۲۲ بهمن؛ کنارهگیری بختیار و پایان کار؛ این صدای انقلاب ملت ایران است
اقتصاد ایران: ۲۲ بهمن ۵۷ شاپور بختیار طی یک مکالمه تلفنی، برای دیدار با بازرگان اعلام آمادگی کرد. هدف از این دیدار، تقدیم استعفانامه و کنارهگیری از نخستوزیری بود.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: یازدهمین و آخرین قسمت از روزشمار دهه فجر انقلاب اسلامی، مربوط به بیستودوم بهمن ۱۳۵۷ است.
وقایع روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷در سرنگونی رژیم پهلوی دوم و شکل گیری انقلاب اسلامی نقش حیاتی را بازی کرد. از صبح روز ۲۱ بهمن با آغاز درگیری مسلحانه، پرسنل انقلابی نیروی هوایی برای تسلیح مردم در ازای کارت پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و هفتفشنگ در اختیار آنان قرار میدادند.
تشدید حملات مردمی به کلانتریها و پادگانها
ساعت ۴ و نیم بعدازظهر کلانتری تهران نو ـ پس از ۵ ساعت زد و خورد شدید بین ماموران گارد و مردم ـ سقوط کرد و مردم و گاردیها در این زدو خورد چندین کشته و مجروح داشتند،از این پس، کلانتریها یکی پس از دیگری به دست مردم ساقط شدند.
فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعات حکومت نظامی را از ساعت ۳۰/ ۴ بعدازظهر تا ساعت ۵ صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتریها و پادگانها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت ۱۲ ظهر افزایش داد؛ یعنی مردم تنها از ساعت ۱۲ شهر تا چهار و نیم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.
رژیم در تدارک یک کودتای نظامی بود. سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران و حومه، طی دستورالعملی به یگانهای تابعه خود از آنها خواست تا بیدرنگ کلیه رهبران نهضت را دستگیر و با هواپیما به یکی از جزایر منتقل کنند. همراه این دستورالعمل، لیستی از اسامی صدها نفر که باید بازداشت شوند، الصاق شده بود که در رأس آنها نام حضرت امام، آیتالله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان به چشم میخورد. در این دستورالعمل، پیشبینی شده بود که کلیه رهبران درجه دوم که اقدام به تحریک در مقابل این دستگیریها بکنند، بازداشت شوند.
واحدهای نظامی چند شهر، از جمله لشکر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ کرج را برای جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند. نبرد شدید مردم با نیروی گارد در خیابانهای تهران شدت بیشتری پیدا کرد.
با کمک نیروهایی از ارتش که به مردم پیوستند، چریکهای حاضر در تهران و مردم اسلحه به دست بسیاری از نقاط تهران در تصرف مردم در آمده و اکثر کلانتریها، چند پاسگاه ژاندارمری و قرارگاه پلیس و ارتش به تصرف مردم مسلح در آمده است.
همچنین اولین تهاجم سنگین لشکر گارد، در هم کوبیده شد و از ۳۰ دستگاه تانک اعزامی، فقط چند دستگاه توانستند خود را از معرکه نجات دهند. همچنین کلانتری شش در خیابان گرگان، که رئیس و معاون آن نقش مهمی در سرکوب مردم انقلابی این خیابان و کشتار آنان در ماههای گذشته داشتند، مورد تهاجم قرار گرفت و هر دو فرد مذکور در همان لحظات اولیه کشته شدند، ولی سایر افسران این کلانتری از پشتبام به مقاومت و تیراندازی به سوی مردم دست زدند.
تصرف زندان قصر و محاصره ساواک
زندان قصر در ساعت ۱۰، مورد تهاجم همهجانبه قرار گرفت. این زندان که بزرگترین زندان ایران بود شاهد به زنجیر کشیدن هزاران نفر از افراد انقلابی و شکنجه و کشتار آنان در طی سالیان گذشته بود. تصرف این زندان حدود یک ساعت به طول انجامید. در طی آن شماری از مردم، به شهادت رسیدند و با خون خود درهای این زندان را گشودند و زندانیان را آزاد کردند.
همچنین تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا، رادیو و تلویزیون، نخستوزیری، ژاندارمری و شهربانی بهدست مردم تصرف شد.
از طرفی پادگان حشمتیه که از ساعت هفت بامداد به محاصره درآمده و فرمانده آن به نام سرهنگ ارمی کشته شده بود، با وجود مقاومتی که کرد حدود ساعت ۱۳ بانفوذ مردم انقلابی از دیوار شرقی آن به داخل پادگان و فرار عدهای سرباز و درجهدار و افسر، با لباس شخصی، به تصرف درآمد.
از سوی دیگر در همان لحظاتی که پادگان باغشاه مورد تهاجم مردم قرار گرفته بود، کمیته مشترک و زندان شهربانی، مرکز شکنجه و جنایت ساواک و شهربانی نیز محاصره شد و درگیری میان مردم و مأموران ساواک و شهربانی آغاز شد. درگیری با مقاومت این مأموران تا حدود ساعت ۱۶ ادامه یافت و سرانجام با وارد شدن یکی از تانکهای غنیمتی و شلیک بیامان آن و درهم کوبیده شدن ساختمان کمیته مشترک، مقاومت مأموران آن در هم کوبیده شد و این شکنجهگاه به تصرف مردم درآمد.
