وقتی گلآقا به بنیصدر تذکر داد/انقلابیهایی که حقوق نمیگرفتند!
اقتصاد ایران: ادامه رویه بیاحترامی و توهینهای بنیصدر و روزنامه انقلاب اسلامی به شهید رجایی باعث شد کیومرث صابری فومنی، نامهای خطاب به بنیصدر یا نواب صفوی بنویسد و درباره حرمت قلم تذکر دهد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» نوشته محمد قبادی یکی از آثار تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است که دهههای پیش از انقلاب و یکدهه پس از انقلاب را پوشش میدهد. بازه زمانی خاطرات صدر در این کتاب از تولد در ۱۲ مرداد ۱۳۳۰ در قم شروع شده و تا ۱۳۶۴ و خروج وی از وزارت امور خارجه را پوشش میدهد.
کتاب پیشرو توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در اولینقسمت از پرونده کوچک بررسی آن، بازه زمانی کودکی تا انقلاب و ورود او به نخستوزیری را مرور کردیم. اینمطلب در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
* «چادر؛ سمبل انقلاب و روشنفکری در دانشگاه عصر پهلوی/وقتی نه داروسازی که کل ایران دست صهیونیستها بود»
در ادامه قسمت دوم مرور و بررسی اینخاطرات را میخوانیم؛
* ورود به نخستوزیری با دعوت شهید رجایی
سیدمحمد صدر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئول داروخانهای در ساوه بود. پس از پیروزی انقلاب هم به کار در همانداروخانه مشغول بود که محمدعلی رجایی (نخستوزیر وقت) پیام داد در نخستوزیری به تعدادی نیروی سیاسی مسلمان نیاز است. به اینترتیب بهعنوان مشاور سیاسی شهید رجایی مشغول به کار شد.
در آنروزها چون بین ابوالحسن بنیصدر (رئیسجمهور وقت) و شهید رجایی بر سر سهوزارتخانه «خارجه»، «بازرگانی» و «اقتصاد» توافق صورت نگرفت، سرپرستی اینسهوزارتخانه به شهید رجایی سپرده شد. شهید رجایی نیز از سیدمحمدصدر خواست در ساماندادن به اوضاع وزارت امور خارجه او را کمک کند و پس از ۶ ماه به نخستوزیری بازگردد. اما از خردادماه ۱۳۶۰ که شهید رجایی به شهادت رسید، صدر در وزارت خارجه ماندگار شد که تا سال ۱۳۶۴ مدیرکل سیاسی اروپا و آمریکا بود و نیمه دوم آذر ۶۴ به وزارت کشور منتقل شد و تا سال ۶۸ در اینوزارتخانه ماند. او سال ۱۳۷۱ به وزارت خارجه بازگشت.
صدر با کیومرث صابری فومنی (گلآقا) در دفتر روابط عمومی نخستوزیری همکار بود و در خاطرات خود با اشاره به صابری فومنی و حضورش در نخستوزیری میگوید ارتباط اینچهره رسانهای و مطبوعاتی ایران با شهید رجایی، مربوط به پیش از انقلاب و زمانی است که هر دو آموزش و پرورشی و معلم بودند. هم شهید رجایی و هم گلآقا روزگاری در هنرستان کارآموز در محله نارمک دبیر بودند.
* بنیصدر در پی القای اینمعنی بود که کاندیدای امام است
راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» میگوید ابوالحسن بنیصدر بهواسطه حضور چندساله در فرانسه، شگردهای مبارزه و تبلیغات در انتخابات را میشناخت. به همیندلیل زمانی که میخواست کاندیداتوری خود را برای ریاستجمهوری اعلام کند، به قم رفت و با امام خمینی (ره) ملاقات کرد. سپس از بیت امام در قم که خارج شد، کاندیداتوری خود را اعلام کرد. صدر میگوید بنیصدر در پی القای اینمعنی بود که «من کاندیدای امام هستم.»
«زمانیکه بنیصدر فرمانده کل قوا بود، دیپلماتهایی که به دیدار ما میآمدند یا سفرهایی که ما انجام میدادیم اصلا جدی تلقی نمیشد و اینموضوع را از چشمانشان میخواندیم یا از لحن سخنانشان درمییافتیم.» چنینوضعیتی در دیدارها و برنامههای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، تا زمان شکست حصر آبادان ادامه داشتصدر میگوید در آنروزها همچنان اینتفکر که روحانی نباید مقام اجرایی داشته باشد، وجود داشت. در نتیجه حزب جمهوری اسلامی با وجود چهرههای روحانی، گزینهای را بهعنوان کاندیدا معرفی نکرد و چهره معرفیشده از اینحزب، جلالالدین فارسی بود که در نهایت مناقشاتی بر سر تابعیت ایرانی و غیر ایرانی او به وجود آمد. صدر میگوید معرفی جلالالدین فارسی بهعنوان کاندیدای حزب جمهوری اسلامی باعث انشعاب در حزب و جدایی آیتالله موسوی اردبیلی از آن شد. چون اینچهره انقلاب بهشدت مخالف کاندیداتوری فارسی بود.
