ماجرای زندگی چهره ماندگار پزشکی که به خاطر دفاع از نام خلیج فارس دیپورت شد
اقتصاد ایران: چهره ماندگار پزشکی ایران و یک مادر وطن پرست که به خاطر دفاع از نام خلیج فارس دیپورت شد، ناگفتههایی از زندگی شخصی و کاری خود را بیان کرد.
خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ فاطمه عاطفی: پرداختن به زندگی و مسیر موفقیت آدمهای بزرگ وظیفه هر نظام آموزشی، برای رسیدن افراد جامعه به الگوی درست است. مهمترین دلیل برای ضروری بودن لزوم داشتن اسوه و الگو برای حرکت در مسیر هدف یاری جستن، تبعیت و رسیدن سریعتر به هدف است. این امر جز امور ثابت و همواره با ارزش برای انسانها بوده است.
اینکه زنان در هر جامعهای برای رسیدن به درجات موفقیت قطعاً مسیر سختتری نسبت به مردان دارند در تمام جوامع موضوعی است که این جنسیت با آن دست و پنجه نرم میکند. این روزها واژه مرکب سقف شیشهای برای حضور زنان در اجتماع واژه پرکاربردی میباشد.اینکه زنان فارغ از قوانین رسمی و مکتوب، موانعی را بر سر راه پیشرفت و توسعه دارند مفهوم این واژه است. به طور کلی سقف شیشهای برای زنان از هنجارها، رفتارها و ذهنیتهایی سرچشمه میگیرد که موجب موانع نامرئی توسعه زنان در جامعه خواهد شد.
با این مقدمه شاید گفتگوی با بانویی که با همه این موانع دست و پنجه نرم کرده جذابیت دیگری داشته باشد. پروفسور مریم رزاقی آذر فوق تخصص غدد و متابولیسم کودکان (اندوکرینولوژی کودکان) و برترین پزشک غدد کودکان دنیا است. رزاقی آذر این افتخار را از میان یک هزار و ۲۰۰ پزشک غدد کودک از ۹۱ کشور دنیا که عضو انجمن پزشکان غدد بودند و با انتخاب انجمن جهانی پزشکان غدد دریافت کرد و نام ایران در شهر لاهه و کشور هلند بر سر زبانها افتاد.
زندگی این بانوی دانشمند ایرانی درس زندگی دارد برای همه دختران جوان و برای همه آنها که فکر میکنند اگر ازدواج کنند یا زود ازدواج کنند و بچهدار شوند دیگر باید دور درس خواندن را خط بکشند.
برترین پزشک غدد کودکان جهان ۱۷ سالگی ازدواج کرده و با چهار بچه قد و نیم قد بدون وقفه درس خوانده و حالا مایه فخر ایران زمین است. هم در زن بودن، هم در مادر بودن و هم در دفاع تمام قد از میهنش ایران. شرافت و میهن پرستی جامه دوخته و برازنده قامت این زن دانشمند ایرانی است.
با این بانوی دانشمند به گفتگو نشستیم که جزئیات آن به شرح ذیل است؛
زندگی شخصی و خانوادگی
خانم دکتر در رابطه با زندگی شخصیتان کمی برایمان تعریف کنید؟
من در سال ۱۳۲۷ در تهران به دنیا آمدم. حدوداً ۱۷ ساله بودم و در سنین دبیرستان در یک ازدواج سنتی با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم. پدر و مادر من در آن زمان معتقد بودند که ایرادی ندارد که دختر و پسری ازدواج کنند و بعد ادامه تحصیل بدهند. پس ما عقد رسمی کردیم. بعد من کنکور دادم و پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم و در سال چهارم پزشکی با کمک پدر و مادرها آپارتمانی تهیه شد و ما زندگی مشترکمان را رسماً آغاز کردیم.
پزشکی را در دانشگاه تهران خواندم و سال ۱۳۴۶ فارغالتحصیل شدم. پایان دوران هفت ساله عمومی پزشکی مادر دو فرزند بودم و البته شاگرد برتر و دوم دانشکده.
