فرصت مادری در سالهای طولانی تحصیل از زنان گرفته میشود
اقتصاد ایران: بحران جمعیت و معضل ساختارهای مردساخته؛ آیا تحصیل و فرزندآوری الزاماً دو مسیر متضاد هستند یعنی فردی که تحصیل میکند نباید بچه دار شود و فردی هم که تصمیم به فرزندآوری دارد نباید درس بخواند یا راهحل منطقیتری وجود دارد؟
گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم-طیبه مجردیان:با گذشت حدود یک دهه از آغاز تلاشها برای حل بحران جمعیت و نزدیک به سه سال از ابلاغ قانون جوانی جمعیت، برخی مشکلات و موانع جدی در مسیر فرزندآوری و افزایش جمعیت همچنان به قوت خود باقی است. یکی از این موانع جدی، ناسازگاری ساختارهای اجتماعی با طبیعت زندگی زنانه و مادرانه است که چالشی بزرگ به شمار میآید.
دانشگاه بهعنوان یکی از این ساختارهای اجتماعی، با طبیعت مادرانه ناسازگار است. زنان دانشجو به دلیل تعارض نقش مادری و دانشجویی و مشکلات متعدد در دوران تحصیل، تمایلی به فرزندآوری در این مقطع ندارند و با توجه به اینکه بسیاری از زنان، به امید دستیابی به شغل مناسب، تحصیلات خود را تا مقاطع عالی ادامه میدهند، فرصت مادری در سالهای طولانی تحصیل از زنان گرفته میشود.
سؤالی که مطرح میشود این است؛ در حالی که کشور به دلیل بحران جمعیت، نیازمند چارهاندیشی جدی است، آیا مسئولین هنوز به درک صحیحی از بحران جمعیت نرسیدهاند یا اینکه زمینه برای اصلاح ساختارها فراهم نیست؟ چرا محیط دانشگاهها، که پیچیدگی محیطهای شغلی را ندارد، هنوز برای حضور مادران دانشجو سازگار نشده است؟ آیا تحصیل و فرزندآوری الزاماً باید دو مسیر متضاد باشند یعنی فردی که تحصیل میکند نباید بچه دار شود و فردی هم که تصمیم به فرزندآوری دارد نباید درس بخواند یا راهحل منطقیتری وجود دارد؟
بدون شک زنانی که در دوران انقلاب اسلامی زیستهاند، بعد اجتماعی را بخشی از هویت خود تعریف کردهاند و هرگونه دوری از این هویت متکامل، ابعادی از نارضایتی را برای آنها همراه دارد. بنابراین میتوان گفت درحالیکه انقلاب اسلامی نوید بخش تکامل هویتی همه جانبه برای زنان است که بر اهمیت توامان مادری و نقش اجتماعی زنان تاکید دارد؛ مادری آنجایی است که تحقق کلیتی متوازن از هویت خانوادگی و اجتماعی را به چالش میکشد؛ چراکه ساختارهای مردساخته، امکان حضور زنان را با مختصات زندگی مادرانه تعریف نکردهاند و گویا ارادهای نیز برای تغییر این ساختارها وجود ندارد.
این مسئله در حالی است که برخی کشورهای غربی، نه از منظر هویتی بلکه از منظر افزایش بهرهوری، سیاستهای حمایتی متنوعی را برای دانشجویان والد اجرا میکنند. تسهیلات فرزندآوری، انعطاف در ساعات درسی، مرخصی زایمان، مرخصی والدینی، ایجاد محیطهای نگهداری از کودکان در دانشگاهها، دورههای مهارتی و مشاوره و دیگر سیاستهای حمایتی اثربخش، از جمله این اقدامات هستند.
در کشور ما، مرخصی تحصیلی بدون احتساب در سنوات گزینه اصلی حمایت از مادران دانشجو است که پاسخگوی همه نیازهای آنها نیست. در حالیکه گاهی بهجای حذف مادر از فضای دانشگاه، باید ساختارهایی طراحی شود که حضور او در دانشگاه تسهیل شود و از ایفای توأمان نقش مادری و دانشجویی حمایت شود. طراحی محیطهای کار اشتراکی برای مادر دارای کودک زیر سه سال و مهدکودک برای کودکان بالای سه سال میتواند مکمل مرخصی تحصیلی باشد. اما درحال حاضر تنها تعداد انگشت شماری از دانشگاههای ایران مجهز به مهدکودک هستند.
