به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، «...هرکس جامه در بردارد، و از آنجا که رنگهای روشن بیش از همه طرف توجه است گروههایی را میبینید که لباسهای سبز، زرد، آبی و سرخ برتن دارند و درهم میلولند. بدیهی است که زنان ناگزیرند جامههای نو خود را زیر چادرهای تیرهرنگشان پنهان دارند. آشنایانی که با هم روبهرو میشوند دست یکدیگر را میفشارند و با فریاد «عید مبارک» یکدیگر را در آغوش می کشند...»
آنچه که هویت مستقل زنان سرزمین ما را فارغ از این که در چه دورهای از تاریخ ایران زندگی کردهاند - چه در روزگار ایران باستان و میان مردمی که حرف اول و آخرشان، پندار نیک، گفتار نیک ، رفتار نیک بود، چه در دوره ایران اسلامی که به دین راستین محمد(ص) آراسته شد، چه در ایران معاصر که آشفته در دنیای سنت و تجدد بود و چه در ایران امروز- در میان این همه فراز و فرودهای مردانه جاودانه کرده، «زنانگی» آنهاست که رگههای پنهان و عمیقش را میتوان در بسیاری از آیینهای کهن کشورمان از جمله عید نوروز یافت.
زنان در نوشتههای مورخان
همانطور که در آغاز مطلب دیدیم، به گفته یکی از سفرنامهنویسان اروپایی به وقت حکومت قاجار، زنان با وجود تمامی محدودیتها و امر و نهیهایی که برایشان وجود داشت با فرا رسیدن عید نوروز در پس همان چادرهای تیرهرنگ، با پوشیدن رنگینترین لباسهایشان به استقبال بهار میرفتند.
نقش پررنگ و تأثیرگذار زنان در برپایی و ماندگاری آیینهای کهن از جمله عید نوروز و جشن آغاز سال نو به قدری برجسته است که با وجود نپرداختن بسیاری از منابع تاریخی قبل از دوران معاصر به چنین حضوری، نمیتوان اصل آن را انکار کرد؛ اصلی که با یک نگاه به جزئیات مراسم عید نوروز در مناطق مختلف کشورمان میتوان آن را با تمام وجود درک کرد.
البته شرح این جزئیات از همان دوران باستان تا به امروز، توسط برخی مورخین برجسته در متون تاریخی آمده است و از دوره صفویان و بهخصوص روزگار قاجار، مسافران اروپایی که به علتهای مختلف به ایران نیز سفر کرده بودند در گزارشها و سفرنامههای خود به توصیف و روایت چگونگی برگزاری مراسم نوروز پرداختهاند، آن هم با نگاهی متفاوتتر که به صورت دقیقتری حضور زنان را در این آیین نشان میدهد.
آراستن خانه با کوزههای سبزه
یکی از رسومی که تا امروز با دستان پر از مهر زنان قبل از آغاز سال نو انجام میگیرد، کاشت سبزه است؛ دانههای گیاهانی چون گندم، جو و ارزن که قرار است بعد از روییدن، نوید برکت و روزی برای خانوادهها باشد. این رسم به روایتی در گذشتههای کهن به شکل دیگری انجام میگرفت، به این صورت که 25 روز مانده به عید نوروز در قصر شاهان، 12 ستون از آجرهای خام ساخته و بر هر یک از این ستونها یک نوع غله میکاشتند و مردم بر این باور بودند که اگر سبزهها بهخوبی برویند آن سال برایشان سالی پر از نعمت و برکت خواهد بود.
این رسم با وجود تغییراتی که در طول تاریخ داشته اما نقش زنان همیشه در اجرای آن پررنگ بوده است، از جمله آنکه به نقل از «ژان شاردن»، جهانگرد معروف در روزگار صفویان، این دانهها روی کوزههای سفالی سبز کاشته میشدند: «...در بهاران خاصه هنگام عید ملی و باستانی نوروز، کوزههای پوشیده از سبزه درست میکنند که مشاهده آن چشم را نیرو و دل را نشاط میبخشد و با این کوزهها خانه خود را می آرایند. برای این کار مقداری تخم شاهی را با قدری خاک مخلوط و خیس میکنند و به سراسر کوزه میمالند. سپس روی آن را با پارچههای کاملا خیس میپوشانند و کوزه را پر از آب میکنند.»
