شهید القدس|مردی که تهدید دشمن را از ایران دور کرد

اقتصاد ایران: کارشناس مسائل غرب آسیا معتقد است هنگامی که شرق و غرب کشور توسط پایگاه های آمریکایی اشغال شده بود، سردار قاسم سلیمانی از توسعه پایگاه های آمریکایی جلوگیری کرد و با سازماندهی نیروهای مقاومت منافع واشنگتن در غرب آسیا را محدود کرد.

- اخبار بین الملل -

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، در سال 1382 و بعد از اشغال عراق، سایه جنگ به شدت بر سر ایران سنگینی می‌کرد و به مدت چهار سال، هشدارهای بسیار زیادی نسبت به حمله ایالات متحده به ایران و حتی اشغال کشور منتشر می‌شد. با این حال، شهید سلیمانی با طرح هوشمندانه‌ای که در سطح منطقه دنبال کرد، نه‌تنها تهدید دشمن را دور کرد بلکه امنیت کشور را تأمین و ایده تجاوز دشمن را شکست داد؛ همچنین جمهوری اسلامی ایران را به یکی از قدرت‌های منطقه تبدیل کرد.

در این یادداشت با بیان وضعیت کشور و منطقه در سال‌های ابتدایی فرماندهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر نیروی قدس سپاه پاسداران، به بازخوانی کارنامه عملکرد وی پرداخته شده و نشان داده شده است که او چگونه توانست نقشه‌های دشمنان ایران را نقش بر آب و امنیت کشورمان را حفظ کند.

رشد قارچ‌گونه پایگاه‌های نظامی و اشغال کشورهای ناهمسو

بعد از آزادسازی کویت در ابتدای دهه 1990 (سال 1371)، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از ایالات متحده خواستند تا در کشورهایشان پایگاه‌های نظامی احداث کند. در همین راستا، 18 پایگاه نظامی رسمی و حداقل 3 پایگاه غیررسمی ارتش آمریکا در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس احداث شد. طبیعی است که در صورت تجاوز ایالات متحده به ایران، این پایگاه‌ها مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفت و از این منظر، تهدید بالقوه برای امنیت ایران به شمار می‌رفت.

در چنین وضعیتی، آمریکا در ابتدای قرن جدید به افغانستان حمله کرد. در خلال این عملیات، ارتش پاکستان 10 پایگاه نظامی خود را در اختیار ارتش آمریکا قرار داد و این وضعیت بعد از سقوط حکومت طالبان نیز ادامه داشت. هم‌چنین در افغانستان اشغال شده نیز پایگاه‌های نظامی بزرگی دایر شد.

از طرف دیگر ایالات متحده با ترکیه بر سر تقویت حضور خود در فرودگاه نظامی «اینجرلیگ» به توافق رسید تا به موجب آن نیروی دریایی ایالات متحده نیز در این پایگاه مستقر شده و ظرفیت اسکله آن تا 6 برابر افزایش یابد. هم‌چنین جنگنده‌های پیشرفته، هواگردهای لاکهید مارتین ام‌سی130 و هواپیماهای سوخت‌رسان مانند بوئینگ کی‌سی-135 استراتوتانکر نیز در این پایگاه مستقر شدند.

بعد از اشغال عراق، این وضعیت تشدید شد. به این ترتیب عملا ایالات متحده در مرزهای شرقی، جنوبی و غربی ایران حضور بسیار پررنگی داشت و تهدید علیه تمامیت ارضی ایران به بالاترین سطح رسید. در مرزهای شمالی نیز تهدیدات بالقوه زیادی برای ایران مطرح بود. مثلا در جریان اشغال افغانستان، ایالات متحده پایگاه هوایی خود در جنوب ازبکستان (فرودگاه کارشی خان‌آباد) را گسترش داده بود. این فرودگاه تا مرزهای ایران حدود 470 کیلومتر فاصله دارد که با توجه به جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌های آمریکایی به راحتی می‌توانست مناطق شرقی و شمالی ایران را تهدید کند.

از سوی دیگر در گرجستان نیز ایالات متحده برای بهره‌برداری از پایگاه‌های «گودائوتا» و «وازیانی» به توافق رسید که در فاصله حدودا 500 کیلومتری مرزهای شمال غرب ایران قرار دارند. مجموع این شرایط نشان می‌داد ایران عملا در هیچ یک از نوارهای مرزی خود، از تهدید جدی نظامی آمریکا در امان نبود.

ایران؛ ایستگاه بعد از عراق

جورج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا بعد از اشغال افغانستان، در نطق رسمی خود ایران را در کنار کره شمالی و عراق عضو «محور شرارت» خواند. تنها دو سال بعد، آن‌ها عملیات بزرگ خود علیه عراق را کلید زدند و با سرنگونی رژیم صدام حسین، بغداد را تصرف و اداره این کشور را در اختیار گرفتند. به این ترتیب، به صورت طبیعی بسیاری احتمال می‌دادند که ایستگاه بعدی حملات آمریکا، جمهوری اسلامی ایران باشد.