در همین راستا خبرنگار خبرگزاری تسنیم با خانم دکتر حجیه بی بی رازقی جمعیت شناس و استاد دانشگاه تهران درباره مشکلات مادران دانشجو گفتگو کرده است. در ادامهمشروح این گفتگو را از نظر میگذرانید.
موانع فرزندآوری از منظر زنانه چیست؟
سوال: یکی از انتقادهایی که به سیاستهای جمعیتی و قانون جوانی جمعیت وارد میشود، این است که این سیاستها غالباً از منظری اقتصادی و مردانه به مسئله جمعیت پرداختهاند و توجه کافی به مشکلات خاص زنان در ارتباط با فرزندآوری نداشتهاند. هرچند تمهیداتی در این زمینه در نظر گرفته شده، اما به نظر میرسد این تدابیر نتوانستهاند نگرانیهای جامعه زنان در این حوزه را بهطور کامل برطرف کنند. از این رو، در نخستین گام، به نظر میرسد باید مشکلات زنان در ارتباط با فرزندآوری و فرزندپروری بهطور دقیقتری مورد توجه و بررسی قرار گیرد تا در گامهای بعدی، راهحلهای مناسبی برای رفع این مشکلات ارائه شود. من مقالات شما را مطالعه کردهام و برایم جالب بود که چقدر بهطور جامع به این مسائل پرداختهاید و در این زمینه پژوهشهای مفصلی انجام دادهاید. در یکی از مقالاتتان تحت عنوان «چگونگی تاثیر تحصیلات بر تأخیر در فرزندآوری»، به بررسی این موضوع پرداختهاید. امروزه تمایل زنان به تحصیلات بسیار افزایش یافته است و بسیاری از خانمها تحصیلات خود را تا مقاطع عالی ادامه میدهند. این مسئله به چه نحوی بر کاهش باروری اثر میگذارد؟
میتوانیم بگوییم که افزایش سطح تحصیلات زنان و ورود آنها به محیط دانشگاهی، یکی از تغییرات بسیار مهم جامعه ما بوده که خود باعث تغییرات متعددی در حوزههای مختلف شده است؛ هم در حوزه خانواده و هم در حوزه جامعه. به عبارت دیگر، زمانی که زنان توانستند به فرصتهای آموزشی دست یابند، اولین تغییر مهمی که رخ داد، تحول نگرش و دانش آنها نسبت به خود، خانواده، نقشهای اجتماعی و محیط پیرامونشان بود. بهطور طبیعی، در چنین محیطی که دانش و بینش افراد دستخوش تغییر میشود، تمایل دارند رفتارهایی را از خود نشان دهند که متناسب با شرایط اجتماعی جدید است.
موضوع دیگری که میتواند به واسطه تحصیلات، تأثیر زیادی بر تصمیمات فرزندآوری زنان داشته باشد، این است که با افزایش سطح تحصیلات، سالهایی که زنان در دانشگاه و دور از خانه میگذرانند، افزایش مییابد. در نتیجه، زمانی که میتوانست به فرزندآوری اختصاص یابد، به تحصیل اختصاص پیدا میکند.
روند افزایشی تمایل به تحصیلات در زنان
یکی از اتفاقات قابل توجه در جامعه ما، روند افزایشی تمایل به تحصیلات در زنان است. افراد ابتدا وارد تحصیلات مدرسهای شدند و سپس تمایل روزافزونی به ورود به دانشگاه پیدا کردند. پس از مقطع کارشناسی، گرایش به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد افزایش یافت و همینطور این تمایل به ادامه تحصیل در سطوح بالاتر از جمله دکترا، هر سال بیشتر و بیشتر شد. اگر تمامی این مراحل تحصیلی را کنار هم بگذاریم، مشاهده میکنیم که دوره کارشناسی چهار سال طول میکشد، مقطع کارشناسی ارشد ممکن است 2 تا 3 سال زمان ببرد و دوره دکترا نیز معمولاً 4 تا 5 سال به طول میانجامد. به این ترتیب، چیزی حدود 12 سال از زندگی زنان به تحصیلات عالی اختصاص یافته است.
