ماجرای علاقه حاج قاسم به یک شعر؛ فیلم منتشرنشده از شعرخوانی سردار
اقتصاد ایران: شهید امیرعبداللهیان میگفت در سوریه جلسهای با حاج قاسم داشتیم که جلسه خیلی تلخی بود. در ماشین حاج قاسم مدام تکرار میکرد «هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست...».
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سیدمحمدمهدی شفیعی شاعر اهوازی و متولد ۱۳ شهریور ۱۳۷۰ است. از این شاعر پیش از این کتاب «مرز ما عشق است» توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. اسم اولین کتاب شفیعی برگرفته از غزلی درباره مدافعان حرم است که بارها مورد توجه حاج قاسم قرار گرفته بود. غزلی با ردیف «چه فرقی میکند» که از زمان انتشار تا امروز به بهانهها و مناسبتهای مختلف زمزمه اهل شعر و ادبیات میشود.
به بهانه روزهای سالگرد شهادت شهید سلیمانی گفتگویی با اینشاعر داشتیم تا درباره بهانه سرایش این شعر و توجه خاص حاج قاسم به شعر شفیعی گفتگو کنیم.
در ادامه متن شروح این گفتگو را میخوانید؛
* آقای شفیعی، شما یک بخت بزرگ در زندگی ادبی دارید و آن هم توجه خاص شهید سلیمانی به غزلی از شماست. از اینجا شروع کنیم که چه شد این غزل را نوشتید؟
نوشتن این غزل به جلسهای به اوایل ماجرای شهدای مدافع حرم برمیگردد. خوزستان به این دلیل که مردم آن عربزبان هستند، زودتر از استانهای دیگر با ماجرای سوریه اشنا شده بودند. به همین خاطر جزو استانهای پیشتاز در ماجرای دفاع از حرم بود و بچههای اهواز از کسانی بودند که خیلی زود به قافله دفاع از حرم پیوسته بودند. در آن دورهای که مظلومیت شهدای مدافع حرم بیشتر از امروز بود، جمعی از همرزمان این شهدا برنامهی کوچک و محدودی برای یکی از شهدای مدافع حرم اهوازی گرفته بودند. در آن جلسه هم تنها خانواده شهدا دعوت بودند. این عزیزان من را برای شعرخوانی دعوت کردند و من دلم میخواست کار تازهای را در آن جمع بخوانم. توسلی به خود شهدا کردم و خدا لطف کرد و این شعر به این مناسبت سروده شد. سال ۹۴ بود که این شعر سروده شد.
* پس نزدیک ده سال از زمان سرودن این شعر گذشته است.
بله. سال ۱۳۹۵ بود که من این شعر را در دیدار شاعران با رهبری خواندم. نیمه دوم سال ۹۴ این شعر سروده شد و خرداد ۹۵ هم خدمت آقا خواندم.
* شعرخوانی در دیدار چگونه بود؟ واکنش رهبر انقلاب چهطور بود؟
خدا لطف کرد و شعرخوانی خوبی شد. رهبری هم محبت داشتند. همانطور که در فیلم شعرخوانی مشخص است، هم آقا و هم اساتید و دوستان حاضر در جلسه شعر را تحسین میکردند. بعد از این دیدار هم از جهت رسانهای یک توجه ویژهای به شعر شد و خیلی گل کرد.
