نقد و بررسی فیلم In Time، زمان جایگزین پول
اقتصاد ایران: با ارزشترین چیزی که داریم قطعا زمان است. با معرفی فیلم سر وقت قصد داریم به شما بگوییم که زمان پر ارزش ترین چیزی است که داریم، با تماشای این فیلم جذاب با بازی جاستین تیمبرلیک شاید کمی نگاهتان نسبت به زمان تغییر کند.
در ادامه به معرفی فیلم In Time میپردازیم، با ما همراه باشید.
معرفی و بررسی فیلم In Time 2011
سر وقت (In Time) فیلمی علمی–تخیلی و اکشن ساخته اندرو نیکول محصول سال ۲۰۱۱ کشور آمریکا است، این فیلم سینمایی با بازی جاستین تیمبرلیک، آماندا سایفرد، کیلین مورفی، اولیویا وایلد، جانی گالکی میباشد، فیلم سینمایی سر وقت در دسته فیلم های پادآرمانشهری قرار گرفته است ، در دنیایی که در آن "زمان" واحد پول محسوب میشود و هر فرد مقداری زمان دارد و اگر این زمان به صفر برسد وی خواهد مرد.
زمان پول است و ثروتمندان می توانند برای همیشه زندگی کنند، ویل سالاس (جاستین تیمبرلیک) مرد فقیری است که به ندرت بیش از یک روز زندگی در ساعت مچی مردانه خود داشته باشد. وقتی که هنری همیلتون (مت بومر) را از دست دزدان زمان نجات می دهد، ویل هدیه یک قرن را دریافت می کند. با این حال، چنین معامله بزرگی توجه مقامات را به خود جلب می کند و هنگامی که ویل به دروغ متهم به قتل می شود، باید فرار کند و دختر (آماندا سیفرید) یک مرد فوق العاده ثروتمند را با خود ببرد.
در آینده نه چندان دور، میزان کامل عمر طبیعی یک انسان به ۲۵ سال رسیدهاست و امکان زندگی بیشتر از این مدت زمان وجود ندارد. اما در شرایطی است که اگر فرد بسیار ثروتمند باشد میتواند با مهندسی ژنتیک، میزان طول عمر خود را تا بینهایت افزایش دهد. اما برای افراد فقیر دو گزینه بیشتر وجود ندارد، یا هرطور شده پول لازم جهت خرید طول عمر را تهیه کند یا اینکه صبر کند تا در ۲۵ سالگی از بین برود. اما در یک شب جوانی فقیر به نام ویل سالاس به شکل اتفاقی با مردی روبرو میشود که عمری بسیار طولانی دارد و بعد از دریافت این عمر از او، قصد دارد تا شرایط زندگی اش را تغییر دهد. اما پلیس فکر میکند که این میزان طول عمر با دزدی بدست آمده.
این فیلم بطور کلی از بررسیهای مختلف منتقدان نمره متوسطی گرفت. در بررسی منتقدان وبگاه راتن تومیتوس نظر ۳۶ درصد از ۱۵۲ منتقد مثبت ارزیابی شدهاست و در مجموع نمره ۵٫۲ از ۱۰ را دریافت کرد.این تایم در ۳۶ بار بررسی توسط منتقدان اصلی متاکریتیک موفق به کسب نمره متوسط ۵۳ از ۱۰۰ شد اما در عین حال کاربران این وبگاه نمره خوب ۶٫۲ از ۱۰ را به این فیلم دادند.
In Time می خواهد نقدی بر سرمایه داری باشد. در عوض، به طنزی ناخواسته خشمگین از ناتوانی مطلق آمریکا در نقد سرمایه داری ختم می شود. شعار باید این باشد: وال استریت را اشغال کنید... از سوئیت های لوکس لذت ببرید.
استعاره مرکزی فیلم آنقدر واضح است که به نظر می رسد از یک فیلمنامه فراموش شده Star Trek به سرقت رفته است. در آینده، زمان جایگزین پول شده است. همه در 25 سالگی پیری را متوقف می کنند. بعد از آن یک سال در بانک می نشینی و بعد باید هر ثانیه عمرت را به دست بیاوری وگرنه می میری. مردم در آغوش خود شمارنده های سبز درخشانی دارند (که «ساعت» نامیده می شود) (خرید ساعت مچی) که عمر باقیمانده را شمارش معکوس می کند. اسکنرها چند دقیقه برای یک فنجان قهوه از آنها پول می گیرند یا به موقع برای کار در کارخانه به آنها پول می دهند. هزاره های ثروتمند احتکار هر کس دیگری، از جمله قهرمان ما ویل سالاس (جاستین تیمبرلیک)، پس از ثانیه های دست نیافتنی که برای جلوگیری از مرگ در خیابان نیاز دارند، با حداکثر سرعتی که می توانند تقلا می کنند.
البته نبوغ آن این است که پول در واقع زندگی است. پول - پول بسیار قابل تعویض - غذا و مراقبت های پزشکی و زندگی در جایی غیر از جایی که مواد شیمیایی سمی را تخلیه می کنند است. وقتی یک راننده اتوبوس از دادن کرایه مادر ویل به ریچل (اولیویا وایلد) امتناع می ورزد و در نتیجه او و به معنای واقعی کلمه در خیابان چند ثانیه قبل از اینکه ویل بتواند مدتی به او قرض دهد می میرد، این یک ملودرام هالیوودی هذلولی است، اما اینطور نیست. یک دروغ اما مردم در واقع از بی پولی و بی تفاوتی در خیابان می میرند. این فیلم برای توجه به آن حداقل سزاوار برخی از لوازم است.
