کسانی که می گویند شاهنامه درباره پادشاهان است مفهوم شاه را نمی فهمند
اقتصاد ایران: یوسفعلی میرشکاک گفت: شاهنامه شهادتنامه است، چون خود شاه است که مجری احکام شریعه است. اینها که میگویند شاهنامه درباره پادشاهان است، نه شاه میفهمند و نه شاه میشناسند.
به گزارش خبرنگار مهر، ششمین دوره «شبهای شعر انقلاب» همراه با تقدیر از برگزیدگان فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج)» و تجلیل از استاد یوسفعلی میرشکاک، شامگاه امشب یکشنبه ۲۸ بهمن در تالار ایوان شمس تهران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم که اجرای آن را نجمالدین شریعتی برعهده داشت، جواد حیدری رئیس مجمع شاعران اهل بیت (ع) گفت: در ششمین دوره از شب های شعر انقلاب دور هم جمع شدیم. از آغاز تأسیس مجمع شاعران اهل بیت (ع) سعی داشتیم در ایام دهه فجر شبهای شعر انقلاب را داشته باشیم. بعضی از سالها موفق نبودیم ولی دو سه سال است که توانستیم این کار را انجام بدهیم.
۵۰۰ اثر به فراخوان تا انقلاب مهدی (عج) رسید
حیدری افزود: امسال معاونت فرهنگی تهران به یاری آمدند. امسال یک فرقی دارد که فراخوانی به نام تا انقلاب مهدی (عج) داشتیم که در فرصت خیلی کمی ۲۰۶ شاعر برای ما اثر فرستادند. حدود ۵۰۰ اثر از این شاعران به ما رسید که امشب برگزیدان آن معرفی خواهد شد.
مهم ترین برنامه امشب تجلیل از استاد یوسفعلی میرشکاک است. تلاش ما این بوده شاعران نسل های مختلف انقلاب را دور هم جمع کنیم و این توفیق امروز حاصل شده است.
ولیالله زنجانی اولین شاعری بود که برای شعرخوانی به روی جایگاه دعوت شد و این شعر را خواند:
تا پیر ما نمود قیامی جوان پسند
شد جهد آن مجاهد اعظم جهان پسند
در شام تیره، سال خطر، نیم قرن پیش
شد جلوهگر ز قم قَمری آسمان پسند
بی امتحان، جهادِ مجاهد قبول نیست
خوانَد تو را به اوج، شه قهرمان پسند
یار است سفرهدار سفرکردههای عشق
مهمانی شهید بُود میزبان پسند
آری به راه معرفت ایثار لازم است
تا گردد انقلابت امام زمان پسند
خواهد رسید مصلحی از ره به داد خلق
با چهرهای گشاده و دلچسب و جان پسند
شور یمن، صلابت لبنان و غزه را
بنشان نشان به پرچمت ای بی نشان پسند
آری به منطقه بُود ایرانزمین حرم
محرمپسند باش نه نامحرمان پسند
بین گفتهی تو باب پسند کیان بود؟
آرم عبارتی که بود این کسان پسند
حرفی مزن که موجب تحسین دشمن است
ای دوست! آن بگو که بُود آرمان پسند
جای یکی چقدر در این جمع خالی است
آن که بُود غمش به دل مهربان پسند
برگرد ای مدافع زینب! سوی حرم
ای نیم قرن خادمیات آستان پسند
دستش بریده باد، برید آن که دست تو!
مستم ز عطر قدسیات ای قدسیان پسند
شاعر! نباش غرّه گر اهل ادب کنند
تحسین این قصیدهی روح و روان پسند
هفتادسالهام ولی از هفتسالگی
من پیرو خمینی پیرم، جوان پسند
از عمر دم شمار غنیمت کلامیا!
کاهل هنر دقیقه شمارند و آن پسند
شاعر بعدی حجت الاسلام جواد محمدزمانی بود که شعری تقدیم به شهید سیدحسن نصرالله خواند:
چه خواهد کرد بعد از این زمین و آسمان بی تو
سراسر زخمهی مرگ است آهنگ زمان بی تو
من و بی اختیار این اشک جاری در هوای تو
من و این کودک هر لحظه در هر سو روان بی تو
ز جا برخیز، راهی نیست، هم رسم وفا این نیست
که ما باشیم سوی مسجدالاقصی روان بی تو
نشان دادی که هر نسلی من الله است، نصرالله!