گلهای پارچه ای
شرح ظرافت و اشتیاق زنان به کاشتن سبزه عید نوروز در میان زنان صد سال پیش در یکی از کتب اینچنین آمده است: «زن خانه به تعداد جمعیت خانواده، مشتمشت گندم یا عدس و ماش... در ظرفی سفالین میریخت و با هر مشت، نیت سلامتی و تندرستی و خوشی و خوشبختی و مال و گشایش و آنچه را که به هریک از افراد مربوط میگردید کرده، آب نیمگرم ریخته در جای گرم و اگر هوا زیاد سرد و جای گرم نبود در پای کرسی میگذاشت و هر روز آب خوردرفتهاش را به او میرساند تا دانهها در ظرف کجه (نیش) زده به سفیدی گراید.
آنگاه در دستمال ریخته، سه روز نیز با رطوبت معتدل در دستمال نگاه میداشت تا کجههایش نقرهای شده، کاملا نیشهایش بالا آمده باشد. سپس در دوری مسی یا بشقاب و دوری چینی و مانند آن و یا مطابق جمعیت خانه در ظروف کوچک و بزرگ پهن کرده رویش را دستمال میکشید و آب پاشیده، روزها در معرض آفتاب و شبها در گرمترین اطاق یا مکان میگذاشت تا سبزهها رخ کشیده رو به سبزی بیاورند، آنگاه روبان قرمزی به دورش بسته، پاپیون مانند گره زده با گلهای پارچهای رنگارنگ که به اطراف روبان میدوخت زینت کرده، آماده مینمود.»
شکستن ظروف کهنه
همراه با سبز شدن هر روز دانهها رسم «خانهتکانی» که از همان ابتدای جان گرفتن آیین نوروز به واسطه وجود زنان تا به امروز ماندگار مانده است با اراده و اشتیاق زنان خانواده انجام میگیرد. در گذشتههای کهن در خانهتکانی، ظرفهای سفالین غیرقابلاستفاده و خراب مانند کوزهها را میشکستند و ظرفهای نو را جایگزین آن میکردند. خانهتکانی و از بین بردن آلودگی و ناپاکیها از فضای خانه در آخر سال، نمادی از بیرون کردن ارواح خبیث، ناپاک و فرسوده از محیط زیست و زدودن سیاهی، فقر، اندوه و آماده کردن فضای خانه در آستانه نوروز بود.
نقش زنان در امر خانهتکانی برای استقبال از بهار در بعضی از کشورهای فارسیزبان تا حدی تأثیرگذار است که تمامی شادابی و سرزندگی سال نو برای جمع خانواده به وجود آنان برمیگردد، چنانکه به روایتی، زنان سرزمین رنجکشیده افغانستان، بیشتر وسایل خانه را در صورت توانایی مالی نو میکنند و در صورتی که چنین توانایی نداشته باشند با شستشو و تمیزکاری به آن رنگ تازه میبخشند. شستشوی فرشها، تمیز کردن پنجرهها و درها، دور کردن وسایل زمستان و تلاش برای زنده کردن گل و گیاه در خانه همه و همه به دوش زنان است.
غم برو، شادی بیا! محنت برو، روزی بیا!
اما چهارشنبهسوری در گذشتهای حتی کمتر از صد سال پیش با انجام رسوم و برنامههایی توسط زنان که سراپا سرگرمی و پر از شادی و نشاط بود، حال و هوای خاص و هیجانانگیزی به آخرین چهارشنبه سال می داد. به نقل از مقالهای با عنوان «زنانههای یک آیین کهن»: «ایرانیان در گذشته با تدارک فراوان، واپسین چهارشنبه سال را گرامی میداشتند. جشنهایی که چهارشنبهسوری نامیده میشد اما بیش از همه آیینهای نوروزی، رنگ زنانه داشتهاند. چرا؟ به روشنی نمیتوان بیان داشت، آنچه اما مشخص است منابع تاریخی از برنامهها و جشنهایی در این میانه نام بردهاند که تماما زنانه بودهاند...».
