به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، «خروج هر زن از حفاظت ضرر بیشتری به جامعه زنان حفاظتگر خواهد زد». این گفته «عطیه تکتهرانی»، کارشناس حیاتوحش، را گرچه درباره جامعه محدود مردان حفاظتگر هم میتوان به کار برد، اما اگر پیکره نحیف زنان حفاظتگر را در نظر بگیریم، آنگاه میبینیم نگهداشتن هر کدام از این زنان برای حفاظت از تنوع زیستی ایران چقدر ضروری است. زنانی که با انواع و اقسام محدودیتها در کارشان مواجهند و باز بهگفته این کارشناس حیاتوحش شرایطشان با وضعیت ایدهآل فاصله دارد. عطیه تکتهرانی نامش با یوزپلنگ آسیایی گره خورده است.
او از سال ۱۳۹۰ تا امروز که ۱۳ سال از آن تاریخ میگذرد، برای حفظ این گونه تلاش کرده؛ آنهم در شرایطی که تعداد کارشناسان زن در حوزه گوشتخواران بسیار محدود است و در زمینه یوزپلنگ هم حساسیتهای فراوانی وجود دارد. در ماههای اخیر البته تکتهرانی بههمراه پنج کارشناس دیگر حوزه حیاتوحش با مشکل جدیدی هم مواجه شده؛ در نامهای نام این حفاظتگر آمده و ورودش را به مناطق تحتمدیریت سازمان حفاظت محیطزیست ممنوع کردهاند. در گفتوگو با این کارشناس حیاتوحش از او پرسیدم چه زمانی وارد عرصه حفاظت شد، با چه مصائبی بهعنوان یک زن در عرصه کار میدانی مواجه بود و این نامه چه شرایطی را برایش رقم زده است.
چه سالی و چطور وارد عرصه حفاظت شدید؟
از سال ۱۳۹۰ بهواسطه پایاننامه کارشناسی با انجمن یوزپلنگ ایرانی آشنا و همان سال بهعنوان عضو داوطلب وارد انجمن شدم. از اواخر سال ۹۱ بهطور رسمی در بخش پژوهش بهصورت موظف مشغول به کار شدم و تا امروز همچنان تخصصی و تماموقت در عرصه حفاظت فعالیت میکنم.
در آن سالها شرایط سازمانهای مردمنهاد چطور بود؟ چه تعداد عضو داشتند و نسبت جنسیتی چطور بود؟
زمانی که وارد انجمن یوز شدم، سازمانهای مردمنهاد در اوج فعالیتشان بودند. نسل اول مؤسسات مردمنهاد محیطزیستی هم در ایران شکل گرفته بود و بهواسطه جوانی، انرژی زیادی برای فعالیت داشتند، ضمن اینکه از سمت سازمان حفاظت محیطزیست هم حمایت خوبی میشدند. آن سالها این جو سیاسی برای فعالان محیطزیست وجود نداشت و نسبت جنسیتی تقریباً برابر بود، (حداقل در انجمن یوز مشاهدات من اینطور نشان میداد). البته دخترها بیشتر در بخش آموزش و بهعنوان آموزشگر فعال بودند.
وقتی فضای کاری وسیع مهیا باشد، همه امکان فعالیت دارند. ما آن زمان سه بخش اصلی داشتیم؛ پژوهش، آموزش و روابطعمومی. هر فردی به تناسب علایق و تواناییهایش میتوانست فضای خودش را پیدا کند. مشکل برای حضور زنان آنجایی بروز میکند که منابع محدود میشود؛ زیرا در زمان محدودیت منابع و فضا، محیط برای فعالیت مردان بسیار مهیاتر است.
