گفتگوی جالب با صداپیشه انیمیشن"عصر یخبندان"
اقتصاد ایران: سری انیمیشنهای عصر یخبندان توانسته نظر بسیاری از مخاطبان خود در گروههای سنی مختلف را جلب کند و جاستینا ماچادو صداپیشه کاراکتر "زی" درباره همکاری خود با این پروژه میگوید و براین باور است که خشم "زی" برایش بسیار جذاب است.
این در حالی است که در بسیاری از موارد فارغ از جذابیتهای داستانی که در این سری انیمیشن بهکار گرفته شده استفاده، از صداپیشههای معروف یا ناشناخته هم توانسته است برای مخاطبان جذابیت خاصی ایجاد کند و اینبار سراغ جاستینا ماچادو هنرپیشه آمریکایی رفتیم تا گوشهای از تجربه این هنرمند هالیوودی را بخوانیم.
ماچادو در این گفتوگو از نقش زی که یک زوریلای با اراده است میگوید و معتقد است اعتماد به نفس زی برای وی الهام بخش بود تا بتواند در مقابل مشکلات ایستادگی کند و راهش را هموار نماید و البته از فراز و فرودهای بازی مقابل دوربین و صداپیشگی در استودیوی صدابرداری میگوید.
چه چیزی در کاراکتر زی جذاب بود؟
قبل از پاسخ به این نکته اشاره میکنم که اصالت من لاتین است بنابراین از خشم "زی" خوشم آمده و برایم جذاب بود چون زمانی که مشغول بیان دیالوگها بودم کاملا با اصالت خودم ارتباط برقرار میکردم. البته بسیار از رهبری و لیدری او نیز خوشم آمد، ارتباط دقیق و صمیمی وی با سایر کاراکترها که همواره تحت تاثیرش بودند این نکته را به من یادآوری میکرد که باید در زندگی هم اینگونه باشم. هرچند من معتقدم که شخصیت "زی" میتواند برای همه در همه سنین الهام بخش باشد.
به اصالت خودت اشاره کردی، این کاراکتر چقدر به خودت نزدیک بود؟ آیا هیچ یک از ویژگیهای خودت را در "زی" دیدی؟
قطعا بخشی از وجود خودم را در "زی" دیدم، آن هم زمانی که این کاراکتر قصد داشت گروهی را رهبری کند، چون یاد خودم هنگام حضورم در تیم ورزشی مدرسه میانداخت. در آن دوره همیشه تلاش میکردم به تیم خودم مسلط باشم، پس امروز که بعد از گذشت نزدیک به 30 سال از آن روز قرار بود کاراکتر "زی" که رهبری میکند را اجرا کنم دقیقا به همان دوره بازگشتم و احساس کردم دوباره خودم هستم. ببینید یک واقعیت که نمیتوانیم انکار کنیم قدرتبندی لاتینتبارها است پس حالا که "زی" کاراکتری با انرژی بسیار بالا، انگیزه رهبری دیگران و مدیریت بحران است، چرا نباید به یاد خودم و اصالتم بیفتم؟ اجازه دهید کوتاه بگویم هنگام اجرای دیالوگهای "زی" من خودِ خودم بودم.
امروز هم تجربه بازی مقابل دوربین را داری و هم تجربه صداپیشگی چه تفاوتهایی در این دو میبینی؟ کدام یک سختتر است؟
واقعیت امر اینجاست که شاید مقایسه دو بخش با هم مناسب نباشد، اما اجازه بدهید یک نکته را مطرح کنم که وقتی من جلوی دوربین هستم مجبورم براساس خواسته کارگردان و نقشی که بازی میکنم مقابل دوربین قرار گیرم که خودم نیستم، اما وقتی در چارچوب استودیو هستم و مقابل میکروفون دیالوگ میگویم خودم هستم و هرطور که لازم باشد صدا روی کاراکتر قرار گیرد رفتار میکنم به این ترتیب اصلا نگران چهره یا لباسم نیستم و تنها به فکر سوار شدن صدا روی کاراکتر تمرکز دارم. خلاصه بگویم آزاد آزاد هستم و با نوسان صدای خودم تلاش میکنم کاملا کار را درست انجام دهم. یقین دارم همه صدا پیشهها این آزادی را دوست دارند، البته برخی وقتی از پشت اتاق فرمان من را میبینند فکر میکنند که احمق هستم و رفتار غیر عادی دارم.
در پروژه عصر یخبندان کدام صحنه را بیشتر از همه دوست داشتید؟
من عاشق صداگذاری صحنهای بودم که در آن "باک" و "زی" در یک کش مکش و درگیری لفظی برای رسیدن به نتیجه برای یک تصمیمگیری بزرگ بودند. دیالوگهای رفت و برگشتی و سریع آنها به نوعی برای گروه چالش برانگیز بود. من میتوانستم سریع صحبت کنم ولی دیگران نمیتوانستند، بارها تلاش کردیم تا از نظر سرعت صحبت کردن با یکدیگر متعادل باشیم این صحنه بسیار جذاب شد تا جایی که برای یکدیگر ثانیهشمار گذاشتیم تا براساس همان تلاش کنیم جملات را بیان کنیم تا همزمان با حرکت کاراکترها کار و لحن آنها صدایمان فراز و فرود داشته باشد.
به نظر شما کاراکتر زی چه پیامی میتواند برای کودکان داشته باشد؟
سؤال جالبی بود، ببینید زی یک زوریلای کوچک است که همین کوچکی میتواند حس ناتوانی و عدم اعتماد به نفس داشته باشد، درحالی که واقعیت امر این نیست "زی" کارهای بزرگی در طول فیلم میکند و نهایتاً اثرگذاری بالایی هم در ماجرا دارد. بنابراین دوست دارم کودکان این پیام را دریافت کنند که مهم نیست چقدر کوچک هستی یا اینکه به نظر اثرگذار نیستی، اما این مهم است که احساس کنند متفاوت هستند و میتوانند نهایتاً با استفاده از همین تفاوت کاری مهم انجام دهند. به نظر من این حس میتواند به کودکان القاء کند که جایگاهشان امروز در جامعه چیست و در آینده چه اثری میتوانند در همین جامعه داشته باشند یا به عبارتی در دنیای بزرگسالی چه خواهد کرد. پس ساده بگویم بفهمند که لازم نیست آدم بزرگ باشند تا همه چیز برایشان اتفاق بیفتد درحالی که برخی از حوادث و اتفاقها برای کودکان هم خواهد افتاد.
واقعا از کارکردن برای کودکان لذت میبرید؟
من طرفدار دنیای کودکانه هستم چون این دنیا بسیار شفاف و بدون حاشیه است، پس مهم نیست که برای کودکان کارکنم یا خیر مهم این است که کودکان با کاری که انجام میدهم ارتباط برقرار کنند، چون وقتی کودکان به شما توجه میکنند یعنی واقعا علاقه دارند و دنبال میکنند به عبارتی کودکان نقش بازی نمیکنند اگر میبینید که پای عصر یخبندان میشینند و نگاه میکنند یعنی کار درست انجام شده و من هم در نقش خودم کار را درست انجام دادهام. حالا برسیم به پاسخ اصلی سؤال، من کار برای تمام سنین را دوست دارم، من واقعا در پروژه خودم را میبینم نه کاراکتر.