در برخی منابع تاریخی معاصر که به شرح مراسم عید نوروز پرداخته، به وضوح به حضور پرنشاط زنان از جمله در جشنهای چهارشنبهسوری اشاره شده است. برای نمونه در کتاب «شرح زندگانی من» آمده است: «شب چهارشنبه آخر سال، در خانهها آتشافروزی میکردند و زن ها به این کار خیلی علاقه داشته، مقداری بوته در یک سمت حیاط کپهکپه میگذاشتند و آتش میزدند و از روی آنها میپریدند. این جستوخیز دو سه بار از سر تا ته تکرار میشد و این ذکر را هم در ضمن میگفتند: غم برو، شادی بیا! محنت برو، روزی بیا! در دفعه بعد این ذکر را که آتش مخاطب آن بود، باید بگویند: زردی من از تو، سرخی تو از من، سرخی تو از من، زردی من از تو».
رفتن به نقارهخانه و برپا کردن دیگ «وسمه»
برنامههای سرگرمکننده و نشاطآور زنان برای جشن چهارشنبهسوری، جدا از افروختن آتش در خانه با انجام آداب و رسوم دیگری -که بهخصوص در گزارشهایی از تهران قدیم در دسترس است-همراه بود، از جمله آن که دختران دمبخت با چادر و چاقچور به طرف سر در نقارهخانه راه میافتادند، چرا که مادرانشان اعتقاد داشتند اگر زمانی که نخستین چوب نقارهچی به طبل خورد، از زیر سر در عبور کنند و یک مرتبه این طرف و آن طرف بروند، بخت آنها باز خواهد شد و فورا برایشان خواستگار خواهد آمد، به شرط آنکه درست در همان آنی که نخستین چوب به طبل بخورد، در زیر سر در باشند.
در میان برگزاری این مراسم به نقل از مقاله « نقش و جایگاه زنان در بسط و توسعه آیین های شادی و اعیاد ملی و مذهبی در عصر ناصری»، زنان از چند روز قبل از عید در خانههای تهران مشغول فراهم کردن وسایل و مقدمات وسمهکشان میشدند و بعد از انجام آن از کودکان خود خون گرفته، آنها را حجامت میکردند.
رسم وسمه کشیدن میان زنان دربار قاجار هم طرفداران زیادی داشت، چنانکه در وسط حیاط، کلفتها یک دیگ وسمه بار میگذاشتند و خانمها دور آن جمع و در حالی که مشغول شنیدن ساز و آواز کلفتها میشدند، به ابروهای خود وسمه میکشیدند.
رونق کار بزازها ، خرازها و دورهگردها
در روزهای آخر سال، به برکت شوق و ذوق زنان برای خرید عید و نو کردن لباس و وسایل خانه، کار بزازها، خرازها و دورهگردها رونق زیادی داشت. این دسته، اغلب از محله ارگ (محله دربار و قصر شاه) هم عبور میکردند و زنهای اندرونی ناصرالدینشاه به محض اینکه صدایشان را میشنیدند فورا آغاها و خواجههای حرمسرا را دور بزازی یا خرازی جمع کرده و توپتوپ پارچهها و سایر کالاها را خریداری میکردند. با آمدن شب عید و پهن کردن سفره هفتسین که هر کدام از سینهایش با سلیقه و ظرافت زنانهای آماده شده بود زن خانه، غذای شب عید را که انواع مختلفی از جمله رشتهپلو با مرغ و ماهی بود، بار میکرد تا مثلا رشته کار دستشان بیاید.
درست کردن تخممرغ رنگی از دیگر هنرهای ظریف دست زنان بود که آن را به هنر خود رنگ و نقاشی کرده، در کنار تنقلات و خوراکیهایی که بر سر هفتسین میچیدند، جای میدادند.
