به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (س)؛
خوش آمدی به جهان ای تمام جان جهان
اقتصاد ایران: مجتبی خرسندی به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا(س) "ترکیب بند" فاطمی - مهدوی با نام "کوثر ساقی" سرود.
بدون لطف تو شادی به فکر غم شدن است
وجود یکسره در معرض عدم شدن است
به جلوه آمده در تو تمام "کن فیکون"
جواب خواستههای تو لاجرم "شدن" است
به بودن تو گره خورده است بودن ما
به شوق توست که دم فکر بازدم شدن است
برای از تو نوشتن درختهای جهان
تمام حسرتشان کاغذ و قلم شدن است
تویی که آینهی کعبهای و آن عملی
که در برابر تو واجب است، خمشدن است
کمال مرتبهی شاعران دورهی ما
در آستان تو عمان و محتشم شدن است
عزیز میشود از همنشینی گل، خار
که فضّهی تو سزاوار محترم شدن است
رسیده است به لطف تو تا خدا زهرا
کسیکه ذکر لبش بودهاست؛ "یازهرا"
خبر رسیده به شب موقع سپیده شده
که روح صبح به جان سحر دمیده شده
گناه راه ندارد به هردلی که بر آن
نسیم مرحمت فاطمه وزیده شده
کدام فاطمه؟ آن فاطمه که با لطفش
گناهکارترین بندهها خریده شده
کدام فاطمه؟ آن فاطمه که در معراج
صدای شوهرش از هر طرف شنیده شده
کدام فاطمه؟ آن فاطمه که بیمثل است
همان که هیچکجا مثل او ندیده شده
کدام فاطمه؟ آن که برای اهل زمین
غبار معبر او سرمهی دودیده شده
فضائل تو زیادند، کم نباید گفت
به این دلیل غزلهای ما قصیده شده
خوشآمدی بهجهان ای تمام جان جهان
فدای مقدم تو جان شاعران جهان
برای بردن نامت وضو گرفت قلم
که از قبال تو نام نکو گرفت قلم
تو را ندیده و یکعمر از تو دم زده است
اگر سراغ تو را کو به کو گرفت قلم
همین که نام تو را تا همیشه یاس سرود
برای ساحت خود رنگوبو گرفت قلم
به هیچ واژهی دیگر نمیشود آرام
که از همان اول با تو خو گرفت قلم
از آن زمان که به اجبار از غم تو نوشت
چه بغضهای بدی در گلو گرفت قلم
به نام دشمن تو میرسید و میدیدم
که از نوشتن آن نام رو گرفت قلم
به روسیاهی خود راه چاره پیدا کرد
نوشت فاطمه و آبرو گرفت قلم
در آسمان امامت وجود تو بدر است
که درک فضل تو درک فضیلت قدر است
بهجز تو رخت محبت به تن نداشت کسی
توجهی به مقامات زن نداشت کسی
اگر تو همسر مولا علی نمیبودی
در این جهان پسری چون حسن نداشت کسی
به سینه سنگ تو را میزنند عاشقها
وگرنه مستمع سینهزن نداشت کسی
قسم به آیهی فصلالخطاب خطبهی تو
که در حضور تو طبع سخن نداشت کسی
اگر که ذرهای از برکت تو را میدید
علاقهای به پسر داشتن نداشت کسی
اگر که قابل تقدیم خاک پای تو بود
بدیهی است که سر در بدن نداشت کسی
اگر تقاص ستمهای رفته بر تو نبود
به زیرلب دم یابنالحسن نداشت کسی
خدا کند که بیایی به ما سری بزنی
به آسمان زمین رنگ دیگری بزنی
زمانهایست که شان امام گم شده است
هزار رکن در این یک مقام گم شده است
غبار شبهه نشستهست روی آینهها
چرا که فرق حلالوحرام گم شده است
چه روزگار بدی شد که فیض گمنامی
میان این همه "دنبال نام" گم شده است
چنان بدون تو بیارزش است این دنیا
که بین پیر و جوان احترام گم شده است
نشستهایم که صبح رسیدنت برسد
نشستهایم و شکوه قیام گم شده است
مگر که چشم امید زمین به غیر از تو
در انتظار ظهور کدام گمشده است؟
بیا که بی تو شب عید را نمیدانیم!
که ماه بر سر این پشت بام گم شده است
به شام دنیا، صبح ظهور، خاتمه است
میآید آنکه دعایقنوت فاطمه است