البته این مدت زمان بدون در نظر گرفتن وقفههای بین مقاطع تحصیلی به دلیل سردرگمیهای تحصیلی یا تغییر رشتهها محاسبه شده است. در واقع، ممکن است برخی از افراد در طول مسیر تحصیلی خود، به دلایل مختلف، از جمله تغییر رشته یا بازنگری در اهداف تحصیلی، وقفههایی را تجربه کنند که این موضوع میتواند مدت زمان تحصیل را افزایش دهد. بنابراین، زمان واقعی که زنان به تحصیلات عالی اختصاص میدهند، میتواند حتی بیشتر از 12 سال باشد.
ناسازگاری نقشهای تحصیلی و مادری و از دست رفتن فرصت فرزندآوری
اگر بتوانیم شرایطی فراهم کنیم که زنان در حین تحصیل به نقشهایی که در خانه دارند نیز بپردازند، مسئله تا حد زیادی حل خواهد شد، هرچند که این امر با جنبهها و پیامدهای مختلفی همراه خواهد بود. اما آنچه که در حال حاضر مشاهده میکنیم، ناسازگاری میان نقشهای تحصیلی و مادری است. زنان نقش دانشجویی را میپذیرند، در حالی که تمایل دارند نقش مادری را نیز ایفا کنند. تعارض و تضادی که ممکن است میان این دو نقش ایجاد شود، باعث میشود که فرد تمایلی به پذیرش همزمان هر دو نقش نداشته باشد. در نتیجه، در این دوران شکافی ایجاد میشود؛ بسیاری از خانمها با پیشبینی مشکلات احتمالی، فرزندآوری خود را میانگین 7 سال به تأخیر میاندازند؛ بعضی از خانمها هم که در این دوره اقدام به فرزندآوری داشتند، به سختی نقش مادری و دانشجویی خود را ادامه میدهند اما به دلیل تجربه سخت مادری، به یک فرزند اکتفا میکنند و در گذار به فرزند دوم دچار تردیدهای جدی میشوند. بنابراین اتفاقی که میافتد این است که فرصت مادری در سالهای طولانی تحصیل از زنان گرفته میشود.
زوجین جوان، توانایی اقتصادی برای استفاده از خدمات گران مراقبت از کودک ندارند
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که زنان، در صورتی که در دوران تحصیلی خود ازدواج کنند و اولین گام را برای تشکیل خانواده بردارند؛ زوج جوانی که در ابتدای راه هستند ممکن است با مسائل اقتصادی اجتماعی متعددی مواجه شوند؛ بحث مسکن و هزینههای زندگی مطرح میشود. بنابراین در شروع ازدواج علاوه بر پذیرش نقش جدید در محیط دانشگاه، با هزینههای جدیدی هم که خود تشکیل خانواده به همراه دارد رو به رو میشوند، هزینه تحصیل هم بر آن سوار میشود و ابعاد اقتصادی این موضوع را پررنگ میکند. در چنین شرایطی زوجین جوان توانایی اقتصادی استفاده از خدمات گران مراقبت از کودک را ندارند.
خلأ خدمات مراقبت از کودک را در محیطهای آموزشیمان به شدت احساس میکنیم
سوال: به نکات مهمی اشاره کردید؛ مسائل اقتصادی و مالی که در اوایل ازدواج وجود دارد، دست و بال دانشجویان را حتی بیشتر از شاغلین میبندد. چرا که خانمهای شاغل درآمدی دارند و میتوانند هزینههای مربوط به خدمات مراقبت از کودک را تأمین کنند، هرچند که بخش عمدهای از حقوق خود را برای این امر اختصاص میدهند. اما دانشجویان که درآمدی ندارند، عملاً قادر به تأمین چنین هزینههایی نیستند. بنابراین، میتوانیم بگوییم مشکلات مادران دانشجو از این جهت حتی بیشتر از مادران شاغل است.
بله، من گاهی در کلاسهایم شاهد این موارد هستم که مثلاً دانشجویی بچه خود را آورده و در نمازخانه خوابانده یا به فرد دیگری سپرده مثلاً مادر یا همسرش همراهش آمده و از بچه نگهداری میکند، وسط کلاس دانشجو میرود تا بچه را شیر بدهد. مسائلی مثل این هست، در واقع محیط مناسبی برای نگهداری از کودکان در دانشگاه نیست. به قول شما اگر چه مادران شاغل هم مسئلههای زیادی دارند ولی به هر حال دانشجویان ممکن است منبع درآمدی هم نداشته باشند که بخواهند بچه را مهد کودک بگذارند یا برای خدمات مشابه هزینه کنند. بنابراین ما در محیطهای آموزشیمان خلأ خدمات مراقبت از کودک را به شدت احساس میکنیم.
