داستان سیدحسن نصرالله-۱۱|جنگ داخلی لبنان؛ سفارش صهیونیستها
اقتصاد ایران: خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطورهای جنبش مقاومت حزبالله لبنان و محور مقاومت میپردازد، در این شماره به «مهم͏ترین علل توطئه اسرائیل برای کشاندن لبنان به جنگ داخلی» میپردازیم.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و محور مقاومت میپردازد. در این شماره، به «مهم͏ترین علل توطئه اسرائیل برای کشاندن لبنان به جنگ داخلی» میپردازیم.
خبرگزاری تسنیم طی سلسلهیادداشتهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و حالا قسمت یازدهم آن پیش روی شماست.
از قسمت چهارم، به فصل دوم زندگی سید حسن نصرالله، یعنی «جنگ داخلی لبنان» وارد شدیم و طی 5 قسمت، به «ریشههای شکلگیری این جنگ» پرداختیم. از قسمت نهم از نظر تاریخی وارد مقطع جنگ داخلی لبنان شدیم و ماجرای «فاجعه عین الرمانة» را به عنوان مبدأ شروع جنگ داخلی تشریح کردیم. جنگ لبنان، یکی از مهم͏ترین مقاطع تاریخ لبنان است؛ جنگی که بیش از 150 هزار کشته و صدها هزار زخمی را به دنبال داشت و نزدیک به 15 سال به طول انجامید. بزرگترین زخمی این جنگ، کشور لبنان بود که دچار چنان جراحتهایی شد که التیام آن زمان زیادی برد.
همان طور که در قسمت نهم تشریح شد، بازیگر اصلی فاجعه عین الرمانة، «حزب کتائب» به رهبری «پی͏یر الجمیل» بود. این حزب و مؤسس آن را در قسمت͏های هفتم و هشتم به تفصیل معرفی کرده͏ایم. یکی از مهم͏ترین ویژگی͏های این گروه، دریافت کمک͏های مالی از رژیم صهیونیستی و ارائه تعریفی از هویت ملی لبنان بود که این هویت را در تقابل با «اکثریت مسلمان» و «همسایگان عربی» (مشخصا فلسطین و سوریه) تعریف می͏کرد و این آمادگی را داشت که برای مقابله با عرب͏های مسلمان و تقویت جایگاه خود در میان مسیحیان افراطی، با اسرائیل و غرب همکاری کند.
در همین راستا آن͏ها تعمداً دست به اقداماتی زدند تا در لبنان جنگ داخلی ایجاد شود. در این زمینه شواهد تاریخی کافی وجود دارد و ما در قسمت آینده به آنها می͏پردازیم. از قسمت پیشین به این پرسش پرداختیم که «در سال͏های منتهی به 1975 چه اتفاقاتی در لبنان رخ داد که اسرائیل به دنبال درگیر کردن لبنان از داخل و ایجاد جنگ داخلی برود؟» در همین راستا، در قسمت پیشین، «پیامدهای میدانی جنگ 67 برای لبنان و اشغال جنوب آن توسط اسرائیل» و «همزمان اعلام موجودیت "پیمان سهجانبه" در بیروت» را به عنوان دو رویداد مهم مورد توجه قرار دادیم؛ رویدادهایی که در شکلگیری جنگ داخلی لبنان تأثیر غیرقابل انکاری داشتند.
در این قسمت، به رویدادهای بعدی یعنی «معاهده قاهره» و «ناکامی در مقابله با فلسطینیها از طریق ریاست جمهوری فرنجیه» میپردازیم. مجموع این چهار عامل در کنار هم باعث شد تا نهایتاً صهیونیستها نقشه «جنگ داخلی» را در دستور کار قرار دهند و حزب کتائب در مقام پیمانکار، لبنان را به چاه سیاه جنگ بیندازد.
