چرا مذاکره با دشمن شرافتمندانه نیست؟
اقتصاد ایران: از منظر شرافت ملی، مذاکره با طرفی که از هر ابزار ممکن برای ضربه زدن به کشور استفاده کرده، به معنای پذیرش ظلم و تن دادن به تحقیر است. در چنین شرایطی، پذیرش مذاکره، نه یک رفتار شرافتمندانه، بلکه نوعی انفعال و ضعف در برابر دشمنی گستاخ خواهد بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، در دیدار اخیر خود با فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر بر عدم مذاکره با آمریکا تأکید کردند و این اقدام را «غیرهوشمندانه، غیرعاقلانه و غیرشرافتمندانه» خواندند. این تعبیر، ناظر بر واقعیتهایی است که طی دههها رفتار خصمانه آمریکا علیه ایران و ملتهای مستقل مشاهده شده است. تحلیل این موضع، نشان میدهد که دلایل عقلی، تجربی و دینی همگی بر غیرمنطقی بودن چنین مذاکراتی تأکید دارند.
نخست، از منظر عقلانیت سیاسی، مذاکره زمانی معقول است که دو طرف به دنبال تعامل عادلانه و منصفانه باشند. اما آمریکا همواره ثابت کرده که رویکردی استکباری دارد و در مذاکره، نه به دنبال حل مشکلات، بلکه به دنبال تحمیل اراده خود است. تجربه برجام نشان داد که حتی پس از توافق رسمی، واشنگتن به هیچیک از تعهدات خود پایبند نماند و در عین حال، تحریمها را افزایش داد. بنابراین، تکرار این تجربه، نهتنها هوشمندانه نیست، بلکه نوعی سادهلوحی سیاسی محسوب میشود.
دوم، از منظر شرافت ملی، مذاکره با طرفی که از هر ابزار ممکن برای ضربه زدن به کشور استفاده کرده، به معنای پذیرش ظلم و تن دادن به تحقیر است. تحریمهای اقتصادی گسترده، حمایت از گروههای تروریستی، نقشآفرینی در فتنههای داخلی و ترور دانشمندان هستهای، بخشی از اقدامات خصمانه آمریکا بوده است. مذاکره با چنین کشوری، بدون دریافت تضمینهای قاطع، به معنای نادیده گرفتن خون شهدایی است که در مسیر عزت و استقلال ایران جان خود را فدا کردهاند.
از منظر دینی نیز قرآن کریم بارها درباره عدم اعتماد به دشمنان هشدار داده است. در آیه 100 سوره بقره آمده است: «أَوَ كُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم»؛ یعنی «آیا هر بار که پیمانی بستند، گروهی از آنان آن را شکستند؟» این آیه به روشنی بیان میکند که دشمنان دیرینه اسلام به تعهدات خود پایبند نیستند. بر همین اساس، امام علی علیهالسلام نیز در نامه خود به مالک اشتر تأکید میکنند که «الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن مُقارَبَةِ عَدُوِّكَ فِی طَلَبِ الصُّلْحِ»؛ یعنی «از نزدیک شدن به دشمنت برای صلح، سخت برحذر باش». چنین آموزههایی نشان میدهد که مذاکره بدون تضمینهای محکم، اقدامی خلاف حکمت و دوراندیشی است.
علاوه بر این، تجربه تاریخی نشان داده است که کشورهایی که به آمریکا اعتماد کردهاند، عاقبت خوشی نداشتهاند. نمونههای عراق، لیبی و افغانستان گواهی بر این مدعاست. در این کشورها، آمریکا ابتدا با شعار مذاکره و تعامل پیش آمد، اما در نهایت، ساختار سیاسی و اقتصادی آنها را به نابودی کشاند. این تجربهها به روشنی نشان میدهد که اعتماد به چنین دولتی، تصمیمی غیرهوشمندانه است که میتواند به خسارتهای جبرانناپذیر ملی منجر شود. همچنین، مذاکرات با آمریکا بهطور مداوم با هدف تحمیل اراده و تغییر هویت مستقل جمهوری اسلامی مطرح شده است.
باید در نظر داشت آمریکا از ایران نه یک توافق محدود، بلکه تغییر بنیادین در سیاستهای منطقهای، نظامی و حتی فرهنگی را طلب میکند. این درخواستها، فراتر از یک مذاکره عادی است و عملاً به تسلیم یک ملت در برابر قدرت استکباری شباهت دارد. در چنین شرایطی، پذیرش مذاکره، نه یک رفتار شرافتمندانه، بلکه نوعی انفعال و ضعف در برابر دشمنی گستاخ خواهد بود.
رهبر انقلاب، بر این واقعیت نیز تأکید دارند که مذاکره، زمانی میتواند نتیجهبخش باشد که در شرایط عزت و قدرت انجام شود. در حالی که آمریکا تلاش دارد از ابزار تحریم و فشار، بهعنوان اهرم مذاکره استفاده کند، هرگونه گفتوگو در چنین شرایطی، به معنای پذیرش منطق زورگویی خواهد بود. ازاینرو، اتکا به توان داخلی، اقتصاد مقاومتی و قدرت منطقهای، راهبردی هوشمندانهتر از مذاکره با دشمنی است که هدفش، نه تعامل، بلکه تسلیم است.
در مجموع، همانطور که رهبر انقلاب اشاره کردند، مذاکره با آمریکا نه هوشمندانه است، نه شرافتمندانه؛ زیرا این اقدام، هم برخلاف منطق عقلانی و تجربیات گذشته است و هم با آموزههای دینی و توصیههای بزرگان دین در تضاد قرار دارد. ایستادگی در برابر زورگویی، نهتنها یک وظیفه ملی، بلکه یک تکلیف دینی است که قرآن و اهلبیت علیهمالسلام همواره بر آن تأکید داشتهاند.
انتهایپیام/