چگونه جاء نصرالله یابد این نشان بی تو
و صهیون بود در هر لحظه بی امن و امان با تو
و صهیون هست در هر لحظه بی امن و امان بی تو
به سر منزل رسیدن بی امیر کاروان سخت است
ولی هیهات از رفتن بماند کاروان بی تو
به ساحل میبرد ما را نسیم لطفت از دریا
نخواهد ماند این کشتی بدون بادبان بی تو
غروب ضاحیه، گلدستهها فریاد حزنآلود
چه آشوبی است اینجا لحظهی سرخ اذان بی تو
ابومهدی، هنیه، حاج قاسم، مغنیه، چمران
نمیشد جمع آنها جمع، سید! بی گمان بی تو
سپس مرتضی حیدری آل کثیر شاعر خوزستانی شعری با زبان عربی برای حاضران قرائت کرد.
شعر فارسی حیدری آل کثیر به این شرح است:
چل سال آزگار تبر خورد و ایستاد
آری نکرد تکیه به جز بر توان خوش
این پهلوان ردشده از هفتخوان حصار
خون خورده است، خون دل از استکان خویش
چون آسیاب گشته به دستان مردمش
آخر چگونه بگذرد از خیر نان خویش
مرزی که نقل هر شب اخبار غرب و شرق
خاکی که منعکس شده بر آسمان خویش
باز است چشم پنجرههایش به سوی نور
امید داده است به ناباوران خویش
این سینهی ستبر که در عصری از تبر
صد داغ دیده بر جگر باغبان خویش
در باد ایستاده و اکنون نشسته است
در سوگ ناشناسترین ارغوان خویش
سربازهای عاشق و گمنامت ای وطن
کردند اقتدا به امام زمان خویش
وقت غریب پنجه بیفکن بر آفتاب
گاه سکوت بوسه بزن بر زبان خویش
چونان افق که از پس باران بر آمده است
نازیدهای به جلوه رنگینکمان خویش
با اینهمه شهید که داری به دامنت
آتش بزن به ظلمت سرد زمان خویش
هیهات اگر بگذرم از ارث نیاکان
محمود یوسفی شاعر بعدی بود که شعری برای ایران قرائت کرد:
تا دور شویم از عطش تلخ بیابان
دنبال تو گشتیم خیابان به خیابان
ما با تو رسیدیم به سرمنزل مقصود
هرچند در این عرصه خطر بود فراوان
ای زخمی جان بر کف این زخم زبانها
ای صاعقهی تاخته بر لشکر شیطان
ای روح خدا در تن تو جاری و ساری
پیغامبر بتشکن پیر جماران
چون سرو سرافزاری و چون کوه مقاوم
این طایفه را با تو چه باک است ز طوفان
زانو زده پای قدمت تارک تاریخ
گل کرده ز دامان تو صد میثم و سلمان
ای مهد غزلخوانی فردوسی و حافظ
ای بلیل شیرین سخن! ای چشمه جوشان!
ای اصل تو از اصله ایام کهنتر
ای هیبت تو حسرت این گنبد گردان
ای پشت و پناهت نظر لطف ابوالفضل
ای بدرقه راه تو لبخند شهیدان
بگذار به دیدار تو با سنگ بیایند
ای آینه! ما پای تو هستیم کماکان
بیتاب تو صد رستم و بهرام و سیاوش
قربان تو صد همت و آوینی و چمران
بر ظلمت تاریکی ما حب تو والفجر
چون ماه رخ محترمت روشن و تابان
ماندند به پایت همه دم مردم میدان
تا از ته دل یکدله گفتیم حسینجان
ای فلسفه شوق دم و بازدم ما!
ای خنده روز و شب تو بر تن ما جان!
