یادداشت| انقلاب اسلامی در جنگ روایتها
اقتصاد ایران: آنچه از چشم غالب تحلیلگران افتاده است، چرخش راهبردی غرب از «حذف فیزیکی» به «حذف گفتمانی» انقلاب اسلامی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام سجاد انجمشعاع، پژوهشگر حوزوی طی مطلبی با عنوان «انقلاب اسلامی در جنگ روایتها» نوشت:
در جهانی که روایتها فراتر از واقعیتها حکومت میکنند، انقلاب اسلامی بیش از هر زمان دیگری در معرض تهاجم گفتمانی قرار دارد. قرن بیست و یکم، عصر «دیپلماسی روایتها» است، جایی که میدان نبرد، نه صرفاً خاکریزها و سرویسهای نظامی، بلکه ذهنها و ادراکات جهانیان است.
در این میدان، حقیقت بهتنهایی دیگر تعیینکننده نهایی نیست، بلکه آنکه روایتِ قانعکنندهتری بسازد، پیروز این کارزار خواهد بود. بههمین دلیل، انقلاب اسلامی نهتنها یک تحول سیاسی و اجتماعی، بلکه یک چالش معرفتی و ادراکی برای نظام سلطه بوده است؛ چالشی که از 1357 تا امروز، همواره غرب را در هراس فرو برده است.
از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب، امپراتوری رسانهای غرب استراتژی «دگرگونسازی» افکار و «دیوسازی» از جمهوری اسلامی را در پیش گرفت. ابتدا انقلاب را جنبشی واپسگرا و کور معرفی کردند، سپس آن را به دیکتاتوری متهم و در نهایت، آن را مانعی بر سر راه صلح جهانی وانمود کردند. این روند، بخشی از همان سیاست است که نهادهای اطلاعاتی و رسانهای غرب بهمثابه یکی از ستونهای قدرت نرم خود بر آن تکیه دارند.
آنچه از چشم غالب تحلیلگران افتاده است، چرخش راهبردی غرب از «حذف فیزیکی» به «حذف گفتمانی» انقلاب اسلامی است. در دهههای نخست، دشمنان کوشیدند با توطئههای امنیتی و تحریمهای اقتصادی، انقلاب را از مسیر خود منحرف کنند؛ اما امروز که به ناکارآمدی این ابزارها پی بردهاند، پروژه اصلی را بر «تحریف روایت انقلاب» متمرکز کردهاند.
آنها با استفاده از شبکههای اجتماعی، خبرگزاریهای بینالمللی، اتاقهای فکر رسانهای، مهندسی الگوریتمهای مجازی، راه اندازی مزرعههای محتوا و ارتشهای دیجیتال و حتی تولیدات هالیوودی، روایتهای آلودهای از ایران ترسیم میکنند که از تهران تا نیویورک، اذهان را علیه حقیقت بسیج کند.
برای فهم عمق این جنگ روایتها، کافی است نگاهی به دو تصویر متضاد از ایران بیندازیم: تصویری که انقلاب اسلامی از خود ارائه میدهد و تصویری که رسانههای غربی آن را القا میکنند.
در روایت انقلاب، جمهوری اسلامی یک نظام مستقل، مردمسالار و عدالتمحور است که در برابر استعمار و استکبار جهانی ایستاده است؛ اما در روایت رسانهای غرب، ایران کشوری سرکوبگر، منزوی و متخاصم است که تهدیدی برای صلح جهانی محسوب میشود.
این تحریف روایی نهتنها بر افکار عمومی غرب، بلکه حتی بر نخبگان و سیاستگذاران بینالمللی نیز تأثیرگذار بوده است. برای نمونه، وقتی رهبری عزیز میفرمایند: «دشمنان، تصویر وارونهای از ایران به جهانیان نشان میدهند؛ ما را به آنچه خودشان هستند متهم میکنند»، دقیقاً به همین پروژه شیطنت رسانهای اشاره دارند. از اینرو، انقلاب اسلامی نهتنها در جنگ سخت، بلکه در «جنگ شناختی» نیز قرار گرفته است؛ جنگی که تسلیحات آن، خبرها، فیلمها و هشتگها هستند، نه موشکها، بمبافکنها و نفربرها.
حال جای این پرسش است که جمهوری اسلامی چگونه میتواند در این نبرد ادراکی، روایت حقیقی خود را بازآفرینی کند؟ در این میان چند پاسخ راهبردی متصور است:
اول؛ در دنیایی که اخبار بیش از واقعیات و فکتها اثرگذارند، حضور فعال در رسانههای بینالمللی و تعامل سازنده با افکار عمومی جهانی امری ضروری است. تجربه نشان داده که هر جا انقلاب اسلامی توانسته است با زبان مخاطب بینالمللی سخن بگوید، اثرگذاری آن بهمراتب بیشتر بوده است. شبکههای خبری مستقل، شخصیتهای تأثیرگذار و کنفرانسهای دیپلماتیک، ابزارهایی هستند که باید بهدرستی مورد استفاده قرار گیرند.
دوم؛ رسانههای جریان اصلی غربی، ابزار دست دولتهای سلطهگرند؛ بنابراین، امید بستن به روایت صحیح از طریق آنان، یک خیال خام است. جمهوری اسلامی باید با سرمایهگذاری در تولیدات رسانهای با کیفیت بالا اعم از مستند، سریال، انیمیشن و…، تصویری واقعی و جذاب از خود ارائه دهد. تجربه موفق سینمای ایران در برخی جشنوارههای بینالمللی نشان داده که روایتسازی هنری، تأثیر عمیقتری از هزاران تحلیل سیاسی دارد.
سوم؛ همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودهاند: «امروز جهاد تبیین، یک فریضهی قطعی و فوری است»، عرصهی فضای مجازی یکی از مهمترین جبهههای این نبرد است. جریان مقاومت و حامیان انقلاب باید با هوشمندی، حضور گسترده و کنشگری فعال در شبکههای اجتماعی داشته باشند. در این میدان، صرفاً تولید محتوا کافی نیست؛ بلکه طراحی استراتژیهای «واکنشی» و «پیشکنشی» نیز ضروری است.
انتهایپیام/