«دیک چنی» معاون اول جورج بوش نیز صراحتا اعلام کرده که طرفدار حمله به ایران بود. «داگلاس فیت» معاون وزیر دفاع وقت نیز در کتابی که اندکی بعد منتشر کرد، تصریح کرده که پنتاگون طرح حمله به ایران را آماده کرده بود. او در کتاب «جنگ و تصمیم» نوشته است: «تنها سه هفته پس از حادثه 11 سپتامبر، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا یک استراتژی رسمی نظامی تدوین کرد که در این طرح، نه تنها حذف رژیم صدام حسین به واسطه حمله نظامی گنجانده شده بود، بلکه سرنگونی رژیم های ایران، سوریه و چهار کشور دیگر خاورمیانه نیز از جمله اهداف این طرح بود.»

او در ادامه تصریح می‌کند: «تغییر نقشه خاورمیانه از طریق نیروی نظامی که مورد حمایت رهبران ارشد نظامی آمریکا قرار داشت، از جمله اهداف این طرح بود.»

هم‌چنین ژنرال وسلی کلارک، که فرماندهی ناتو در جنگ کوزوو را بر عهده داشت در کتاب چاپ 2003 خود با عنوان «پیروزی جنگ‌های مدرن» به نقل از یک مقام پنتاگون یادآوری می‌کند: فهرست کشورهایی که رامسفلد و پل ولفوویتز، معاون وزیر دفاع خواهان اشغال آنها بودند شامل عراق، ایران، سوریه، لیبی، سودان و سومالی بود.

از سوی دیگر مقامات رژیم صهیونیستی نیز برای حمله به ایران فشار می‌آوردند. «آریل شارون» نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی در مصاحبه با روزنامه «تایمز» لندن صراحتا خواستار حمله به ایران بعد از اشغال بغداد شد. «بنیامین بن الیعازر» وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی حتی پیش از اشغال عراق نیز حمله به ایران را نسبت به عراق دارای اولویت می‌دانست و در این زمینه با مقامات آمریکایی رایزنی می‌کرد.

با توجه به تمامی این مسائل، چه اتفاقاتی باعث شد تا آمریکا از حمله به ایران منصرف بشود؟ بی‌تردید در میان مجموعه عللی که در پاسخ به این پرسش باید مورد توجه قرار داد، عملکرد فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

محاصره رژیم صهیونیستی و تشکیل زنجیره محور مقاومت

در سال 2000، رژیم صهیونیستی بعد از 18 سال خاک لبنان را به طور کامل ترک کرد. به این ترتیب حزب‌الله لبنان به عنوان نیروی آزایبخش لبنان جایگاه ویژه‌ای در کل منطقه پیدا کرد. اما در این میان باید سال 2006 را یک سال استثنائی به حساب آورد.

در 25 ژانویه 2006 (5 بهمن 1384)، انتخابات پارلمانی فلسطین برگزار شد. در این انتخابات که مشارکت عمومی به حدود 75 درصد رسید، حماس موفق شد 74 کرسی از مجموع 132 کرسی پارلمان را به دست بیاورد و عملا بیش از 56 درصد پارلمان را به تنهایی در اختیار بگیرد. این موضوع باعث شد تا حماس به منصب مهم «نخست‌وزیری» دست پیدا کند. حماس در کل این مدت، همواره بر موضع اصولی خود مبنی بر به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی و عدم پذیرش تعهدات اسلو و... تأکید کرده بود.

کم‌تر از دو هفته بعد، در روز 6 فوریه 2006 (17 بهمن 1384)، توافقنامه معروف «مار میخائیل» به امضای «سید حسن نصرالله» و «میشل عون» رهبران حزب‌الله لبنان و جنبش میهنی آزاد رسید تا به صورت ائتلافی در انتخابات‌ها شرکت کنند. به این ترتیب جنبش میهنی آزاد رسما از ائتلاف 14 مارس (ائتلاف مخالفین مقاومت) خارج شد و عملا حزب‌الله در قامت بازیگر درجه اول، در عرصه سیاسی لبنان وزن بالایی پیدا کرد.

این اتفاقات در حالی به وقوع پیوست که به موازات آن در عراق نیز متحدین ایران قدرت را در اختیار گرفتند تا عملا با همراهی سوریه، یک محور منطقه‌ای فراگیر از ایران آغاز شده و به مرزهای سرزمین‌های اشغالی برسد. به عبارت دیگر از فلسطین و جنوب لبنان تا سوریه و عراق و بالاخره ایران، یک محور یکپارچه‌ای شکل بگیرد تا بتواند رژیم صهیونیستی را تهدید و بازدارندگی قدرتمندی برای ایران ایجاد کند.