بعد از گذراندن دوره عمومی برای تخصص آمریکا قبول شدم. در آن زمان همسرم به واسطه اینکه اقتصاد خوانده بودند در کشور مشغول کار بودند و شرایط خانوادگی و شرایط کاری همسرم اجازه نمیداد که برای گذراندن تخصص به آمریکا بروم. به همین سبب دوره تخصص غدد و متابولیسم کودکان را در دانشگاه تهران سپری کردم در سال ۱۳۵۷ با درجه تخصص از دانشگاه علوم پزشکی تهران مدرک عالیه خودم را دریافت کردم، در سال ۱۳۶۲ به مقام دانشیاری و در سال ۱۳۷۲ به درجه استادی دست یافتم.
ساعت ۳ نیمه شب از نیویورک با من تماس گرفتند و تبریک گفتند
چه شد که به آمریکا سفر کردید؟
من در طی دوران پزشکی تحقیقهای بسیاری در عرصه بیماریهای غدد و متابولیسم بچهها انجام دادم. سال ۱۳۶۲ یک کشف علمی مهم را با کمک خدا توانستم به ثبت برسانم. نخستین مورد بیماری نادر apparent mineralocrticoid excess را در کشور شناسایی کردم. این بیماری در آن دوران فقط در هفت مورد در جهان مشاهده شده بود. این بیمار فشار خون بسیار بالایی داشت و این سبب شده بود فلج شود و مدام به کما میرفت. بقیه اعضای خانواده هم یعنی خواهر و برادرش هم این مشکل را داشتند. با انجام دادن تحقیقهای بسیار و با تماسی که با متخصصین در کشورهای مختلف دنیا من جمله آمریکا و آلمان گرفتم بواسطه اینکه در آن زمان آزمایشات ژنتیکی در ایران به درستی انجام نمیشد. موفق شدم نمونه DNA آنها را برای انجام آزمایشات دقیقتر ارسال کنم و خدا را شکر ژن مسئول این بیماری را تشخیص دادم و به این صورت زمینه درمان این بیماری در جهان ایجاد شد.
خوب یادم هست که حدوداً ساعت ۳ نیمه شب از نیویورک با من تماس گرفتند و تبریک گفتند که این بیماری و نحوه درمان آن از سوی شما کشف شد.
به دنبال این کشف من دعوت شدم به دانشگاه کورنر بیمارستان نیویورک و من آنجا در کنار پروفسور ماریا نیو به تحقیقاتم ادامه دادم و پروفسور نیو بسیار اصرار داشتند من در آنجا در کشور آمریکا بمانم و با آنها همکاری کنم. اصرار زیادی از سمت دانشگاه و پروفسور نیو برای ماندن من در آمریکا صورت میگرفت و حتی پروفسور نیو روبروی من اشک میریخت اما من اصرار کردم که باید به کشورم برگردم تا در کنار مردمم باشم.
البته این نکته را فراموش کردم بگویم که ما دیگر یک خانواده ۶ نفری بودیم یعنی بعد از تخصص من مادر یک دوقلو هم شدم و خانواده ما کاملتر شده بود. خدا را شاکرم هر چهار فرزندم در حال حاضر در زمینههای مختلف علمی و پزشکی مشغول به فعالیت در داخل کشور هستند. و با وجود امکان مهاجرت و شرایط خوبی که برایشان فراهم بود خدمت به مردم میهنم ایران را انتخاب کردند.
تدریس پزشکی
لطفاً در رابطه فعالیتهایتان بعد از بازگشت از آمریکا برایمان توضیح دهید؟
وقتی برگشتم بخش غدد اطفال و درمانگاه غدد را در بیمارستان حضرت علی اصغر افتتاح کردم و همین طور بخش غدد در اَنستیتو غدد متابولیسم را هم راه اندازی کردم. در واقع به هیچکس نه نمیگفتم از دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه بهزیستی و.. من در همه تدریس میکردم. در تمام کنگرههای داخلی و خارجی شرکت میکردم و الحمدالله توانستم در طول این سالها حدود ۸۵۰۰ دانشجو تربیت کنم و حدود ۱۷۱ مقاله به زبان انگلیسی نوشتهام که در ژورنالهای معتبر علمی دنیا منتشر شده است.