چشمان تو بیداری البرز و دماوند
آغوش پر از عاطفهات مژدهی باران
میعادگه کرد و بلوچ و عرب و لر
لبخند تو آغازگر صبح بهاران
پای تو و این عشق چه جانها چه فدا شد
هیهات اگر بگذرم از ارث نیاکان
دوریم ز هر آفت و آسیب و گزندی
چون هست امیر دل ما شاه خراسان
جانها به فدایت وطن ما وطن ما
قربان تو جمهوری اسلامی ایران!
خانم فریبا یوسفی چند بیت تقدیم به حضرت علی (ع) خواند:
تو قلم را به دست من دادی
جرأتِ از تو دم زدن دادی
یا علی! نام تو نجات من است
مردهام، «یاعلی» حیات من است
دم به دم از تو زندگی برپاست
عشق با نام تو دم عیسی است
نامت از مرز لفظ بیرون است
عین عشق است، صوت قانون است
زادگاهت کجاست؟ خانهی دوست
در تو هر حرکتی نشانهی اوست
نخل اگر سایهدار و پربار است
دست بخشندهی تو در کار است
آب اگر مایهی حیات شده است
سوی تو از تو التفات شده است
مهربانی تویی، تو خورشیدی
نه، به این ذره هم تو تابیدی
تو به او یاد دادهای تب را
تابش گرم روز را شب را
معنی نور از تو روشن شد
نور حق با تو پرتوافکن شد
آسمان چیست؟ بی کرانگیات
ابر پاکیزگی، ترانگیات
ابر بخشندگیت، پرباریت
ابر، احسان تا ابد جاریت
ابر، شولای کوه نامیراست
کوه با تکیه بر تو پابرجاست
صخره یکبار از تو نام آورد
ماند و امواج را دوام آورد
تو که تلفیق وحی و دریایی
سخت بشکوهی و معمایی
نرم چون اشکهای چشم یتیم
سخت چون عزم جزم ابراهیم
تا نوشتیم لافتی الا
نقش دیدیم ذوالفقارت را
معدن رحمت خداوندی
با تو از جان ماست پیوندی
میلاد عرفانپور مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری شاعر بعدی بود که بع دعوت نجمالدین شریعتی شعری برای حاضران قرائت کرد:
مقصدش همین خاک است، این به خاک دلداده
آسمان چه میفهمد؟ نردبان افتاده
مردگان دریایند ماهیان قلابی
بندگان دنیایند، بندیان قلاده
میخورد به سنگ آخر دینفروش دنیاخر
تا به سفرهی رنگین پهن کرده سجاده
در غلافها ماندند تیغهای برّنده
در لحافها ماندند مردهای آماده
آن که بیرق جنگ است، باد میخورد پشتش
این که پرچم صلح است، مست کرده از باده
آن همیشه جنگاور یاریاش رسید آخر
چارپای خنگاش را جای خود فرستاده
هرکه لاف زد دریاست، برکهی حقیری بود
هرکه گفت آیینه است، صاف بود یا ساده
روسیاه برگشتند، نیمه راه برگشتند
بی خبر که از خون است تار و پود این جاده
هی جنازه میسازد، برج تازه میسازد
این تمدن بی بُن، این زن زنازاده
این میانه مردانه بر سفر کمر بستند
مرغهای دریایی سروهای آزاده
شاعر بعدی مرتضی جامآبادی از برگزیدگان فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج) بود که برای حاضران شعرخوانی کرد:
خورشید کعبه! کاش تو را دیدنی کنیم
بر دور کعبه، دور تو، گردیدنی کنیم
از دور بر جمال جمیل تو بنگریم
وانگه به خال روی تو بوسیدنی کنیم
ای کاش بوی موی تو میشد نصیب ما
گلچین که نیستیم که گل چیدنی کنیم
ای کاش یک نماز تو بودی امام ما
باشد خدای را که پرستیدنی کنیم
در پای کارنامهی ما میزدی تو مهر
تا با خیال راحت خوابیدنی کنیم
در جمعهای که جشن ظهور تو میشود
چون شمع بین جمع چه رقصیدنی کنیم
یعقوبوار دیده ما چون سپید شد
پیراهنی فرست که بوییدنی کنیم
ای یوسفی که گم شده حال تو را، بگو
ما از کدام قافله پرسیدنی کنیم
بگذار چون یتیم ز پیش تو بگذریم
دزدیده بر شمایل تو دیدنی کنیم
جای امام خمینی (ره) در پیروزیهای جبهه مقاومت خالی است
در بخش بعدی این برنامه امین توکلیزاده معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران درباره برنامههای فرهنگی و ادبی شهرداری تهران و تجلیل از یوسفعلی میرشکاک گفت: تلاقی چندین مناسبت و رویداد مهم به این جلسه مبارک ختم شده است. اعیاد شعبانیه، ایام پیروزی انقلاب اسلامی و به نوعی ایام پیروزی جبهه مقاومت، همه اینها دست به دست هم داد تا پویش «تا انقلاب مهدی (عج)» رقم بخورد. شبی که خبرها را مرور میکردیم و نگران بودیم که آیا واقعا سیدمقاومت از میان ما پرکشیده یا نه، خداوند ما را به پویش «آغاز نصرالله» راهنمایی کرد.