در چنین بستری، در روز 12 ژوئیه 2006 (21 تیر 1385) رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد تا با شکست دادن حزب‌الله، عملا این زنجیره محور مقاومت را پاره کرده و خود را از محاصره نسبی آزاد کند. اما این عملیات نیز بعد از 33 روز با ناکامی کامل صهیونیست‌ها در دستیابی به اهداف خود پایان یافت تا عملا موقعیت حزب‌الله در کل جهان عرب تقویت شود و در داخل لبنان نیز همه طرف‌ها – حتی مخالفین حزب‌الله – به این حقیقت اذعان کنند که حزب‌الله به عنوان نیروی مقاومت اسلامی لبنان موفق شده معادله بازدارندگی موفقی در برابر رژیم صهیونیستی به وجود آورد و سلاح آن ضامن امنیت و تمامیت ارضی لبنان است.

توافق برای خروج تنها 5 سال بعد از اشغال

در بررسی کارنامه عملکرد سپهبد شهید قاسم سلیمانی، عراق را باید نقطه عطفی دانست. شهید سلیمانی در قبال اشغال عراق طرح هوشمندانه‌ای را طراحی کرد تا نهایتا به اذعان بانیان اصلی حمله به عراق مانند «دونالد رامسفلد»، وزیر دفاع وقت ایالات متحده، آمریکا در عملیات عراق به طور کامل شکست خورده باشد. این نکته را در رفتار علنی ایالات متحده نیز می‌توان مشاهده کرد.

ایالات متحده بعد از اشغال عراق قصد داشت این مسیر را ادامه داده و جغرافیای غرب آسیا را دگرگون سازد. در واقع آن‌ها قصد داشتند حکومت‌های ناهمسو را سرنگون، کشورها را اشغال و نظام سیاسی جدیدی را بر پایه منافع خود در این کشورها تأسیس کنند. اما با طراحی شهید سلیمانی، همین عراق به باتلاق نیروهای آمریکایی تبدیل شد؛ به طوری که نه‌تنها قطار پیشروی آنان در ایستگاه عراق متوقف شد و از حمله به کشورهای دیگر خودداری کردند، بلکه فراتر از آن حتی در همین عراق نیز تاب نیاوردند و در سال 2008 به صورت رسمی توافقنامه‌ای را امضا کردند تا – طبق جدول زمانبندی شده - به طور کامل این کشور را ترک کنند.

 

در این زمینه به صورت کوتاه باید گفت در ماه‌های پایانی 2008 در اوج رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری، «باراک اوباما» وعده داد تا به سرعت و به طور کامل خاک عراق را ترک کند. او با همین وعده انتخاباتی به کاخ سفید راه یافت تا روشن شود در ایالات متحده، افکار عمومی نه‌تنها از جنگ‌افروزی حمایت نمی‌کند؛ بلکه خواستار کاهش نقش‌آفرینی نظامی در غرب آسیا هستند. بی‌تردید تفاوت آراء مردم آمریکا در سال 2004 و 2008 می‌تواند میزان تأثیرگذاری طرح سردار سلیمانی برای عراق را در نزد عامه شهروندان آمریکایی نشان دهد.

جمع‌بندی

در ادامه باید به اختصار به مقطع تحولات دهه دوم قرن جدید، بیداری اسلامی و بحران سوریه اشاره کرد؛ اما ما برای رعایت اختصار از ورود به این موضوعات خودداری شده است. تنها نکته مهمی که در این زمینه می‌توان بیان کرد این است که در سال 2012 اجماع جهانی بر سقوط حکومت وقت سوریه تعلق گرفته بود؛ اما سردار شهید حاج قاسم سلیمانی توانست قدرت خود را به رخ تمام طرف‌ها بکشد و نشان دهد در منطقه تحت نفوذ ایران، هیچ طرحی محقق نمی‌شود؛ مگر آن‌که ملاحظات ایران را در نظر بگیرند.

به صورت کوتاه باید گفت که آمریکا ابتدا چنان دورخیز کرده بود تا ایران را اشغال کند؛ اما اندکی بعد ورق به طور کامل برگشت و این پنتاگون بود که نیروهای خود را در غرب آسیا کاهش می‌داد و این ایران بود که نفوذش را تا کرانه‌های دریای مدیترانه امتداد داد. امروزه تردیدی نیست که اگر ایران لایه‌های دفاعی و بازدارندگی خود را در مرزهای خود طراحی می‌کرد، بیش‌تر در معرض خطر تجاوز دشمن قرار می‌گرفت.

نویسنده:‌ علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل غرب آسیا

انتهای پیام/

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