توقع بازدهی از تحصیل و تمایل روزافزون زنان برای ورود به بازار کار
سوال: کاملاً درست میفرمایید. خود من در دوران تحصیل فرزندم را به دفعات مختلف با خودم به کلاس بردم. اما تجربه من این بود که وقتی کودکی خیلی کوچک است، طبیعی است که نمیتواند در کلاس آرام بماند و همین موضوع ممکن است تمرکز مادر و سایر دانشجویان را مختل کند. خیلی از مواقع من سر کلاس در حال آرام کردن پسرم بودم و مجبور بودم ویس بردارم تا بعدا دوباره گوش بدهم. حضور من صرفاً برای غیبت نخوردن بود. درحالی که وقتی کرونا آمد همه متوجه شدند که حضور مجازی یکی از راههایی است که میتواند این مشکل را برطرف کند.
از این مسئله بگذریم؛ به نظر شما یکی از علتهایی که باعث شده خیلی از خانمها تا مقاطع عالی ادامه تحصیل بدهند، به دست آوردن فرصت اشتغال و داشتن شغل نیست؟ منظورم این است که اگر امکان شغلی برایشان فراهم بود تا دکترا به تحصیلات خودشان ادامه نمیدادند.
بله طبیعتاً فردی که وارد دانشگاه میشود، توقع بازدهی از تحصیل خود دارد. و در حال حاضر این بازدهی در نهایت در بازار کار نمایان میشود. بنابراین افراد در تلاشاند تا سرمایه انسانی خود را افزایش دهند و از همان دوران تحصیل گامهایی برای جستجو و دستیابی به فرصتهای شغلی برمیدارند.
افراد در دانشگاه از طریق منابع اطلاعاتی که در اختیارشان قرار میگیرد، با فرصتهای مختلف پیرامون خود نیز آشنا میشوند. بنابراین فرد ممکن است علاوه بر آشنایی با فرصتهای شغلی، با تجمعات، انجمنها، گروههای دوستی و فعالیتهای مختلف دیگری نیز مواجه شود. این آشنایی میتواند به او کمک کند تا درک کند که فرصتهای زیادی وجود دارد که میتواند بخشی از زمان خود را به آنها اختصاص دهد و در نهایت به این نتیجه برسد که قرار نیست تمام وقت خود را در محیط خانه بگذراند. بنابراین، تحصیلات دانشگاهی میتواند تأثیر زیادی بر تغییرات نگرشی و رفتاری زنان داشته باشد.
ادامه تحصیل تا مقاطع عالی به امید دستیابی به فرصت شغلی
سوال: اما بسیاری از خانمها بعد از اتمام تحصیلاتشان، موفق به پیدا کردن شغل یا هر نوع کنشگری اجتماعی دلخواه نمیشوند. فرزندآوری برای آنها چگونه پیش میرود؟
خانمها بعد از اتمام تحصیلات معمولاً تا چندین سال به دنبال کار میگردند و بهراحتی ناامید نمیشوند. آنها استخدامیهای مختلف را پیگیری میکنند و اگر در ابتدا موفق به پیدا کردن شغل نشوند، همچنان تلاش خود را ادامه میدهند. ممکن است خانمی با مدرک لیسانس تصمیم بگیرد که ادامه تحصیل بدهد، با این امید که امکان دستیابی به شغل برای او بیشتر شود. بنابراین این روند ادامه دارد و حتی پس از فارغالتحصیلی نیز خانمها تا چندین سال در جستجوی کار باقی میمانند، مگر اینکه به طور کامل ناامید شوند و جستجوی خود را متوقف کنند.خانمها در این دوره، یعنی زمانی که در تلاش برای یافتن شغل هستند، معمولاً تلاش میکنند تا جای ممکن به سمت فرزندآوری نروند تا فرصتهای شغلی را از دست ندهند.
تعویق فرزندآوری؛ به امید دستیابی به شغل و ترس از دست دادن شغل
حتی در سالهای اول اشتغال هم این موضوع را میبینیم، خانمها از ترس از دست دادن شغل، خیلی به سمت فرزندآوری نمیروند. یعنی خانمها اول به دلیل دستیابی به شغل و وقتی هم به شغل میرسند به دلیل ترس از دست دادن شغل، فرزندآوری خودشان را به تعویق میاندازند. به این دلیل که انتظار دارند بخشی از هزینههایی که به لحاظ مادی و زمانی در دوران دانشگاه سپری کردهاند، به آنها برگردد و به نوعی تلاشها و هزینههایشان جبران شود.