ارتش اسرائیل در جنوب لبنان
در قسمت پییشن توضیح دادیم که ریشهیابی علل اجتماعی و تاریخی جنگ داخلی لبنان و فراز و فرودهای آن، از این منظر برای بحث ما (زندگی و زمانه شهید سیدحسن نصرالله) اهمیت دارد که بسترهای شکل͏گیری مقاومت اسلامی لبنان را بهتر درک کنیم. آیا مقاومت اسلامی لبنان یک پدیده خلع الساعه بود یا با انباشت تجارب ملت لبنان طی دهه͏های مختلف شکل گرفت؟
پیش͏تر توضیح داده͏ایم که جنگ داخلی لبنان را باید نقطه عطف زمانه «سیدحسن نصرالله» دانست که مسیر زندگی وی را تغییر داد. اولاً «حزبالله لبنان» و شمایل فعلی «مقاومت اسلامی لبنان» نتیجه مستقیم – و به تعبیری: فرزند – جنگ داخلی لبنان است؛ ثانیاً شخص سیدحسن نصرالله نیز زندگیاش در اثر این جنگ داخلی کاملاً دگرگون شد. در اثر این جنگ، خانوادهاش از بیروت به جنوب بازگشتند و نهایتاً سیدحسن راهی عراق شد تا با شهید «سیدعباس موسوی» آشنا شود و در مسیر جهاد و مقاومت قرار گیرد.
پیمان قاهره و وحشت رژیم صهیونیستی
شکست بزرگ ارتشهای عربی در جنگ 6 روزه (از 5 تا 10 ژوئن 1967؛ برابر با 15 تا 20 خرداد 1346) تأثیر قابل توجهی در رویکردهای مبارزاتی ضد اسرائیلی داشت. تجربه این جنگ باعث شد تا دولت͏های عربی به این جمع͏بندی برسند که با روش ارتش͏های کلاسیک نمی͏توان با صهیونیست͏ها جنگید؛ بلکه باید به سمت مبارزات چریکی و فرسایشی بروند. پس از همین جنگ، حافظ اسد در سوریه رسما اصطلاح «جنگ فرسایشی» (حرب الاستنزاف) را مطرح کرد.
تصاویری از شکست بزرگ ارتشهای عربی در جنگ 6 روزه
در مارس 1968، پیروزی ارتش اردن در عملیات «الکرامة» بر ارتش اسرائیل باعث شد تا این الگو به صورت کامل تثبیت شود. در این عملیات، ابتدا ارتش اسرائیل طبق برنامه خود پیشروی کرد؛ اما عنصری که محاسبات آنان را بر هم زد، عملیات͏های چریکی و انتحاری مبارزان فلسطینی بود که به «فدائی» مشهور شدند. با ادبیات امروزی، باید این عملیات͏ها را «استشهادی» خواند. بعد از این عملیات، سازمان آزادیبخش فلسطین رویکرد اصلی مبارزاتی خود را بر روی همین اصل (تشکیل هسته͏های فدایی) بنا کرد و آوارگان فلسطینی در اردن – و در مرحله بعد: بقیه کشورهای همسایه سرزمین͏های اشغالی – توسط این سازمان تسلیح و آموزش داده شدند.
ملک حسین (پادشاه وقت اردن) بر روی یکی از تانکهای از کار افتاده اسرائیل در جریان عملیات «الکرامة»
شکست صهیونیستها در عملیات «الکرامة»، تنها 8 ماه بعد از جنگ 6 روزه، باعث شد تا «تقویت فدائیان» در دستور کار سازمان آزادیبخش فلسطین قرار بگیرد.
در چنین بستری، جناح ضد فلسطینی لبنان تلاش زیادی کرد تا میان ارتش لبنان و سازمان آزادیبخش فلسطینی اختلاف بیندازد و در مسیر فعالیت فدائیان فلسطینی مانع͏تراشی کند. نهایتاً در روز 3 نوامبر 1969 با وساطت مصر، دولت لبنان و سازمان آزادیبخش فلسطین توافقنامه نهایی را امضا کردند.