اولین بار که وارد کار میدانی شدید را به خاطر دارید؟ انتظارتان چه بود و آیا برآورده شد؟
من خیلی سریع وارد کار میدانی شدم. آن زمان انجمن در حال پایش جمعیت یوزپلنگ در ایران بود و نیروی کار زیادی نیاز داشت. من هم در همین زمان به مناطق سفر کردم و کار را یاد گرفتم، اما حضورم در زیستگاه زیاد طول نکشید. بهواسطه کم شدن منابع و کوچک شدن پروژه و ترجیح به حضور پسرها در تیم میدانی برای چندسال تنها به کار دفتری پرداختم. در مورد اینکه چرا ترجیح به حضور پسرها بود و اینکه چطور من مجدد به میدان برگشتم، صفحهها میتوان نوشت. ولی من تلاش کردم پستیوبلندیها را دوام آورم. با اینکه در آن سالها بدنه موظفین انجمن بسیار کوچکتر از زمانی شده بود که من واردش شده بودم، بار دیگر در کنار باقی اعضای تیم همهچیز را به حالت ایدهآل درآوردیم. واقعیت این است که وقتی شما بهعنوان تازهکار وارد این حوزه میشوید، انتظار خاصی درباره اینکه چه جایگاهی داشته باشید ندارید، همچنین اندکی زمان میبرد تا انتظارتان منطبق بر واقعیت و شرایط شود. من هم از همان ابتدای حضورم در انجمن انتظار خاصی نداشتم، علاقهمند به حیاتوحش بودم و میخواستم هم خودم در این زمینه پیشرفت کنم. چندسالی طول کشید تا انتظاراتم شکل گرفت و راه را پیدا کردم. البته فکر میکنم الان اوضاع بسیار تفاوت دارد و افراد میتوانند سریعتر به جایگاه مشابه من برسند؛ پیشینه و تجربیاتی از فعالیتهای انجامشده وجود دارد و افراد میتوانند با مشورت و کمی جستوجو به اطلاعات زیادی دست پیدا و آینده حرفهای خود را ترسیم کنند.
میتوان گفت که در این سالها شرایط تغییر کرده و حضور زنان تسهیل شده است؟
بله تغییر زیادی اتفاق افتاده، همینطورکه بالاتر گفتم مسیر زیادی توسط سازمانهای مردمنهاد در سالهای گذشته طی شده است. در گذشته حضور همزمان خانم و آقا در مناطق کار راحتی نبود. اما در این سالها پاسگاههای محیطبانی مجهزتر و فضاها برای حضور خانمها مناسبتر شدهاند، در کنار آن دیدگاهها نسبت به حضور خانمها خیلی تغییر کرده، مخصوصاً بین محیطبانها! درعینحال، نمیتوان از این گفته نتیجه گرفت شرایط ایدئال است، ما برای رسیدن با این وضعیت فرسنگها فاصله داریم. از سوی دیگر، هرچه بیشتر به این موضوعات پرداخته شود، قطعاً سرعت بهبود شرایط هم بیشتر خواهد شد.
برایتان اتفاق افتاده که بخواهید اقدامی را انجام دهید، اما زن بودن باعث شده باشد نتوانید آن فعالیت را به سرانجام برسانید؟
موردی بود که نتوانستم بخشی از منطقه را بهدلیل اینکه فقط با موتور میتوان به آنجا رفت، از نزدیک ببینم
شانس این را داشتم که در گروهی کار کنم که بهدلیل زن بودن، من را از فعالیتها منع نمیکردند. بنابراین، چنانچه محدودیتی برای من پیش آمده، بهدلیل شرایط خارج از گروه بوده است. بهعنوان مثال موردی بود که نتوانستم بخشی از منطقه را بهدلیل اینکه فقط با موتور میتوان به آنجا رفت، از نزدیک ببینم. اما فعالیت خاصی را به خاطر ندارم که نتوانسته باشم انجام بدهم. البته باید توجه کنیم که وضعیتی را که من تجربه کردهام، نمیتوان به تمام جامعه زنان حفاظتگر تعمیم داد و افراد زیادی با محدودیتهای مختلف روبهرو هستند.