همچنین کاخ گلستان، مرکز رادیو ایران و ژاندارمری کل کشور به دست مردم افتاد. شهربانی کل کشور، دانشکده افسری، دانشکده پلیس و دبیرستان نظام نیز به دست نیروهای مردمی فتح شد. مردم، زندان کمیته [کمیته مشترک ضدخرابکاری]را که مرکز بازجویی و شکنجه متهمان سیاسی بود، به تصرف درآوردند و زندانیان را آزاد کردند.
تا غروب آن روز، تمام کلانتریها، پادگانها، پاسگاهها و مراکز نظامی به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشیدیه نیز تصرف شد و زندانیان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگیر شده و به مدرسه رفاه – محل شورای انقلاب – برده شدند.
فرمانداری نظامی آخرین اطلاعیه خود را صادر کرد. به موجب این اطلاعیه از نظامیان خواسته شد که برای اجرای تصمیم شورای عالی ارتش به پادگانهای خود برگردند. از طرفی در حالی که مردم به سوی کاخ نخستوزیری در حرکت بودند، بختیار که پس از فرار نظامیان با تعداد کمی محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نیمهتمام رها کرد و از در پشتی ساختمان نخستوزیری گریخت.
گارد نخستوزیری، بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد و کاخ به تصرف مردم درآمد. سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی) به دست مردم اسیر شد و سرلشکر ناجی (فرمانده گارد جاویدان) در حوالی میدان فوزیه (امام حسین) در جریان زد و خورد به ضرب گلولهای کشته شد. نعمتالله نصیری رئیس ساواک هم توسط مردم بازداشت شد.
مهندس بازرگان طی یک نطق تلویزیونی، ضمن تشکر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قرهباغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار کرده است.
کنارهگیری شاپور بختیار از نخستوزیری
شاپور بختیار طی یک مکالمه تلفنی، برای دیدار با مهندس بازرگان اعلام آمادگی کرد. هدف از این دیدار، تقدیم استعفانامه به بازرگان و کنارهگیری از نخستوزیری بود. محل ملاقات، منزل مهندس «جفرودی» تعیین شد؛ اما بختیار به آنجا نرفت. او دو ساعت پیش از برگزاری جلسه، یعنی در ساعت ۱۴ بعدازظهر روز ۲۲ بهمن و پس از محاصره ساختمان نخستوزیری توسط مردم، خود را به دانشکده افسری رسانده و از آنجا، با استفاده از بالگرد، به منزل یکی از اقوامش گریخته بود؛ جاییکه ۶ ماه در آن مخفیانه زندگی کرد و سپس، مخفیانه از ایران خارج شد. ساعتی بعد از فرار بختیار، سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران، هنگامی که قصد داشت از دست مردم بگریزد، بازداشت شد. با تصرف ساختمان نخستوزیری، دیگر رمقی برای رژیم باقی نماندهبود. ساعتی بعد، تمام کلانتریها، پایگاههای ژاندارمری و قرارگاههای پلیس، به تصرف مردم درآمد. حالا فقط یکجا باقی مانده بود که انقلابیون با تصرف آن، میتوانستند رسماً پیروزی انقلاب اسلامی ایران را اعلام کنند؛ ساختمان رادیو و تلویزیون.
طنین صدای انقلاب
حدود ساعت ۱۸ بعدازظهر روز ۲۲ بهمن، تعداد زیادی از نیروهای انقلابی خود را به ساختمان رادیو و تلویزیون رساندند. مأموران مستقر در ساختمان، انگیزهای برای درگیرشدن با مردم نداشتند. به همین دلیل، ساختمان با کمترین زد و خورد، به تصرف مردم درآمد. لحظه تاریخی فرا رسید. حجتالاسلام فضلا... محلاتی از روحانیان مبارز و شاگرد حضرت امام(ره)، پشت میکروفون رادیو قرار گرفت تا جملاتی تاریخی را بر زبان آورد:«اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران؛ صدای انقلاب. امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت. یکی از این آخرینها، همین رادیو بود؛ صدای واقعی استبداد. ملت به ما نیرو داد و راهمان را هموار کرد تا بتوانیم همچون پارهای کوچک از پیکر عظیم مردم، صدای راستین انقلاب را به گوشها برسانیم.» این جملات در تاریخ ماندگار شد؛ جملاتی که به شنوندگان اطمینان میداد، دوران استبداد ستمشاهی به سرآمده است و باید طلوع خورشید استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را، با یاد شهیدان در خون خفته، جشن گرفت.
امام خمینی هم در پیامی خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. با دولت موقت اسلامی همکاری نمائید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر، ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.
تصرف رادیو و تلویزیون نظامی به دست مردم به نوعی فتح آخرین سنگر توسط انقلابیون بود. در آخرین لحظهها گوینده رادیو پیامی را که از سوی آیت الله طالقانی رسیده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پیام از کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند.
پس از سکوتی نسبتاً طولانی، رادیو دوباره آغاز به کار کرد. صدای گوینده از شدت هیجان میلرزید و این پیام از رادیو پخش شد: «توجه توجه … این صدای انقلاب ملت ایران است…»