توکلیزاده ادامه داد: پویش آغاز نصرالله کار خودش را جلو برد تا به پویش «تا انقلاب مهدی (عج)» رسیدیم. همه اینها برخواسته از فرهنگ و هویت ماندگاری است که امام خمینی (ره) به ما هدیه داد. ما معاصران حضرت امام خمینی (ره) برکت و نعمتی داریم که خیلیها ندارند. ماهیان در آب هستیم و هنوز قدر این نعمت را به نیکی درنیافتهایم. حضرت امام یک دنیای روشن و پرامید را در ظلمانیترین لحظات تاریخ معاصر برای مردم ایران باز کرد. چقدر جای امام خالی است که ببیند ندای ایشان از گلوی کودکان غزه برمیآید و آنها سخن از آرمانهای انقلاب اسلامی میزنند.
برگزاری جشنواره شاهنامهخوانی با دبیری میرشکاک
معاون فرهنگی و اجتماعی شهردای تهران گفت: امشب یک مناسبت نیکو هم داریم و آن حضور استاد یوسفعلی میرشکاک و تجلیل از ایشان است. بگذارید اینطور بگویم که اگر ما دلتنگ شعرای بزرگمان میشویم، با حضور استاد میرشکاک این دلتنگی کاهش پیدا میکند. ما دعبل خزاعی را در استان خوزستان داریم و امروز وقتی به استاد میرشکاک نگاه میکنیم، میبینیم پرچم دعبل خزاعی همچنان برافراشته است.
توکلیزاده از برگزاری جشنواره شاهنامهخوانی با دبیری استاد یوسفعلی میرشکاک خبر داد و گفت: استاد میرشکاک با درخواست شهرداری تهران برای برگزاری یک جشنواره شاهنامهخوانی موافقت کردهاند و ما به زودی در شهرداری تهران مقدمات این برنامه را فراهم میکنم.
بعد از صحبتهای امین توکلیزاده، با حضور علیرضا نادعلی عضو شورای اسلامی شهر تهران و سخنگوی این شورا، مصطفی زیبایینژاد مدیرکل فرهنگی شهر تهران، میلاد عرفانپور مدیر دفتر آفرینشهای ادبی حوزه هنری، جواد حیدری رئیس مجمع شاعران اهل بیت (ع) و استاد ولیالله کلامی از استاد یوسفعلی میرشکاک تجلیل و تقدیر شد.
شاهنامه، شهادتنامه و قصه غیرت است
میرشکاک درباره شاهنامه و حکیم ابوالقاسم فردوسی گفت: عزیزان من! فردوسی حکیم بوده است. کتابش قصه کودکان است برای کودکان، قصه غیرت است برای جوانان، قصه عصمت است برای آنها که یگانهپرست هستند، و قصه جهاد است برای آنها که از سرزمینشان و به ویژه از خون پاکان و نیکان حضرت حق دفاع میکنند و تا انتقام نیگیرند از پا نمینشینند. شاهنامه شهادتنامه است، چون خود شاه است که مجری احکام شریعه است. اینها که میگویند شاهنامه درباره پادشاهان است، نه شاه میفهمند و نه شاه میشناسند. خودش میگوید «دیدهای خواهم که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس».