سوال: بله، در برخی پژوهشها دقیقاً به این مسئله اشاره شده است که حتی اگر خانمها شغلی نداشته باشند، به امید دستیابی به اشتغال همچنان فرزندآوری خود را به تعویق میاندازند. این امید ممکن است چندین سال ادامه پیدا کند. به این ترتیب، سالهای طولانی تحصیل که بخش قابل توجهی از زمان آنها را در بر میگیرد، به علاوه سالهایی که همچنان امید دستیابی به اشتغال دارند، و در نهایت سالهای ابتدایی اشتغال که به دلیل تثبیت موقعیت شغلی خود از فرزندآوری اجتناب میکنند، دوره قابلتوجهی از عمر باروری زنان را تحت تأثیر قرار میدهد. این تأخیرهای پیدرپی، که از تحصیل آغاز میشود و در سالهای ابتدایی اشتغال نیز ادامه پیدا میکند، نشاندهنده اهمیت برنامهریزی و سیاستگذاریهایی است که بتواند هم فرصتهای شغلی را برای زنان افزایش دهد و هم آنها را در ایفای نقشهای خانوادگی و اجتماعی حمایت کند. در غیر این صورت، این روند میتواند تأثیر قابل توجهی بر نرخ فرزندآوری و ساختار جمعیتی داشته باشد.
یک اتفاقی که ما در محیطهای شغلی میبینیم؛ کارفرمایان بیشتر تمایل دارند خانمهایی که مجرد و یا بدون فرزند هستند را استخدام کنند؛ نسبت به خانمی که بچه کوچک دارد و حالا میخواهد مرخصی زایمان برود و بعد برای پاس شیردهی برود. بنابراین شاید به شکل رسمی جایی نمیبینیم ولی چنین محدودیتی هست و به شکل نانوشته تمایل به استخدام خانمهایی که کمتر دغدغه خانواده دارند، هست.به همین دلیل خانمی که فارغ التحصیل شده میداند اگر بخواهد به سمت فرزندآوری برود، ممکن است فرصتهای شغلی برای او محدود شود.
یکی از مسائلی که در محیطهای شغلی مشاهده میشود، این است که کارفرمایان معمولاً تمایل بیشتری به استخدام خانمهایی دارند که مجرد هستند یا فرزندی ندارند، در مقایسه با خانمهایی که بچه کوچک دارند و ممکن است نیاز به مرخصی زایمان، ساعات شیردهی یا مرخصیهای برای مراقبت از کودک داشته باشند. این موضوع بهصورت رسمی در قوانین منعکس نشده است، اما به شکل نانوشته، تمایل به جذب خانمهایی که کمتر دغدغههای خانوادگی دارند، کاملاً وجود دارد.
تأخیر در فرزندآوری؛ کنشی از سر اجبار
به همین دلیل، خانمی که تازه فارغالتحصیل شده است، بهخوبی آگاه است که اگر به سمت فرزندآوری برود، ممکن است فرصتهای شغلی برای او محدود شود. این آگاهی باعث میشود بسیاری از خانمها فرزندآوری خود را به تعویق بیندازند تا ابتدا بتوانند جایگاه شغلی خود را تثبیت کنند. این مسئله نشاندهنده یک چالش جدی در تعادل میان نقشهای خانوادگی و حرفهای است و قطعاً نیازمند سیاستگذاریهایی است.
این در حالی است که در بسیاری از مطالعات مشاهده شده که اکثر خانمها علاقه دارند در زمان مناسب صاحب فرزند شوند و حتی تعداد فرزندانی که میخواهند نیز معمولاً در حد قابل قبولی است. اما شرایط اجتماعی، اقتصادی و محدودیتهای ساختاری موجود، آنها را از دستیابی به اهداف و نیات باروری خود بازمیدارد. این مسئله نشان میدهد که تأخیر در فرزندآوری، نه به دلیل تغییر در خواستهها و ارزشهای زنان، بلکه به دلیل موانع محیطی و محدودیتهایی است که مسیر زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده است.