طبق این معاهده، اداره اردوگاه͏های آوارگان فلسطینی به سازمان آزادیبخش فلسطین واگذار می͏شد تا آن͏ها عملا در هر اردوگاه یک پادگان دایر کنند. هم͏چنین در سطوح عالی نظامی لبنان، دارای نماینده بودند تا حافظ فدائیان فلسطینی در برابر تهدیدهای احتمالی افراطیون مارونی باشد. به این͏ها باید آزادی عمل چریک͏های مسلح فلسطینی برای تردد در – بیش͏تر مناطق - لبنان را افزود.
از راست: یاسر عرفات (رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین)، امیل البستانی (فرمانده کل ارتش لبنان) و محمود ریاض (وزیر خارجه مصر) در مراسم امضای معاهده قاهره
در مراسم امضای معاهده قاهره، امیل البستانی ریاست هیئت لبنانی را بر عهده داشت.
هدف کلی این توافقنامه، حمایت از گشوده شدن یک جبهه عملیاتی علیه اسرائیل توسط آوارگان فلسطینی در لبنان بود. طبیعی است که اسرائیل این توافقنامه را به زیان منافع خود تشخیص دهد و تلاش کند آن را ملغی سازد. جناح موسوم به «پیمان سه͏گانه» تلاش گسترده͏ای کرد تا این توافق را به شکست بکشاند؛ اما نهایتاً کار به جایی رسید که گویا گزینه͏ای جز «جنگ داخلی» بر روی میز نماند. در همین راستا اصلی͏ترین مهره اسرائیل در لبنان یعنی حزب کتائب، باید علیه چریک͏های فلسطینی اعلام جنگ می͏کرد و همین موضوع باعث شد شراره͏های جنگ در سرتاسر لبنان زبانه بکشد.
مراسم صبحگاه فدائیان در یکی از اردوگاههای آوارگان فلسطین در لبنان
بعد از معاهده قاهره، سازمان آزادیبخش فلسطین به صورت رسمی پادگانهای نظامی در اردوگاههای آوارگان در لبنان دایر کرد.
ریاست جمهوری سلیمان فرنجبه و کوتاه شدن دست حزب کتائب از قدرت
در سال 1970، با پایان دوره ریاست شارل حلو، رقابت بر رئیس جمهور بعدی بالا گرفت. در این رقابت، «سلیمان فرنجیه» با 50 رأی بر «الیاس سرکیس» با 49 رأی غلبه کرد. سلیمان فرنجیه پیش͏تر عضو حزب کتائب بود؛ اما با تشکیل «پیمان سه͏گانه»، راه خود را از آنان جدا و حزب «جریان مرده» را تأسیس کرد. او در انتخابات 1968 نیز حاضر به ائتلاف با پیمان سه͏گانه نشد و به پارلمان راه یافت.
سلیمان فرنجیه در کنار حافظ اسد
سلیمان فرنجیه در سیاست داخلی به دنبال اجماعسازی بود و در سیاست خارجی نیز به سوریه بسیار نزدیک شد. به طوری که در دوره ریاست وی بر لبنان، ارتش سوریه به صورت رسمی وارد خاک لبنان شد.
در سال 1970 پی͏یر الجمیل می͏خواست ضربه 1964 را جبران کند و به حمایت از سلیمان فرنجیه در برابر «الیاس سرکیس» (گزینه مورد حمایت شهابی͏ها) پرداخت. با این حال، سلیمان فرنجیه او را به دولت راه نداد و بعد از 12 سال پی͏یر الجمیل از وزارت دور ماند! مهم͏ترین حلقه اتصال آن͏ها در آن زمان، «مخالفت با پیمان قاهره» بود که باعث شد پیمان سه͏گانه همه ظرفیت خود را برای رساندن فرنجیه به ریاست جمهوری به کار بگیرد و حتی در ازای این حمایت، سهم زیادی از قدرت را طلب نکند!