میرشکاک در پاسخ به کسانی که جریانهای خارج از ایران که خواهان بازگشت به دوران پهلوی هستند گفت: شیعه بازگشت به گذشته ندارد. آن کسی که استفراغ خودش را درباره میخورد سگ است. ما در راه حسین ابن علی و نیاکانمان ۴۶ سال است که در غربال حضرت صوفی افتادهایم.
ما از دل ظلمت پشت این پیرمرد راه افتادیم
میرشکاک با بیان اینکه خمینیزدایی خیلی وقت است که شروع شده است، گفت: اما آنها غافلاند که دار و دسته خمینی هنوز هستند. آنهایی که در جنگ بودند، دیدند که مرگ شوخی خدا با انسان است. بخواهد ببرد بی درنگ میبرد، نخواهد هم اگر از آسمان خمپاره ببارد، نمیبرد. در جنگ برادران سودانی وضعشان خوب بود و با چهارلول به بسیجیها شکلیک میکردند، ولی همان بسیجیها از دل آن چهارلولها و خمپارهها زنده ماندند و امروز هم هستند. سالها دریغ میخوردیم چرا شهید نمیشویم؟ شاید برای یک روز دیگر نگهتان داشته است. شاید آن روز امروز باشد که خمینیزدایی بیشتر از همیشه است.
میرشکاک با بیان اینکه قبل از انقلاب وضع ما خیلی بد بود، گفت: فیلمهای این چنینی و آن چنانی از فرانسه و ایتالیا میآمد و در شهرها و روستاها پخش میشد. ما از دل آن ظلمت دنبال خمینی (ره) راه افتادیم. ما از دل ظلمت پشت سر این پیرمرد راه افتادیم و هنوز هم دنبال او هستیم.
وی سپس مرثیهای را که برای امام خمینی (ره) سروده بود خواند:
سر بر آر ای خصم کافر کیش، حیدر مرده است
معنی انا فتحنا، سرّ اکبر مرده است
صاحب معراج یعنی مصطفی منبر سپرد
آن که بر منبر سلونی گفت و منبر مرده است
ای یهود خیبری! بردار دست از آستین
مرتضی صاحب لوای فتح خیبر مرده است
گر حسن را زهر خواهی داد ای فرزند هند
گاه شد چون صاحب تیغ دو پیکر مرده است
زینبی کو تا بگرید زار بر نعش حسین
یا حسین آیا کسی جز تو مکرر مرده است
آفتاب دین احمد جانشین بو تراب
بر سر حق سدر سبز سایه گستر مرده است
کهف کامل آخرین فرزند صدق مصطفی
شهپر جبریل اسماعیل هاجر مرده است
لا فتی الا علی لاسیف الا ذولفقار
روز خندق پیش چشم خیل کافر مرده است
خاک بر سر کن الاشرق حقیقت همعنان
باختر پیوند شادی کن که خاور مرده است…
شاعر بعدی احمد بابایی بود که شعری با این مطلع برای حضرت امیرالمومنین (ع) خواند:
علی است نام خداوند اسمان و زمین
علی است آیت عظمی، علی است روح زمین
خانه روبهان صهیون از / لانه عنکبوت سستتر است
محمود حبیبی کسبی شاعر بعدی بود که به روی صحنه آمد و شعری برای وعده صادق برای حاضرن قرائت کرد:
گفته بودیم انتقامی سخت
از تبار فرار میگیریم
دشمن ماست اهل لاف و خلاف
ما ولی مرد شور و شمشیریم
*
باز هم دست انتحار شدند
کفر و تکفیر در صف صفین
ریخت بر خاک شام تا ایران
خون ما ملت امام حسین (ع)
*
خون مظلوم نوحه میخواند
نقشه انتقام در دست است
طی شده دوره بزن دررو
کوچه الفرار بن بست است
*
خون مظلوم پر درآورد و
شد ابابیل و بارش سجیل
ما رمیت است و اذ رمیت اینجا
دست حق شعله زد به اسراییل
*
انتقام از تبار شوم ترور
به همین یک دو جا نشد محدود
تازه اینها تلافی خونِ
دختر گوشواره قلبی بود
*
باز جنگ حرامی است و حرم