در هیئت تحریریه چند مجله پزشکی عضو رسمی هستم. و توانستم از میان یک هزار و ۲۰۰ پزشک غدد کودک از ۹۱ کشور دنیا که عضو انجمن پزشکان غدد هستند به عنوان برترین پزشک دنیا در این تخصص برگزیده شوم. این انتخاب توسط انجمن جهانی پزشکان غدد انجام میشود و در سال ۱۳۹۴ به عنوان پزشک به یاد ماندنی در کشور عزیزم ایران برگزیده شدم.
حواشی مربوط به دفاع از نام خلیج فارس
خانم دکتر رزاقی آذر در کنفرانس علمی که در کشور امارات برگزار شد چه گذشت؟
من به عنوان یک پزشک فوق تخصص غدد و متابولیسم کودکان، در کنفرانسی علمی در دبی که با اسپانسری شرکتهای فرانسوی و چینی برگزار شد. دعوت شدم و قرار بود دو مقاله در مورد سن بلوغ ارائه کنم. قبل از اینکه من برای ارائه مقاله پشت تریبون بروم یکی از محققان اماراتی سخنرانی داشت ایشان چند بار در ارائه خود از عبارت “خلیج عربی” به جای خلیج فارس استفاده کرد. در صورتی که در سمینارهای دیگر، همکاران عرب اکثراً از واژه “Gulf” استفاده میکردند اما در این همایش این پزشک عرب بارها از خلیج عرب برای ارائه مقاله خود استفاده کرد و من متوجه شدم یک وابستگیهای سیاسی در این سمینار وجود دارد.
این موضوع بسیار باعث ناراحتی من شد. وقتی قرار شد برای سخنرانی اول حاضر شوم بعد از ارائه مقاله اول خودم، در دفاع از نام خلیج فارس گفت: “ خلیج فارس همیشه خلیج فارس بوده، هست و تا ابد هم خلیج فارس خواهد ماند.”
وقتی این جمله را گفتم بسیاری از حضار داخل سالن کنفرانس مرا تشویق کردند و جمله من مورد استقبال قرار گرفت، اما مسئولان کنفرانس عصبانی شدند و گفتند که من یک کنفرانس علمی را تبدیل به یک موضوع و سخنرانی سیاسی کردهام و باید عذرخواهی کنم.
من هم در پاسخ گفتم که سخنانم حقیقت و درست بوده است. من معذرت خواهی نمیکنم اما میتوانم بگویم که من حرف سیاسی نزدم. بعد از سخنرانی پزشک فرانسوی من برای ارائه مقاله دومم به جایگاه دعوت شدم و قبل از شروع سخنرانی دوم وقتی برای ارائه مجدد پشت تریبون حاضر شدم اعلام کردم من قصد نداشتم یک کنفرانس علمی را درگیر مسائل سیاسی کنم و البته که من آغازگر این کار نبودم حرف من سیاسی نبود و همه ما باهم دوست هستیم اما آنچه گفتم یک واقعیت و حقیقت است. ناگهان تمام اعراب بلند شدند و سالن همایش را ترک کرده و میکروفن من را هم خاموش کردند و مسئولین سمینار وقت تنفس اعلام کردند. و دیگر اجازه ندادند که مقاله دوم خود را ارائه بدهم. آنها همچنین اعلام کردند که قصد دارند برای گفتن این جملات من را دستگیر کنند.
ما ۱۵ ایرانی بودیم که البته به غیر از اعراب از کشورهای چون کره، چین، فرانسه و دانمارک هم در کنفرانس حضور داشتند. در زمان تنفس همکاران من قصد داشتند نقشه خلیج فارس را به آنان نشان دهند اما آنها حاضر نشدند حتی با ما صحبت کنند درنتیجه سخنرانی من را لغو کردند.