* این شعر از اشعاری بود که درباره حضور ایران در سوریه، یک گفتمان را شکل دادند. یا به عبارتی گفتمان حضور ایران در سوریه را به فضای فرهنگی و رسانهای کشور به زبان شعر درآورد و به جامعه منتقل کرد. شعر دیگری هست که به اندازه این شعر درباره مدافعان حرم شنیده شده باشد؟
البته قبل از آن هم کارهای موفقی نوشته شده بود و خوانده شده بود، منتهی شاید هیچکدامشان این توفیق رسانهای و اجتماعی را نداشتند که به اندازه این شعر دست به دست بشوند و به شکلهای مختلف بازنشر شوند. ضمن اینکه این شعر زبان و گفتمانی داشت که به بهانههای مختلف مثل شهدای آتشنشان هم دست به دست میشد. چون به مسأله شهادت یک نگاه جهانوطنی داشت، در هر مناسبتی که این نگاه تکرار میشد، این شعر دوباره خودی نشان میداد. یادم است که این شعر آن موقع روی سنگ قبر بعضی شهدای مدافع حرم هم حک شد. دو یا سه شهید مدافع حرم هستند که این شعر روی سنگ قبرشان نوشته شده است و یکی از آنها را از نزدیک دیدهام.
* شاید قبور بیشتری هم باشد که این شعر روی آنها حک شده باشد. از قبور این شهدا عکس ندارید؟
نه متاسفانه. ولی یکی از آنها از دوستان شهید صدرزاده است و کنار شهید صدرزاده هم دفن شده است. دو بیت از این شعر روی سنگ قبر این شهید عزیز نوشته شده است.
* درباره ماجرای حاج قاسم و توجه و علاقهای که به این شعر داشت صحبت کنیم. چه زمانی فهمیدید حاج قاسم به این شعر علاقه دارد؟
سال ۹۶ بود که یکی از دوستان کرمانی به من خبر داد که حاج قاسم در یک یادواره شهدا این شعر را خوانده و با آن گریه کرده است. به من گفت که فیلم شعرخوانی حاج قاسم وجود دارد ولی تصمیم دارند آن را فعلا منتشر نکنند. یادم است که به من قول دادند که در یک فرصت فیلم را به من نشان بدهند، اما هیچوقت این فرصت فراهم نشد. بعد از شهادت حاج قاسم بود که دیدم در یک پست تگ شدهام. آنجا اولینبار بود که خودم شعرخوانی حاج قاسم را میدیدم. البته کلیپ ترکیبی بود از شعرخوانی خودم در دیدار با رهبری و شعرخوانی حاج قاسم.
وقتی این کلیپ منتشر شد، دوباره یک توجه رسانهای نسبت به شعر رقم خورد و خیلی گل کرد. بعدها فیلم خام و کامل این شعرخوانی هم به دستم رسید که در آن فیلم خام حاج قاسم یکی دو جمله درباره شعر دارد که تا امروز جایی منتشر نشده است.
* درباره شعر چه میگوید؟
حاج قاسم در آن شعرخوانی درباره شعر میگوید «این شعر یک رساله جامع سیاسی است». هرجایی که این شعر از زبان حاج قاسم پخش شده، همراه با موزیک و یا شعرخوانی خود من است و این جمله از حاج قاسم تا حالا جایی بیان نشده است.
* چه احساسی داشتید وقتی فهمیدید حاج قاسم این شعر را دوست داشته است؟
تجربه خیلی خوبی بود. خیلی خوب بود ببینی شعری که با همه باورت در یک موضوعی نوشتهای، حالا ورد زبان کسی شده است که بیش از همه استحقاق آن را داشته. واقعا حق حاج قاسم بود که این ابیات را به زبان بیاورد؛ چون این نگاه و فهم از شهادت و جهانوطن بودن، از همه بیشتر در گفتار و رفتار حاج قاسم بود و اصلا این موضوع را زندگی کرده بود. وقتی چنین فردی این شعر را میخواند، انگار این شعر از اول مال تو نبوده است. مال او بوده است و حالا صاحب اصلیاش دارد این شعر را میخواند. خلاصه اینکه حاج قاسم شعر را خواند و خیلی به آن توجه شد. بعدا یک اتفاق جالب هم افتاد و شهید امیرعبداللهیان هم این شعر را در یک جلسه قرائت کرد و خاطرهای از حاج قاسم درباره آن تعریف کرد.