بهعلاوه، نکته مهمی که وجود دارد و نباید از آن غافل شد، این است که بهطورکلی ما در ایران و در میدان حفاظت از حیاتوحش فعالیتهای متنوعی نداریم. در این بخش فعالیتها مشخص و محدودند. ازاینرو، این امکان وجود دارد که درصورت افزایش تنوع فعالیتها، محدودیتهای زنان هم افزایش پیدا کند و نتوانند وارد آن فعالیتها شوند.
چقدر تابآوری و حضور شما کمک کرده که زنان نسل جدید کارشناس حیاتوحش در ورود به مناطق راحتتر باشند؟ یا بهتر شدن شرایط به اوضاع اجتماعی جامعه بهشکل کلی مربوط است؟
اتفاقی که برای من و دوستانم افتاده، ضربه بدی به کل جامعه محیطزیستیها زده است و نهفقط زنان؛ ولی ازآنجاکه تعداد زنان فعال در این حوزه کمتر از مردان است، خروج هر زن از حفاظت ضرر بیشتری به جامعه زنان حفاظتگر خواهد زد
من از یک جایی بهبعد که تجربه و شناخت کافی پیدا کردم، اجازه ندادم کسی یا چیزی مانع کارهایم شود یا به تعبیر دیگر میدان را خالی نکردم. این کار گرچه آسان نبوده، ولی کاملاً شدنی است. نمیدانم تابآوری من چقدر به زنان همکارم کمک کرده، ولی فکر میکنم اگر ذرهای هم در این راه موفق بوده باشم، به رسالتم عمل کردهام. در این سالها تلاش زیادی داشتم تا در مکانهای مختلف دیدگاه افراد را نسبت به زنان تغییر دهم، چه با عملکرد خودم و چه با صحبت و بحث در این موارد! بهعنوان مثال، در سالهای قبل که اقدام به جذب کارآموز میکردیم، بهطور ویژه به جذب دختران علاقهمند پرداختم که تا الان نیز این دختران همراه ما هستند و تبدیل به کارشناس این حوزه شدهاند. قطعاً کارهای دیگری هم ممکن و کمککننده هستند که من به آنها نپرداختهام، ولی همواره سعی میکنم این مهم را وظیفه خودم بدانم و در هر زمان و جایگاهی برای بهبود شرایط زنان تلاش کنم؛ رویدادهای اجتماعی هم بههیچعنوان در بهبود این فضا قابل چشمپوشی نیست.
در نامهای که به سازمان حفاظت محیطزیست زده شده، نامتان در فهرستی آمده که ورود شما و همکارانتان را به مناطق با محدودیت جدی مواجه کرده است. چنین برخوردهایی چقدر میتواند در کنار کشیدن زنان در عرصه حفاظت مؤثر باشد؟
اتفاقی که برای من و دوستانم افتاده، ضربه بدی به کل جامعه محیطزیستیها زده است و نهفقط زنان؛ ولی ازآنجاکه تعداد زنان فعال در این حوزه کمتر از مردان است، خروج هر زن از حفاظت ضرر بیشتری به جامعه زنان حفاظتگر خواهد زد. چیزی که در این مدت فشار این اتفاق را روی من کاهش داد و به من در کنترل شرایط، چه مالی و چه روحی کمک کرد، همین تمرین تابآوری بود که در سالهای قبل انجامش داده بودم. در حال حاضر، برای کار کردن در حوزه حفاظت شما باید تمرین تابآوری کرده باشید، وگرنه احتمال خروج از این حوزه بسیار بالاست.
و چشمانداز یوز و حیاتوحش را چطور میبینید؟
تغییر تیم سازمان حفاظت از محیطزیست در تغییر چشمانداز من برای حفظ یوزپلنگ و حیاتوحش تأثیرگذار بوده است، ولی نه در حدی که امیدوار به حفظ گونهای مثل یوزپلنگ باشم. محدودیتهای اعمالشده بر حوزه حفاظت از حیاتوحش و محیطزیست ایران اجازه ایجاد تغییرات بزرگ را نمیدهد. جایی که شما امکان حرکت همزمان با معضلات و حل آنها را ندارید، حداقل در مواردی مثل یوزپلنگ چشمانداز مثبتی هم نخواهید داشت.