصی است، که بخشی از آنها به موضوعاتی نظیر آسیبهای اجتماعی، شهرنشینی و حاشیهنشینی اختصاص دارد.
او در ادامه افزود: یکی از چالشهای ما این است که وقتی متخصصان قصد دارند درباره مسائل اجتماعی تحلیل ارائه دهند یا راهکار پیشنهاد کنند، تحقق این هدف مستلزم فراهمبودن دو مؤلفهی کلیدیست. نخست آنکه، این نهادهای علمی باید در فرآیند سیاستگذاری نقش داشته باشند؛ اما واقعیت این است که سالهاست رابطهای میان نهادهای علمی و نهادهای سیاستگذار وجود ندارد. این نهادها، دانشگاه و نهادهای علمی را کنار گذاشتهاند و به شکل مستقل و اغلب بینیاز از دانش تخصصی، مسیر سیاستگذاری را پیش میبرند.
معیدفر تأکید کرد: نهادهای علمی و مدنی میتوانند با مطالعهی پدیدهها، پیشنهاداتی به سیاستگذاران و مسئولان اجرایی ارائه کنند، اما در حال حاضر، کالای نهادهای علمی مشتری ندارد و سیاستگذاران خودشان را مستثنی از بخش های عملی می پندارند.
می گفتند آمار رسمی منتشر نکنید چون ممکن است مورد سوءاستفاده بیگانگان قرار گیرد !
او با اشاره به دومین مؤلفه ضروری برای حل مسائل اجتماعی گفت: ما امروز برای تحلیل دقیق مشکلات، به دادهها، آمارها و تحقیقات میدانی نیاز داریم. اما متأسفانه نهادهایی که چنین اطلاعاتی در اختیار دارند، اغلب از ارائهی آن خودداری میکنند. حتی در دورههایی سیاست رسمی این بود که هیچ آماری منتشر نشود؛ با این توجیه که انتشار دادهها ممکن است مورد سوءاستفاده بیگانگان قرار گیرد و مسئولان را زیر سوال ببرد.
با شرایطی که ایجاد شده نمی توان به اقدامات انجمن
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با ابراز تأسف از این شرایط تصریح کرد: در چنین وضعیتی، انجمن جامعهشناسی ایران نمیتواند آنطور که باید اثرگذار باشد. علت اصلی این مسئله، نگرشیست که نسبت به دانشگاهها و نهادهای علمی در ساختار سیاستگذاری وجود دارد. ما تاکنون مطالعات ارزشمندی انجام دادهایم، همایشهای متعددی برگزار کردهایم و ایدههای مهمی نیز در این همایشها مطرح شده، اما اغلب این پیشنهادها به حاشیه رانده شدهاند و در فرآیند تصمیمگیریها مورد استفاده قرار نگرفتهاند.
جلوی برگزاری همایش هایی برای بررسی آسیب های اجتماعی ایران با حضور اندیشمندان ایرانی و خارجی را گرفتند
او با اشاره به نمونههایی از گذشته گفت: برای مثال، در دوره اصلاحات، چند همایش بزرگ با محوریت آسیبهای اجتماعی برگزار شد که در آن اندیشمندان و متخصصان برجسته داخلی و خارجی حضور داشتند و به بررسی مسائل اجتماعی ایران پرداختند. اما پس از آن، برگزاری چنین رویدادهایی به دلایل مختلف متوقف شد. این، نشاندهندهی فاصلهی عمیق میان نهاد علم و نهاد قدرت در کشور ماست.
معیدفر افزود: این همایشها با هدف بررسی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی برگزار میشوند، اما در نهایت به ما اعلام میشود که در این حوزه ورود نکنیم، سخن نگوییم و حتی بحث و گفت و گو هم نداشته باشیم. وقتی نهادهای علمی از چرخه تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند، نتیجهاش همان چیزی است که امروز در جامعه مشاهده میکنیم.
نهادهای علمی در چشم مسئولان مزاحم اند / آنها می گویند به موضوعات آسیب های اجتماعی وارد نشوید و حرف نزنید !
وی با اشاره به وضعیت کنونی کشور گفت: از یکسو، با بحرانهای اقتصادی، بینالمللی و انواع مسائل ساختاری مواجهیم که فشار مضاعفی بر زندگی مردم وارد کرده و جامعه را به سمت نوعی استیصال همهجانبه سوق داده است. از سوی دیگر، افزایش نگرانکنندهی آسیبهایی مانند خشونت، سرقت و دیگر جرائم، بهویژه در کلانشهرها، نشانهای از بحرانیشدن شرایط اجتماعیست.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در پایان تأکید کرد: امروز با صحنههایی چون حضور گستردهی کودکان کار در متروها و رشد روزافزون آمار بازماندگان از تحصیل روبهرو هستیم. طبیعیست که در چنین شرایطی، وقتی نظام برنامهریزی و مدیریت دچار ناکارآمدی باشد و از ظرفیت نهادهای علمی و مدنی برای مداخله و سیاستگذاری اجتماعی استفاده نشود، بسیاری از بحرانها بلاتکلیف باقی میمانند. متأسفانه، بهجای آنکه انجمنهای علمی بهعنوان بازوان فکری و همراهان سیاستگذار تلقی شوند به چشم مزاحم نگریسته میشوند و در نهایت به ما اعلام می شود که اصلا به این موضوعات وارد نشوید و حرف نزنید. نتیجهی این رویکرد، وضعیتیست که اکنون همه آن را بهوضوح میبینیم.