بیفرزندی و تک فرزندی، اولویت خانوادههای ایرانی نیست
سوال: من افراد زیادی را دیدهام که وقتی به داشتن فرزند فکر میکنند، با شوق و ذوق از آن صحبت میکنند. یا کسانی که یک فرزند دارند، معمولاً اظهار میکنند چقدر از تنهایی فرزندشان ناراحت هستند؛ زیرا نهتنها خود کودک از این مسئله آسیب میبیند، بلکه والدین نیز به دلیل تنهایی فرزندشان تحت فشار روانی قرار میگیرند. با این حال، باوجود تمایل شدید به داشتن فرزند، بسیاری از خانوادهها قادر نیستند فرزند دوم و حتی در برخی موارد فرزند اول خود را به دنیا بیاورند. بنابراین، تمایلات باروری در کشور ما همچنان بالا است، اما مشکلات و موانع موجود مسیر تحقق این تمایلات را دشوار کرده است.ایدهآل باروری در کشور ما چقدر است؟
ایدهآل باروری، بر اساس مطالعات مختلفی که در سطح کشور انجام شده، به طور متوسط بین 2.5 تا 2.8 فرزند است؛ یعنی بیشتر از دو فرزند. اما آنچه در عمل مشاهده میکنیم این است که درصد قابل توجهی از زوجین تکفرزند یا بدون فرزند هستند. اینجا شکافی وجود دارد که عمدتاً ناخواسته است. برخلاف برخی تصورات که گاهی در مجامع مختلف مطرح میشود، بیفرزندی اولویت خانوادههای ایرانی نیست. زنان و مردان ایرانی تمایل دارند در زمان مناسب ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند، و این موضوع بسیار مهم است.
اکثریت زنان از پیامدهای تأخیر در فرزندآوری آگاه هستند. آنها میدانند اگر در سنین بالا تصمیم به فرزندآوری بگیرند، علاوه بر پیامدهای بهداشتی که ممکن است برای فرزندشان به همراه داشته باشد، به دلیل افزایش سن ممکن است به اهداف باروری خود، یعنی تعداد فرزندی که مدنظر دارند، دست نیابند. بنابراین، اگر در کشور ما شاهد تأخیر در فرزندآوری یا میزان بالای تکفرزندی هستیم، به جرأت میتوان گفت که بیشتر این موارد ناشی از محدودیتهایی است که زوجین با آن مواجهاند. در غیر این صورت، فرزندآوری در جامعه ما یک ارزش مطلوب و جزو اهداف اصلی تشکیل خانواده است، و این یک مزیت فرهنگی در جامعه ما محسوب میشود.
وقتی کشور خودمان را با سایر کشورها، مانند کشورهای اروپایی یا آسیای شرقی مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که فرصت بسیار ارزشمندی در جامعهمان وجود دارد؛ زوجین در ایران تمایل دارند صاحب فرزند شوند. بنابراین، اگر بتوانیم با توجه به ظرفیتها و شرایط اجتماعی موجود، بستری فراهم کنیم که به زوجین در مسیر فرزندآوری کمک کرده و این فرآیند را برای آنها تسهیل کنیم، بدون شک شاهد اتفاقات مثبتی در جامعه خواهیم بود.
سوال: بعضی مسئولین معتقد هستند، سیاستهای حمایتهایتی هم نمیتواند تغییر قابل توجهی در میزان باروری بوجود بیاورد. یعنی اگر ما سیاستهای حمایتی هم بگذاریم نهایتاً خانوادهها همان دو فرزند را خواهند داشت؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
من به طور کلی میتوانم بگویم شاید در کشورهای اروپایی؛ اروپای شمالی و یا اروپای غربی که باروری پایین دارد اتفاق میافتد، نگرش افراد هم به سمت باروری پایین است. یعنی مطلوبشان باروری پایین و زیر دو فرزند است. و این نگرش مثل یک نیروی محرکه عمل میکند و کاهش باروری را تسریع کرده است. ولی در جامعه ما دقیقاً خلاف این هست. پیمایشهای متعدد به ما نشان داده که زوجین میخواهند صاحب فرزند شود. بنابراین اینجا ممکن است سیاست گذاری و حمایت از خانواده کمک کند. البته ممکن هست به طور کامل و صد در صد ایدهآل باروری محقق نشود ولی میتواند به آن میزان ایدهآل نزدیک شود. باید منطقی به این موضوع نگاه کنیم. نهایتاً ما بتوانیم به همان ایدهآل باروری که گفتیم بین 2.5 و 2.8 است، برسیم. همین هم اتفاق خیلی خوب و مثبتی است که اگر محقق شود حداقل میتوانیم از بسیاری از پیامدهایی که باروری پایین با خودش میآورد، پیشگیری کنیم.