یکی از ویژگی͏های بارز سلیمان فرنجیه در 5 سال ابتدایی ریاست جمهوری، تلاش برای «اجماع͏سازی حداکثری» است؛ به طوری که عملاً هیچ تصمیم مهمی را تا پیش از شکل͏گیری اجماع فراجناحی اتخاذ نمی͏کرد. حتی در مواردی تلاش͏های وی برای اقدام از طریق ارتش و سپس اجماع͏سازی در حوزه سیاست نیز با درایت رکن دوم ارتش و مخالفت͏های درونی فرماندهان ارتش به شکست انجامید. به همین جهت، مخالفین پیمان قاهره به این جمع͏بندی رسیدند که در دوره ریاست سلیمان فرنجیه این قرارداد هرگز لغو نخواهد شد! به همین جهت باید دنبال راهکار دیگری می͏رفتند تا مانع فعالیت آوارگان فلسطینی، فدائیان و مقاومت ملی لبنان علیه ارتش اسرائیل شوند.
جمعبندی
در این یادداشت نشان دادیم که بعد از اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، رژیم صهیونیستی به صورت پررنگ در معادلات سیاسی و امنیتی لبنان ورود کرد. در مقابل گروه͏های مقاومت عربگرای لبنانی در جنوب – خصوصاً منطقه «العرقوب» - با الگوگیری از فدائیان فلسطینی به مقاومت در برابر ارتش اسرائیل پرداختند.
از طرف دیگر، پیمان قاهره باعث شد تا آوارگان فلسطینی ساکن لبنان گروه͏های مسلح فدایی برای مبارزه با رژیم صهیونیستی تشکیل دهند و شمال سرزمین͏های اشغالی را ناامن سازند. در این وضعیت، تل͏آویو به نیروهای نیابتی خود در لبنان دستور داد تا تمام ظرفیت خود را به کار بگیرند تا «مقاومت فلسطینی در لبنان» به منشأ بحران تبدیل شود و بیروت پیمان قاهره را ملغی سازد.
بشیر الجمیل (فرزند پییر و فرمانده شاخه نظامی فالانژهای کتائب) پای نقشه به صحبتهای فرمانده اسرائیلی گوش میدهد (کسب تکلیف میکند.)
برای راه انداختن جنگ داخلی در لبنان، بهترین ابزار صهیونیستها حزب کتائب لبنان بود.
در این راستا، بعد از ناامیدی افراطیون از سلیمان فرنجیه، طرح خطرناک «جنگ داخلی» کلید خورد. از نظر صهیونیست͏ها، برای اجرای این طرح، هیچ گزینه͏ای بهتر از «حزب کتائب» وجود نداشت که اولاً سابقه مزدوری آن برای اسرائیل به بیش از دو دهه قبل (سال 1951) می͏رسید و نیروی قابل اعتمادی بود؛ ثانیاً هم از نظر ایدئولوژی (تعریف هویت ملی لبنان بر پایه مخالفت با سوریه و «فلسطین»)، هم از نظر مرام و روش تشکیلاتی (برگرفته از الگوی هیتلر و موسیلینی) و هم از نظر سابقه تاریخی (کشتار مسلمانان در جریان قیام 1958) مهره مناسبی برای «فلسطینی͏کشی» و «راه͏اندازی جنگ داخلی» بود.
به این ترتیب فاجعه «عین الرمانة» رخ داد و فوراً لبنان را به کام جنگ داخلی کشاند. قابل توجه است که در همان شب وقوع فاجعه، اگر رهبران کتائب حاضر می͏شدند جانیان را به ارتش تحویل دهند، لبنان به سمت جنگ داخلی نمی͏رفت. اما هدف اصلی رهبران کتائب، آغاز جنگ داخلی سراسری بود و به همین جهت، پی͏یر الجمیل حتی زیر بار خواسته رئیسجمهور وقت (سلیمان فرنجیه) هم نرفت! با این تحلیل، بهتر می͏توان درک کرد که طراح اصلی توطئه جنگ داخلی لبنان چه کسی بوده است؟
انتهای پیام/