* دشمنی بنیصدر با شهید رجایی
در بخشی از خاطرات سیدمحمد صدر که مربوط به شهید رجایی هستند، مطالبی درباره دشمنیها و کینه بنیصدر نسبت به شهید رجایی آمده است؛ ازجمله اینکه در جلسات، طوری مینشست که پشتش به شهید رجایی باشد. صدر میگوید «بدتر از خود بنیصدر روزنامهاش بود با عنوان «انقلاب اسلامی» که نویسندهای به نام حسین نواب صفوی داشت. خدا میداند که او چه توهینها و اهانتهایی که به شهید رجایی نکرد.» ادامه رویه بیاحترامی و توهینهای بنیصدر و روزنامه انقلاب اسلامی به شهید رجایی باعث شد کیومرث صابری فومنی، نامهای خطاب به بنیصدر یا نواب صفوی بنویسد و درباره حرمت قلم تذکر دهد.
پس از فرار بنیصدر و مسعود رجوی به فرانسه، سیدمحمد صدر یکروز پس از حادثه فرار، مامور شد برای بازگرداندن هواپیمای حامل بنیصدر و رجوی و خدمت پروازیاش راهی فرانسه شود. خاطره دیگر او از بنیصدر مربوط به روزهای خدمتش در وزارت خارجه و زمان شعلهوری آتش جنگ تحمیلی است. صدر میگوید «زمانیکه بنیصدر فرمانده کل قوا بود، دیپلماتهایی که به دیدار ما میآمدند یا سفرهایی که ما انجام میدادیم اصلا جدی تلقی نمیشد و اینموضوع را از چشمانشان میخواندیم یا از لحن سخنانشان درمییافتیم.» چنینوضعیتی در دیدارها و برنامههای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، تا زمان شکست حصر آبادان ادامه داشت که در نتیجه آن، کشورهای دیگر متوجه شدند جمهوری اسلامی یکهفته و یکماه دیگر ساقط نمیشود بلکه ماندنی است.
ازجمله عبارتها و فرازهای جالب کتاب خاطرات سیدمحمد صدر درباره بنیصدر و آبروی ایران نزد محافل بینالمللی این است که «هرچه در جبههها موفقیت بیشتر و بهتری کسب میکردیم موقعیت دیپلماتیک ما نیز در عرصه بینالمللی بهتر میشد و ما آثار آن را در وزارت امور خارجه میدیدیم.» با همینرویکرد است که اینمقام مسئول سابق در وزارت خارجه میگوید آزادی خرمشهر یک نقطه عطف در دیپلماسی ما بود.
* نظر شهیدچمران درباره دیپلماسی و مواجه با غربیها
یکی دیگر از چهرههای انقلاب که در خاطرات سیدمحمد صدر حضور دارد، شهید مصطفی چمران است که صدر میگوید بر اینباور بود که باید در مسائل سیاسی و دیپلماتیک، با همان عقاید و معارف خودمان وارد شویم نه با قاعده بازیهای دیپلماتیک غربیها که خودشان مبدع آناند. شهید چمران باور داشت اگر چنین نکنیم، در روابط دیپلماتیک شکست خواهیم خورد و متضرر میشویم. «چرا که آنان طراح بازیهای سیاسی و کارکشتهتر از ما هستند. دکتر چمران در ادامه همین اعتقادات بر اینسخن پای میفشرد که سازمانهای جاسوسی امریکا و حتی اسرائیل در نهایت به سازمانهای اطلاعاتی ما نفوذ خواهند کرد یا حداقل اطلاعات ما را به دست خواهند آورد.» (صفحه ۳۲۱)
* انقلابیهایی که حقوق نمیگرفتند!
راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» میگوید در دوره فعالیت در نخستوزیری، حقوقی دریافت نکرده و علت اینکار را هم روحیه انقلابی و بیتوجهی به تشریفات و رفاهطلبی میداند. صدر میگوید «اینروحیه را بسیاری از افراد در دولت شهید رجایی و حتی پس از آن در دولت مهندس موسوی داشتند؛ اما متاسفانه اینروحیه بعد از جنگ از بین رفت تا آنجا که الان رسیدهایم به فساد اقتصادی» (صفحه ۳۲۵) اینروحیه در خاطرات مندرج در کتاب «سفیر انقلاب؛ خاطرات سفرای جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب اسلامی» هم که توسط انتشارات ایران چاپ شده، نمونههای مشابه دارد. صدر در فراز دیگری از کتاب خاطراتش، درباره ایثار و از خودگذشتگی و بیتوجهی به مادیات در بدنه دولتهای ابتدای انقلاب میگوید «آقای رجایی و مهندس موسوی واقعا سمبل همین صداقتها و از خودگذشتگیها بودند. فضای عمومی کشور با توجه به همه فشارهای وحشتناک آمریکا و شوروی، جنگ و منافقین و ترورهایشان آکنده از همین عشق و ایثارها بود و همین فرهنگ کشور را حفظ کرد.» (صفحه ۳۲۸)
به هر حال، صدر که در رشته داروسازی تحصیل کرده بود، بهجای کسب درآمد از نخستوزیری در داروخانه مشغول بود و درآمد ماهیانه ۹ هزارتومانی داشت. یکی از دلایل حقوق نگرفتن از دولت توسط او، همین شاغلبودن در داروخانه بوده است. او کمی بعد از نخستوزیری به وزارت امور خارجه رفت و در ابتدای کار در اینوزارتخانه نیز حقوقی دریافت نکرد.
در مسیر رسیدن به هتل از من پرسید: شما گفتهاید مشروب نمیخورید. آیا چنین چیزی درست است؟ گفتم بله ما مشروب نمیخوریم. مکثی کرد و در گوشی و آهسته پرسید شما در جلسات علنی مشروب نمیخورید یا در جلسات خصوصی هم مشروب نمیخورید؟ گفتم ما نه در جلسات علنی و نه در جلسات خصوصی در هیچ کدام مشروب نمیخوریم. طرح اینمساله از طرف همتای مجارم برایم پرسشی ایجاد کرد. از اینرو پرسیدم چرا چنینسوالی کرده است؟صدر میگوید پس از کلی بحث و جدل، بنا شد براساس سیستم دولتی، مدیران کل مثل او، حقوق ۵ هزار تومانی دریافت کنند. حقوق ماهیان روسای ادارات نیز ۳ هزار تومان باشد. او میگوید در هیچماموریت خارج از کشور، همسرش را با خود همراه نکرد اما نکته مهم از نظر او این است که همسرش بود که حتی برای یکبار نخواست با او به سفر خارجی برود و «حتی یکبار ایشان به من نگفت؛ چرا مرا با خودت به سفر خارجی نمیبری؟» (صفحه ۳۳۰) راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» میگوید روحیات انقلابی و دوری از دنیا، با پایان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، بهمرور به پایان رسید و وقتی آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی به ریاستجمهوری رسید، خانواده خود را به سفر خارجی برد. از آندوره به بعد «ویژگیهای انقلابی و مردمی کمرنگ شد و متاسفانه این اتفاق از بالا رسوخ کرد.»