من به همراه سایر محققان ایرانی حاضر در کنفرانس به هتل بازگشتیم و دیگر برای صرف ناهار به سالن همایش نرفتیم. اما بعد از بازگشت به هتل متوجه شدم که امکان ورود به اتاق خودم را ندارم. مسئول هتل به من گفت در لابی هتل، یک مأمور پلیس منتظر من است و من آنجا با پلیس امارات مواجه شدم. پلیس از من خواست که اعتراف نامهای مبنی بر اینکه در کنفرانس دچار خطا شدم، امضا کنم. به او گفتم این کار را انجام نمیدهم و من فقط حقیقت را گفتم و از این کار امتناع کردم. مأمور پلیس گفت که اگر اعتراف نامه را امضا نکنم، باید امارات را ترک کنم و دیگر حق ترانزیت از امارات را نخواهم داشت.
من هم گفتم که اتفاقاً من خوشحال میشوم به کشورم بازگردم و در ایران کارهای بسیاری دارم و باید هر چه سریعتر به کشور خودم بازگردم. و دیگر لزومی ندارد برای ترانزیت به امارت بیایم و حتماً از کشورهای دیگر برای ترانزیت استفاده میکنم و بعد هم ادامه دادم که قصد ندارم از نام خلیج فارس عذرخواهی کنم که این حق و حقیقت روشن است. با این حال، متوجه شدم که پلیس قصد دارد از من اعتراف بگیرد تا بتواند قانونا علیه من اقدام کند. بنابراین، متنی را نوشتم که در آن به دفاع از نام خلیج فارس پرداختم و اشاره کردم من یک پروفسور ایرانی هستم با ۳۵ سال سابقه که کشور امارات برای شرکت در یک کنفرانس علمی از من دعوت کرده است و به جای اینکه از من استقبال و میزبانی درستی داشته باشد مرا به علت دفاع از کشورم در مقابل یک گفته غلط و نادرست مورد اذیت قرار داده است.
بعد از صحبتهای من پلیس جوان با بی ادبی و بی احترامی با من رفتار کرد اما من به او گفتم من به پلیس احترام میگذارم و شما به مردم کمک میکنید و من جای مادر شما هستم. پلیس جوان بعد از جملات من، فوراً رفتارش عوض شد و گفت رئیس من خیلی از داستان به وجود آمده عصبانی است و من تمام تلاشم را میکنم که این موضوع به خوبی تمام شود.
فردای آن روز هیچکس به سمینار نرفت و بعد از تحویل اتاق به فرودگاه رفتیم. داخل هواپیما هم ۲ نفر در لحظات آخر دنبال من میگشتند و کارت پروازم را نگاه کردند و رفتند. که مثلاً خوف و ترس ایجاد کنند.
این همایش برای یک کمپانی فرانسوی بود وگرنه مرسوم نیست از سفارت در همایشهای علمی شرکت کنند، هنگامی که به ایران بازگشتم این داستان بوسیله همکاران و اطرافیان وارد فضای مجازی شد و بسیار مورد استقبال عجیب مردم قرار گرفتم و همچنین مسئولین آن زمان از بنده تشکر کردند. علاوه بر آنان، در دانشگاه، شورای عالی نظام پزشکی، سازمان بسیج پزشکان و انجمن کودکان ایران نیز از من تقدیر شد. از طرفی دیگر مردم کشور نیز احساس همدردی و سپاس خود را برای من فرستادند و این برای من بسیار ارزشمند بود.
در میان آن داستانها، به اندازه یک ذره ترس و استرس و پشیمانی در وجودم به وجود نیامد و حتی به قدری آرامش داشتم که همکارانم تعجب میکردند و دائم حالم را جویا میشدند. خلیج فارس برای ما ایرانیها یک هویت ملی ست و خلیج فارس، خلیج فارس است و کسی نباید به خود این حق و جرأت را بدهد که نامش را تغییر دهد.
توصیههایی به دانشجویان پزشکی
به عنوان یک فوق تخصص غدد و متابولیسم کودکان برای دانشجویان پزشکی چه توصیههایی دارید؟
من بارها در تمام دانشگاهها و مراسمهایی که با دانشجویان پزشکی برگزار شده گفتهام که همیشه کسب علم کنند و به دانستههای قبلی خود متکی نباشند. در کار مداوای بیماران خدا را یاد کنند و بدانند که این خداوند است که شفا میدهد.در کار خود به دنبال دانش روز باشند و همواره مطالعه کنند.