وقتی مولفه مهم «سن» علت بی فرزندی یا تک فرزندی ناخواسته میشود
گاهی فاصلهای که میان فرزند اول و دوم ایجاد میشود باعث میشود مادر دیگر به فرزند دوم تن ندهد یا میخواهد صاحب فرزند شود ولی سن اثر میگذارد، قابلیت باروری مادر کاهش پیدا میکند و ممکن است دیگر نتواند صاحب فرزند شود.
ببینید سن یکی از مؤلفههای مهمی است که میتواند فرد را دچار بیفرزندی یا تکفرزندی ناخواسته کند. بهتر است بگویم افراد ممکن است به ناباروری اولیه یا ناباروری ثانویه مبتلا شوند؛ یعنی فرد تمایل داشته و قصد داشته صاحب فرزند شود، اما به دلیل تأخیر در فرزندآوری، به این هدف دست نمییابد.
طبق دادههای موجود، متوسط فاصله ازدواج تا تولد اولین فرزند در کشور ما حدود 3.5 سال است و فاصله میان فرزند اول و دوم نیز به طور متوسط حدود 5 سال میباشد. در شهر تهران، بر اساس مطالعاتی که انجام دادهایم، این فاصله بین 6 تا 7 سال است. تصور کنید که در حالت خوشبینانه، فرد در 23 سالگی ازدواج میکند، در حدود 27 سالگی فرزند اول خود را به دنیا میآورد، و اگر بخواهد فاصلهای 5 یا 6 ساله بین فرزندآوریها داشته باشد، فرزند دومش در سن 32 یا 33 سالگی به دنیا خواهد آمد.
در سیاستگذاری باید به خانوادههای تک فرزند، توجه شود
گاهی فاصلهای که میان فرزند اول و دوم ایجاد میشود، باعث میشود مادر دیگر به فرزند دوم تن ندهد. این میتواند به این دلیل باشد که به زندگی تکفرزندی عادت کرده یا به دلیل سن، قابلیت باروریاش کاهش یافته و ممکن است دیگر نتواند صاحب فرزند شود. عمده ناباروریهایی که در کشور داریم، ناباروری ثانویه است؛ یعنی خانمی که یک حاملگی موفق داشته و یک فرزند به دنیا آورده، برای فرزند دوم دچار مشکل میشود و تأخیر در فرزندآوری بر این موضوع اثر میگذارد. در حالی که ناباروری اولیه در کشور ما حدود 3 درصد است که در سطح جهانی نیز طبیعی به شمار میرود. بنابراین، مسئله اصلی کشور ما کاهش باروری است و اگر قرار است سیاستگذاری در این زمینه انجام شود، باید به خانوادههای تکفرزند توجه ویژهای شود و به این خانوادهها کمک کنیم تا صاحب فرزند دوم شوند.
زوجین جوان نباید به تنهایی بار فرزندآوری را به دوش بکشند
ضمن اینکه من اصلاً با این نگاه که اگر حمایت کنیم هم این خانوادهها بچه نمیآورند مخالف هستم؛ حمایت از خانوادهها وظیفه دولت است. دولتها وظیفه دارند به خانوادهها کمک کنند. نباید یک زوج و خانواده به تنهایی بار فرزندآوری را به دوش بکشند؛ نهادها و دولت هم باید کمک کنند. اما معتقد هستم اگر بتوانیم فرزندآوری بهنگام داشته باشیم و حداقل تأخیرهایی که ممکن است پیش بیاید را کاهش دهیم تا فرزندآوری زودتر اتفاق بیفتد باعث میشود شاخصهای باروری تکان بخورد، ضمن اینکه ما به هر حال وظیفه داریم به خانوادهها کمک کنیم. وقتی زوج جوان ما به این نتیجه برسند که در این عرصه تنها نیستند و دولت برای ازدواج و فرزندآوری و اشتغال به آنها کمک میکند، خودشان هم که دوست دارند صاحب فرزند شوند، چرا فرزند نیاورند؟ بنابراین اینجاست که حاکمیت باید فعال شود و به زوجین جوان کمک کند که به اهدافشان برسند.
انتهای پیام/