* تقید واقعی دیپلماتهای ایرانی به اسلام و عدم تقید دیپلماتهای عرب
یکی از اشتباهات عموم و عوام برخی جوامع، درباره اسلام که البته نتیجه تبلیغات منفی قدرتهای غربی و یهودی است، این است که مسلمانان عرب هستند. اعراب نژادپرست نیز که از اسلام پوسته ظاهری آن را دارا هستند، در اینشیپور میدمند. یکی از خاطرات صدر از روزگاری که وارد وزارت امور خارجه شده و بهعنوان مدیرکل فعالیت داشت، درباره همینماجراست. او میگوید:
«در سفری به مجارستان، مدیرکل خاورمیانه وزارت امور خارجه مجارستان در فرودگاه به استقبالم آمد. سوار ماشین که شدیم در مسیر رسیدن به هتل از من پرسید: شما گفتهاید مشروب نمیخورید. آیا چنین چیزی درست است؟ گفتم بله ما مشروب نمیخوریم. مکثی کرد و در گوشی و آهسته پرسید شما در جلسات علنی مشروب نمیخورید یا در جلسات خصوصی هم مشروب نمیخورید؟ گفتم ما نه در جلسات علنی و نه در جلسات خصوصی در هیچ کدام مشروب نمیخوریم. طرح اینمساله از طرف همتای مجارم برایم پرسشی ایجاد کرد. از اینرو پرسیدم چرا چنینسوالی کرده است؟ و او توضیح داد دیپلماتهای عرب وقتی به مجارستان می آیند ابتدا به ما میگویند که مشروب نمیخورند؛ اما ما میبینیم که در جلسات خصوصی خلاف حرفشان عمل کرده، مشروب میخورند و وقتی ما به آنها میگوییم که شما گفتهاید مشروب نمیخورید و حالا میخورید میگویند ما علنی مشروب نمیخوریم ولی در جلسات خصوصی میخوریم و اشکالی ندارد. با اینتوضیح من صریحتر تاکید کردم اما ما اصلا نمیخوریم و دین، ما را از اینکار منع کرده است. به عبارت دیگر اینکار برای ما حرام است.» (صفحه ۳۵۱)
غیر از مساله انقلابیبودن و حقوقنگرفتن از دولت، مورد تشابه دیگری در خاطرات سیدمحمد صدر با خاطرات سفیران جمهوری اسلامی ایران در دهه اول اسلامی وجود دارد و آن، مشکل همیشگی دیپلماتهای ایران پس از انقلاب با مساله دستندادن با خانمها و نخوردن مشروب در مهمانهای دیپلماتیک است.
محمد قبادی (نویسنده) و سیدمحمد صدر (راوی)؛ رونمایی از کتاب «انقلاب و دیپلماسی»
* درسهای وزارت خارجه و دیپلماتبودن؛ تشریفات
سیدمحمد صدر میگوید در سیاست خارجی و دیپلماسی، تشریفات به رغم اینکه در محتوای مذاکرات تاثیر چندان مستقیمی ندارد، اما نقش اساسی، با اهمیت و بسیار مهمی ایفا میکند. نکته جالب او در اینبحث این است که اغلب کشورهای اروپایی در قید و بند تشریفات نبوده و دیپلماسی محتوایی را دنبال میکردند. در طرف مقابل، کشورهایی هم که دیپلماسی محتوایی نداشتند، بر تشریفات تکیه زیادی داشتند و برایشان مهم بود چندنفر در فرودگاه به استقبالشان بیایند یا سر میز شام، چندنفر حاضر باشند. راوی «انقلاب و دیپلماسی» میگوید نمونه بارز ایندیپلماسی غیرمحتوایی، برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هستند که دیپلماسیشان شبیه دیپلماسی تشریفاتی رژیم پهلوی است.
یکی از خاطرات جالب صدر درباره تشریفات خارجی، مربوط به سفرش به ایتالیاست که بین سالهای ۱۳۶۲ و ۶۳ انجام شد و طی دیدار، وزیر ایتالیایی چندبار زنگ پیشخدمت را به صدا در آورد که برای پذیرایی اقدام کند اما پیشخدمت نیامد. در نتیجه وزیر خود به گوشه سالن رفت و برای صدر و دو فرد همراهش چای ریخت و مقابلشان گذاشت. سپس با خونسردی نشسته و به گفتگویش با هیات ایرانی ادامه داد. صدر میگوید چنینرفتاری هرگز از وزیران کشورهای شیخنشین عربی دیده نمیشود.
* درسهای وزارت خارجه و دیپلماتبودن؛ تصویر واقعی روابط
«در روابط دیپلماتیک چیزی به نام دوست دائم یا دشمن دائم نداریم و همهچیز تحت تاثیر شرایط معینی تغییر میکند.»
«داشتن رابطه در روابط بینالمللی علت نمیخواهد بلکه عکس آن صادق است. شما باید برای قطع همکاری یا نداشتن ارتباط در پی علت باشید.»
«در روابط بینالملل هنگامی طرف توجه قرار میگیرید و به حرفها و طرحهایی که میدهید توجه میشود که قدرت داشته باشید. به عبارت سادهتر در روابط بینالملل چیزی بهنام منطق و عدالت و مفاهیم اینچنینی وجود ندارد.»
سهفراز بالا از عباراتی هستند که صدر براساس تجربیاتش، در کتاب خاطراتش بیان کرده است. او همچنین میگوید قدرت ابعاد مختلفی دارد. میتواند قدرت نظامی باشد یا قدرت سیاسی و یا قدرت اقتصادی و حتی قدرت تبلیغاتی و رسانهای که پس از انقلاب اسلامی، قدرت دیگری نمایان شد و آنقدرت ایدئولوژی بود.
ادامه دارد ...