خاورشناسی که هرگز به شرق سفر نکرد
اقتصاد ایران: رینولد نیکلسون نه تنها یک مترجم و خاورشناس بود، بلکه پلی ارتباطی میان فرهنگهای شرقی و غربی ایجاد کرد. با وجود درک عمیقش از اسلام و عرفان و فرهنگ مسلمانان او هرگز از اروپا خارج نشد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: رینولد الین نیکلسون (۱۸۶۸–۱۹۴۵) خاورشناس، اسلام شناس و ایران شناس برجسته انگلیسی بود که به دلیل پژوهشهایش در زمینه عرفان اسلامی و ادبیات فارسی، به ویژه آثار مولوی، شهرت دارد. او یکی از مهمترین مترجمان و مفسران مثنوی معنوی مولوی به زبان انگلیسی است. او در ۱۹ اوت ۱۸۶۸ در یورکشایر انگلستان به دنیا آمد. پدرش استاد دانشگاه ابردین در اسکاتلند بود و او نیز تحصیلات عالی خود را از همانجا آغاز کرد. سپس وارد دانشگاه کمبریج شد و در رشتههای ادبیات یونانی و لاتین تحصیل کرد و در سال ۱۸۹۰ توانست در این رشته رتبه اول را کسب کند.
علاقهمندی پدربزرگش به زبان و تاریخ عرب باعث شد که نیکلسون از کودکی به یادگیری زبان عربی و معارف اسلامی گرایش پیدا کند. او در دانشگاه کمبریج تحصیل زبان عربی را ادامه داد و در سال ۱۸۹۲ برای اولین بار با ادوارد براون ملاقات کرد. از آنجا که ادوارد براون دلبستگی خاصی به آثار عارفان ایران داشت، نیکلسون برای پایاننامه خود در مقطع دکتری، به راهنمایی او دیوان شمس را انتخاب کرد و منتخبی از این غزلیات را در سال ۱۸۹۸ میلادی، زمانی که تنها ۳۰ سال داشت، به انگلیسی ترجمه و همراه با متن اصلی منتشر کرد.
سال ۱۹۰۱ به معلمی زبان فارسی در دانشگاه لندن منصوب شد و یک سال بعد در سی و سه سالگی، جانشین ادوارد براون در دانشگاه کمبریج شد، کرسی زبان فارسی را در اختیار گرفت و عضو رسمی آکادمی زبان فارسی شد. و این مقام را تا زمان درگذشت ادوارد براون در ۱۹۲۶ دارا بود معروف به کرسی سر توماس آدام، به او واگذار شد که تا سال ۱۹۳۳ و بازنشستگیاش در سن ۶۵ سالگی این مسئولیت را برعهده داشت.
گذشته از نگارش دهها مقاله پژوهشی، در سال ۱۹۰۵ بازبینی و انتشار دو جلدی تذکرهالاولیاء عطار نیشابوری را به انجام رساند. با اینکه فعالیتهای پژوهشی نیکلسون عمدتاً بر آثار مولانا، بهویژه مثنوی، متمرکز بود، اما توجه او به دیگر بزرگان ادبیات فارسی نیز انکارناپذیر است. نشانههای این علاقه را میتوان در آثار منتشرشدهاش مشاهده کرد. به عنوان نمونه، کتاب «شعر و نثر شرقی» که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد، اشعاری از شاعرانی چون ابوسعید ابوالخیر، انوری، عطار، باباطاهر، فردوسی، سعدی، عنصری، حافظ، دقیقی و رودکی را در بر دارد.
نیکلسون از پیشگامان شناساندن آثار عطار و بخصوص مولانا به دنیای غرب بود. او همچنین به معرفی اثر ارزشمند «فیه ما فیه» نقش به سزایی ایفا کرد و از طریق مجله انجمن سلطنتی آسیایی این کتاب را به پژوهشگران غربی شناساند. رینولد نیکلسون که خود بخشی از این اثر را ترجمه کرده بود، ترجمه کامل آن را به شاگرد برجستهاش آربری پیشنهاد داد و بدین ترتیب زمینه شناخت بهتر این اثر فراهم شد.
آثار مهم این نویسنده را میتوان به چهار بخش اصلی تقسیم کرد. بخش اول شامل تألیف کتاب «تاریخ ادبیات عرب» به زبان انگلیسی است که از زمان انتشار در سال ۱۹۰۷، همواره ب ه عنوان مرجعی معتبر در مطالعات دانشگاهی شناخته شده است. افزون بر این، کتابهای «دروس عربی» در سه جلد، متن و شرح دیوان ابن عربی با عنوان «ترجمانالاشواق» (۱۹۱۱)، و هم چنین کتاب «اللمع فیالتصوف» با مقدمه و ترجمه ٔ خلاصهای به زبان انگلیسی (۱۹۱۴) از دیگر آثار او در این حوزه هستند.
بخش دوم به کتابهایی اختصاص دارد که در باب تصوف و عرفان اسلامی نگاشته شدهاند و نشاندهنده عمق اندیشه و توانمندی فکری او هستند. از جمله این آثار میتوان به «عارفان اسلام» (۱۹۱۴) و «مطالعاتی در باب تصوف اسلامی» (۱۹۲۱) اشاره کرد.