* ماجرای شعرخوانی شهید امیراعبداللهیان و این خاطره چیست؟
بعد از شهادت حاج قاسم در یکی از فرهنگسراهای تهران جلسهای با موضوع شعر مقاومت برگزار میشد که سخنران آن شهید امیرعبداللهیان بود. آقای امیرعبداللهیان «بسمالله الرحمن الرحیم» گفت و گفت که من میخواهم صحبتم را با شعری شروع کنم که حاج قاسم این شعر را خیلی دوست داشت و چند جا بودم که حاج قاسم این شعر را میخواند و با آن ارتباط برقار میکرد. بعد از این حرفها هم غزل من را خواند. همان جا سیدمحمدجواد شرافت که اجرای برنامه را به عهده داشت، به ایشان گفت شاعر این شعر الآن در جلسه است! شهید امیرعبداللهیان هم خوشحال شد و گفت که بعد از جلسه همدیگر را ببینیم. بعد از جلسه همدیگر را دیدیم و امیرعبداللهیان به من گفت یکبار در سوریه با حاج قاسم جلسه داشتیم. این جلسه خیلی سخت گذشت و جلسه تلخی بود.
وقتی در ماشین نشستیم، حاج قاسم با یک حسرتی مدام تکرار میکرد «هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست…». انگار که حسرت شهادتش را اینطور بیان میکرد و میگفت ترسی از شهادت نداریم و به آن مشتاقیم. شهید امیرعبداللهیان ادامه داد من چند جا خودم شاهد بودم که حاج قاسم این شعر را زمزمه میکرد و میخواند. جالب اینکه من علاقه حاج قاسم به این شعر را از زبان دیگران هم شنیدهام. یکی از سرداران سپاه در یک جلسه شعرخوانی دیگر، همین حرف را به من گفت. میگفت من چندجا حضور داشتم که حاج قاسم این شعر را در آنجا خواند.
* این غزل شما ورد حاج قاسم شده بود؟
بله.
* توجه یک شخصیت نظامی در آن مقام و منسب، و با آن مشغلهها، به یک شعر خیلی جالب است. آن هم چنین ارتباط عمیق و عاطفی که حاج قاسم با این شعر برقرار کرده! نکته دیگری درباره این شعر یا حاج قاسم دارید؟
بله. اتفاقا همین را دوست دارم بگویم. برای خود من شخصیت حاج قاسم خیلی جالب است. یعنی این تکبعدی نبودن حاج قاسم و حاج قاسمها واقعا دارای ارزش و محل توجه است. آدمهایی که به حسب ظاهر غالبا آدمهای خشکی هستند و با ادبیات و هنر و لطافت سر و کار چندانی ندارند، کسانی که عمرشان با اسلحه و سلاح و جنگ گذشته است؛ اینها طوری در مکتب انقلاب اسلامی تربیت شدهاند که تا این حد به شعر و هنر نزدیک هستند. آدمهایی مثل شهید چمران در نسل قبل و حاج قاسم را در نسل حاضر داریم که در اوج جنگاوری و دلاوری و شجاعت، حواسشان به شعر و هنر هم هست. همان حاج قاسمی که روی خاکریز، با دستهای توی جیب و بدون اسحه راه میورد و باکی از مرگ ندارد، به شعر و ادبیات هم علاقه دارد و این علاقه در اوج است.
این حال خوش عاطفی و معنوی، به خاطر لطافت روح این آدمها است. چیزی که در مورد حاج قاسم برای خود من خیلی جالب و دوست داشتنی است، این است که جنگ این آدمها را زمخت نکرده و نه تنها ظرافتها و لطافتهای انسانی را از آنها نگرفته، بلکه میبینی روز به روز شخصیتشان لطیفتر و حساستر شده است. علیرغم اینکه در خشنترین معرکهها حضور داشتند، اینطوری با یک شعر ارتباط برقرار میکنند و آن را زمزمه وجودشان میکنند. من بعید میدانم جز در مکتب مقاومت بتوان شبیه این آدمها را پیدا کرد و حاج قاسم به معنای واقعی گل سرسبد آنها بود.