جنگ کفتارها و کفترها
باز هم پیش دیده زینب
بر سر نیزه میرود سرها
*
در حریم مدافعان حرم
زنده شد راه کشته دمِ عشق
خون سردارهای عاشق ما
ریخت بر خاک کربلای دمشق
*
باز شیران حق نشان دادند
کار خون از خطر درستتر است
خانه روبهان صهیون از
لانه عنکبوت سستتر است
*
رهبر اقتدار بدرقه کرد
این سپاه به قدس راهی را
دید دنیا به یک اشارهی او
وعده صادق الهی را
*
آرش اینبار رخت سبز به تن
تیر خیبرشکن گرفت به کف
خیره در چشمهای صهیون شد
یاعلی گفت و زد به قلب هدف
*
فصل طوفان انتقام آمد
فصل باران موشک و پهباد
نور نیروی قدس روشن کرد
حاج قاسم نمیرود از یاد
*
تازه آغاز انتقام است این
شب دراز است و شیعه بیدار است
بعد از آن که نسیم قدس وزید
نوبت انتقام سردار است
عمار موحد شعری با این مطلع برای حاضران قرائت کرد:
دیده شود باز اگر به راه عبورش
مست کند عقل را نسیم حضورش
بخش بعدی این برنامه شعرخوانی امیرعلی سلیمانی دومین برگزیده فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج)» بود:
ما در غبار آینهها را شناختیم
همدرد هم شدیم، دوا را شناختیم
خیام خود شدیم که میخانه باز شد
تا بوعلی شدیم، شفا را شناختیم
در های و هوی خلق امیدی به عشق نیست
ما در سکوت اوج صدا را شناختیم
عمری در انتظار تو رفتیم و آمدیم
اینگونه بود سعی صفا را شناختیم
از آب و دانه خیر ندیدیم غیر شر
از خاک پر زدیم و خدا را شناختیم
تجلیل از برگزیدگان فراخوان تا انقلاب مهدی (عج)
سیدمحمد حسینی سومین برگزیده فراخوان تا انقلاب مهدی (عج) در بخش مهدوی آخرین شعرخوانی این نشست ادبی بود:
آخر این راه هرجا هست، بی موسی چه فرقی میکند؟
خلق سرگردان که باشد، کوه با صحرا چه فرقی میکند؟
آن که میبایست همصحبت شود با شعلهای در کوه کیست؟
سر به سر آتش بگیرد سینهی سینا چه فرقی میکند؟
گفت رندی یوسف گمگشته باز آید به کنعان، گفتمش
گیرم آمد، با وجود این برادرها چه فرقی میکند؟
روزها را هفتهها را سالها را، ماهها و قرن ها را
بی تو طی کردیم، پس اموز با فردا چه فرقی میکند؟
روزها در برگهی تقویم گرم سوگواری ماندهاند
تا نیایی نیمه ی شعبان و عاشورا چه فرقی میکند؟
ما نمیبینیمت اما زندگی روشن ز نور مهر توست
در نگاه کور، خورشیدی که پنهان است با پیدا چه فرقی میکند؟
در ظهور تو به دنبال چه میگردیم؟ درمانی ز خویش
ندبه میخوانیم، آری صبح و شب، اما چه فرقی میکند؟
هر طرف در جست و جوی یک نشان از روز موعود توییم
مشهد و بیروت و مکه، قدس یا صنعا چه فرقی میکند؟
بی تو دنیا رنج بود و زجر بود و زهر بود و زخم بود
منتظر ماندم ببینم با تو این دنیا چه فرقی میکند…
آخرین بخش از برنامههای شبهای شعر انقلاب تجلیل از امیرعلی سلیمانی برگزیده بخش شعر انقلاب، مرتضی جامآبادی برگزیده بخش مهدوی و سیدمحمد حسینی برگزیده شعر مهدوی در فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج)» بود که با حضور یوسفعلی میرشکاک، جواد حیدری رئیس مجمع شاعران اهل بیت (ع) و امین توکلیزاده معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران از آنها تجلیل شد.