بخش سوم به بررسی و تصحیح انتقادی متون عرفانی فارسی اختصاص دارد. در این بخش، منتخباتی از دیوان شمس در ابتدا مورد توجه قرار گرفته و سپس تصحیح تذکرةالاولیاء عطار، که جلد نخست آن در سال ۱۹۰۵ و جلد دوم در سال ۱۹۰۷ به همراه فهرستی از اعلام و لغات نادر و مقدمهای از محمد قزوینی دربارهٔ زندگی و شخصیت فریدالدین عطار در لندن منتشر شد، ارائه شده است. اما برجستهترین اثر این بخش، تصحیح متن مثنوی مولوی در سه جلد است که نیکلسون سالها تلاش و پژوهش مستمر برای تدوین و اصلاح آن صرف کرده است.
بخش چهارم به ترجمههای نیکلسون از متون فارسی، عربی و ترکی عثمانی به زبان انگلیسی میپردازد. در این دسته، ترجمهٔ کشفالمحجوب هجویری که دربارهٔ تاریخ تصوف و عقاید صوفیه است، جایگاهی ویژه دارد و در دو نوبت، یک بار در سال ۱۹۱۱ و بار دیگر در سال ۱۹۳۶، در لندن به چاپ رسیده است. با این حال، بزرگترین و برجستهترین کار او در این حوزه، ترجمهٔ مثنوی مولوی و شرح آن به زبان انگلیسی است که در هشت جلد طی سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ منتشر شد. این اثر را میتوان شاهکار نیکلسون دانست، اثری که مهارت او را در زمینههای زبان و ادبیات فارسی، فلسفه، اخلاق، مذهب و احادیث اسلامی نمایان میکند.
تأثیرات نیکلسون بر ادبیات فارسی و عرفانی
رینولد نیکلسون تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی و به ویژه ادبیات عرفانی داشته است. آثار او نه تنها به معرفی و ترویج ادبیات فارسی در جهان غرب کمک کرده، بلکه به فهم و درک عمیقتری از متون عرفانی نیز انجامیده است.
ترجمه و تصحیح متون عرفانی او _به عنوان یکی از نخستین خاورشناسانی که آثار عرفانی فارسی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد_ نقش مهمی در معرفی این متون به دنیای غرب ایفا نمود. بزرگترین اثر او، ترجمه و شرح مثنوی معنوی مولوی در هشت جلد است که بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ منتشر شد. این اثر به عنوان مرجعی معتبر برای فهم اندیشههای مولوی شناخته میشود.
همچنین نیکلسون با تربیت دانشجویان و خاورشناسان برجسته، تأثیر خود را بر نسلهای بعدی نیز گسترش داد. بسیاری از این افراد به پژوهش در ادبیات فارسی و عرفانی ادامه دادند و آثار او را مبنای کار خود قرار دادند.
نیکلسون در شرحهای خود بر مثنوی، از آیات قرآن و احادیث بهره برده و تلاش کرده تا معانی عمیقتری از اشعار مولوی استخراج کند. این روش تحلیل عمیق متون، به خوانندگان کمک میکند تا با زمینههای فرهنگی و مذهبی اشعار آشنا شوند. در عین حال او با فراهم کردن زمینه برای پژوهشهای بعدی، نقطه شروعی بود برای پژوهشهای آیندگان در زمینه ادبیات عرفانی. او با دقت در تصحیح نسخ خطی و ارائه شروح معتبر، زمینهساز مطالعات جدید در این حوزه شد.
ترویج ادبیات عرفانی در غرب نیز حاصل تلاشهای او بود. در واقع آثار نیکلسون باعث شد که ادبیات عرفانی فارسی، به ویژه آثار مولوی، در دانشگاهها و مراکز علمی غرب مورد توجه قرار گیرد و به عنوان بخشی از ادبیات جهانی شناخته شود.
با توجه به این تأثیرات، میتوان گفت که رینولد نیکلسون نه تنها یک مترجم و خاورشناس بود، بلکه یک پل ارتباطی میان فرهنگهای شرقی و غربی ایجاد کرد که موجب گسترش فهم ادبیات عرفانی فارسی در سطح جهانی گردید.
تفاوتهای شرح نیکلسون با سایر شروح مثنوی
در نگاهی به آثار نیکلسون شرح مثنوی او، به عنوان یکی از مهمترین و معتبرترین شروح بر مثنوی معنوی مولوی، تفاوتهای قابل توجهی با سایر شروح دارد. این تفاوتها در روشهای تحلیلی، سبک نگارش، و رویکرد به متن اصلی مشهود است.
روش تحلیلی: نیکلسون بر این باور است که مثنوی نظام منسجم و منطقی ندارد و بیشتر فضایی هنرمندانه را ارائه میدهد. او تأکید دارد که شارحان ناچارند شعر عرفانی را به نثر عقلانی تبدیل کنند، که این خود میتواند باعث از دست رفتن زیباییهای شعر شود. در مقابل، برخی دیگر از شارحان سعی دارند تا ساختار منطقی و فلسفی بیشتری به متن نسبت دهند.