متأسفانه، با توجه به این موضوع، In Time با عصبانیت عقب نشینی می کند، ساعت خود را چک می کند، و به سرعت به محل امن پناهگاه های هالیوود برمی گردد. البته نه اینکه واقعاً برای شروع آنقدر از آنها دور شده باشد. به عنوان مثال، در حالی که اولیویا در سن 50 سالگی از فقر می میرد، جسد 25 ساله ای باریک و باریک ستاره سینما را به جا می گذارد. نیازی به گفتن نیست که عموماً فقرا بیرون می روند. اما اگر هالیوود بخواهد توده های جمع شده را به شما نشان دهد، توده های جمع شده ای خواهد بود که در مجموع گرم و زیبا هستند و 25 نفر هستند. اگرچه، اگر منصف باشیم، ممکن است کسی متوجه شده باشد که برای پوشاندن این موضوع به مقدار زیادی آب نبات نیاز داشته است. نقش بی تفاوت و حفره های طرح شکاف.
اینکه افراد فقیر همگی شبیه یک میلیون دلار به نظر برسند، گویا است. این فیلم، مانند بسیاری از فیلم و سریال خارجی، آنقدر نگران احساس بدبختی افراد حرفهای نیست، بلکه به حسادت به افراد بهترشان اهمیت میدهد. فیلم زمانی شروع می شود که ویل با هنری همیلتون (مت بومر) مردی ثروتمند که از زندگی خسته شده است روبرو می شود. او به ویل یک قرن زندگی می بخشد، و با بردن لوتو، قهرمان داستان با عجله از محله های فقیر نشین خارج می شود و به سمت بالا حرکت می کند. ویل در لباس پوشیدن زیبا به نظر می رسد، در پوکر جادوگر است، و تبدیل شدن به جیمز باند را با شگفت زده کردن سیلویا (آماندا سیفرید)، دختر یک بانکدار با نام ناگزیر یهودی ویس تکمیل می کند. به نظر می رسد که سیلویا دختر بالای شهر توسط پدر محافظ و پول او "خفه می شود". او به یک مرد مرکز شهر نیاز دارد تا به او کمک کند تا لذت غوطه ور شدن و تیراندازی به مردم را بیاموزد.
این فیلم تمام تلاش خود را می کند تا ثروتمندان را محکوم کند و آنها را به شرورهای هالیوودی تبدیل می کند که آگاهانه قیمت ها را در محله های فقیر نشین افزایش می دهند تا مردم بمیرند. (آنها نمی خواهند تعداد زیادی جاودانه مکان را به هم بریزند، و ظاهراً هیچ کس در آینده در مورد وازکتومی چیزی نشنیده است.) اما به هر حال ممکن است نابرابری را رد کند، کلیشه های عاشقانه در فیلم سر وقت داستان متفاوتی را بیان می کندو بدون فقر، دانش هیجان انگیز واقعیت وجود نخواهد داشت - اشاره هیجان انگیز خطر. بدون ثروت، آن زرق و برق ممنوعه زوال و قدرت وجود نخواهد داشت.
ثروتمندان و فقیرها به طور یکسان ادعا می کنند که ناراضی هستند، اما این فقط یک نوع پیش بازی آزاردهنده است. در حقیقت، فیلم معتقد است که لذت به قطبیت بستگی دارد. بدون شکاف بین ثروتمند و فقیر، نه عاشقانه، نه خطر و نه فیلم وجود دارد. پس جای تعجب نیست که وقتی ویل و سیلویا تصمیم میگیرند سیستم را خراب کنند، این کار را نه با سازماندهی خستهکننده قدیمی، بلکه از طریق آن طرحهای خفنکننده ثروتمند شدن، یعنی سرقت بانک انجام میدهند. این دو تبدیل به رابین هودهای آینده نگر می شوند، هزاران تن پول را می دزدند، سپس سود خود را به دست می آورند، چندین تن پول را می دزدند، سپس دستاوردهای خود را از دست می دهند، در یک عجله مداوم سرگیجه آمیز و جذاب از نردبان کلاس بالا و پایین می روند. سرنگون کردن سرمایه داری دقیقاً سرگرم کننده و خطرناک است زیرا شامل لذت لذت بخش از پول بسیار زیاد و بسیار زیاد است... منظورم زمان است... از بین انگشتان شما می گذرد.
In Time مقدار زیادی قمار در خود دارد، و ویل و سیلوی برنده می شوند، زیرا آنها قماربازان بهتری نسبت به قدرت های دیگر هستند - مایل تر به ریسک کردن، بهتر در بدست آوردن پول. پس در تایم پایان سرمایه داری را عیاشی از لذت های سرمایه داری به تصویر می کشد. بانکداران شرور و دزد بد هستند زیرا آنها شخصاً دزدهای شرور هستند. بنابراین، اگر بتوانید بانک ها را فقط با دزدان خوب پر کنید، همه چیز خوب خواهد بود. این تصور که پادزهر سرمایه داری ممکن است از نظر ساختاری چیزی غیر از سرمایه داری باشد - مثلاً همبستگی طبقاتی، یا نهادهای جمعی، یا شاید حتی اعتقادی که به شما امکان می دهد زندگی خود را با چیزی غیر از مرگ خود تعریف کنید - غیر قابل تصور و غیرقابل تصور است. In Time خود را به عنوان میخواهد که سیستم را سرنگون کند، اما رویاهای شورش آن کاملاً درون آن سیستم است. اگر چنین شیرینی را به عنوان یک دیدگاه رادیکال بخریم، احتمالاً چیز زیادی تغییر نخواهد کرد، حتی اگر برای همیشه زندگی کنیم.