برنامههای پرشور و نشاط زنان در ایام عید از دید و بازدیدها و هدیه دادنها و گرفتنها ادامه داشت تا رسیدن به روز سیزدهبهدر که برای زنان از هر طبقه اجتماعی، سرشار از برگزاری برنامههایی همراه با خوشگذرانی و شادی و مهمتر از همه گره زدن سبزه به نیت رسیدن به حاجاتی چون رفتن به کربلا و مشهد یا ازدواج بود.
آخرین روز عید با تاببازی و توپبازی
پایبندی زنان به این رسم که باید آخرین ساعات پایانی نوروز را بیرون شهر و در طبیعت بگذرانند به قدری جدی بود که تعداد زیاد حضور زنان در این مراسم گاه باعث ایجاد دردسرهایی برای حکومت می شد! به نقل از یکی از سفرنامهنویسان اروپایی: «برای این که تا حدودی از هجوم زنان به خارج شهر جلوگیری شود به دستور کلانتر، از هر زنی عوارض ناچیزی وصول میشود».
حتی به روایت کتاب «زن ایرانی در سفرنامهها»: «چندسالی هم رسم بر این بوده که باغ سفارتخانهها در این روز، اختصاص به زنهای طبقات گوناگون داشته باشد و مردان را در چنین روزی به باغ راه ندهند. در طول مدت روز، تمام محوطه باغ سفارت انگلیس به اشغال 400-300 زن که در میان آنها شاهزادگان، همسران رجال و زنهای طبقات فقیر دیده میشود درمیآید و این عده خود را با دودکردن قلیان و خوردن نقل و شیرینی و کاهو و تربچه سرگرم میکنند».
در این میان گره زدن سبزه، اصلیترین برنامه زنان برای رفتن به طبیعت بود که هم فال بود و هم تماشا ! به این صورت که دختران دمبخت برای پیدا کردن شوهر، سبزه گره میزدند و معتقد بودند که تا سیزدهبهدر سال آینده حتما ازدواج خواهند کرد، البته به این شرط که چنین ذکری را هنگام گرهزنی گفته باشند: «سیزدهبهدر، سال دگر، خانه شوهر، بچه به بر»! بنا بر روایتی از کتاب «شرح زندگانی من»، زنان در منطقهای از تهران مشغول بازیهای مختلف میشدند: «خانمها به داربست مو کنار دیوار باغ تاب میبستند و تاب میخوردند، حتی الکدولک و توپبازی هم میکردند»!
حکومت نوروزی زنان
حضور تأثیرگذار زنان در تمامی مراسم آیین نوروز در تمامی دورههای تاریخی کشورمان تا امروز پررنگ بوده است. در میان بعضی از روایتهای تاریخی محلی، به مواردی از نقش زنان در جشنهای عید نوروز برمیخوریم که جای شگفتی و تأمل دارد، چنانکه به نقل از گزارش کوتاهی درباره آیین نوروز در خراسان تحت عنوان «یادی از حکومت زنان در نوروز»: «در ایام نوروز در مناطقی از نیشابور، دختران و زنان جوان در محل محصوری که پیشتر انتخاب شده است همه بعدازظهرهای ?? روز نوروز جمع میشوند و به دستافشانی و انواع ورزشهای سبک میپردازند».
جالبتر آنکه به نقل از این گزارش، در برخی از مناطق خراسان، از روز نهم تا سیزدهم فروردین حکومت و اختیارات به دست زنان میافتاد، هیچ مردی حق نداشت از خانه خارج شود و اگر خارج میشد، زنان او را تنبیه میکردند. زنها وسایل و مایحتاج را تهیه و زندگی را اداره میکردند و بیشتر روز را در خارج از خانه میگذراندند. حتی جایی به نام نوروزگاه وجود داشت که زنان و دختران در روزهای نخست سال به آنجا میرفتند و به دستافشانی و شادمانی میپرداختند و هیچ مردی در این روزها حق نزدیک شدن به آنجا را نداشت. گاهی دختران، گرد بعضی غریبهها که هوس تماشای نوروزگاه به سرشان زده بود حلقه میزدند و او را وادار به دستافشانی یا خواندن میکردند. در صورتی که خلاف خواستههای آنها انجام میداد کتکش میزدند تا دوباره هوس نوروزگاه به سرش نزند!