وفاداری به متن: ترجمه نیکلسون به صورت تحتاللفظی و کاملاً وفادار به متن فارسی است. این ویژگی باعث میشود که او از لحاظ معنایی نزدیکترین ترجمه را ارائه دهد، اما از نظر زیباییشناسی ممکن است از جذابیت کمتری برخوردار باشد. در حالی که برخی دیگر از مترجمان مانند وینفیلد تلاش میکنند تا حس ادبی و زیباییهای شعری را در ترجمه خود حفظ کنند.
استفاده از منابع: نیکلسون در شرح خود به منابع مختلفی از جمله آثار عربی و فارسی مراجعه کرده و سعی کرده است تا معادلهای دقیق واژگان عرفانی را پیدا کند. این در حالی است که برخی دیگر از شارحان ممکن است کمتر به این منابع توجه کنند یا تنها بر متون خاصی تکیه کنند.
رویکرد فرهنگی: نیکلسون به عنوان یک خاورشناس مسیحی، دیدگاه خاصی نسبت به فرهنگ و ادبیات اسلامی دارد که ممکن است بر تحلیلهای او تأثیر بگذارد. او سعی کرده تا با ارائه توضیحات کافی، فهم عمیقتری از مضامین عرفانی برای خوانندگان غربی فراهم آورد. در مقابل، برخی دیگر از شارحان ممکن است بیشتر بر بستر فرهنگی ایرانی تأکید کنند.
توجه به ابعاد عرفانی: نیکلسون بر این نکته تأکید دارد که مولوی شاعر و عارف است نه فیلسوف، و لذا باید ابیات را با توجه به ابعاد عرفانی آنها تحلیل کرد. این رویکرد ممکن است در مقایسه با شروح دیگر که بیشتر بر تحلیلهای فلسفی متمرکز هستند، متفاوت باشد.
تفاوت تحلیلهای نیکلسون با دیگر شارحان، نشاندهنده تنوع رویکردها در تحلیل و تفسیر مثنوی معنوی هستند و هر یک از این شروح میتوانند به نوعی مکمل یکدیگر باشند.
اهمیت کارهای نیکلسون را در تأثیر آن میتوان دید. کارهای نیکلسون به ویژه در زمینه مثنوی معنوی، در معرفی عرفان اسلامی و ادبیات فارسی به جهان غرب بسیار تأثیرگذار بود. ترجمهها و تفسیرهای او هنوز به عنوان مرجع معتبر در مطالعات مربوط به مولوی و عرفان اسلامی استفاده میشوند. همچنین رینولد نیکلسون به عنوان یکی از پیشگامان مطالعات اسلامی و فارسی در غرب، جایگاه ویژهای در تاریخ پژوهشهای شرقشناسی دارد. او زندگی خود را وقف مطالعه عرفان اسلامی کرد و سالهای طولانی را صرف تحقیق در متون کهن عرفانی نمود.
خاورشناسی که هرگز از اروپا خارج نشد
نکته جالب توجه درباره نیکلسون این است که با وجود درک عمیقش از اسلام و فرهنگ مسلمانان، او هرگز از اروپا خارج نشده بود. نیکلسون هرگز به کشورهای شرقی مانند ایران، ترکیه و هند سفر نکرد، اما علاقه زیادی به فرهنگ و ادبیات این کشورها داشت. او مدارک علمی معتبری مانند دکترای ادبیات، دکترای حقوق و عضویت در فرهنگستان بریتانیا را داشت، اما تحت تأثیر افکار عرفانی شرقی، هرگز به این رتبههای علمی و اجتماعی مغرور نشد.
نیکلسون حدود ۵۰ سال از عمر خود را صرف تقویت مطالعات ادبیات فارسی و به ویژه ادبیات عرفانی کرد و نام خود را به عنوان یک نماد فارسیدوستی در تاریخ ادبیات فارسی ماندگار ساخت. کارهای تألیفی و ترجمه پرشمار او نشان میدهد که وی شیفته پژوهشهای بنیادین ادبی بوده و علاقه عمیقی به ادب عرفانی و عرفای ایران داشته است. او به متون خطی آثار ادب عرفانی فارسی علاقه ویژهای داشت و پشتکار و مداومت وی در پیگیری تصحیح نسخ خطی بسیار قابل توجه است.
او در در طول عمرش نقش بسزایی در تربیت برجستهترین خاورشناسان انگلیسی ایفا کرد که از میان آنها میتوان به چارلز استوری، جانشین نیکلسون در دانشگاه کمبریج، و آرتور آربری که بعدها مسئول کرسی دانشگاهی او شد، اشاره کرد. آخرین اثر او که پس از مرگش توسط شاگردش ای. جی. آربری به سال ۱۹۵۰ منتشر شد، «رومی شاعر و عارف» نام داشت سرانجام او در سن ۷۷ سالگی در ۲۷ اوت ۱۹۴۵ میلادی در شهر چستر انگلستان در حالی که تقریباً نابینا بود، چشم از جهان فروبست.