پژوهشگر بوسنیایی؛

شباهت فرهنگی بین ایران و بوسنی از بین رفته است

اقتصاد ایران: صباح الدین شاریج معتقد است ایران و بوسنی شباهت های فرهنگی زیادی دارند که مغفول مانده است. او درباره وقایع سربرنیتسا و راهپیمایی مارش میرا حرفهای زیادی دارد

به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران ، صباح‌الدین شاریج یکی از آن افرادی است که درست جایی که باید باشد، حضور دارد. گاهی در لباس یک رزمنده جان بر کف که با روی دست گرفتن هستی و زندگی‌اش هرقدر هم تنها و غریب باشند دوشادوش دیگر مدافعان شهر از هویت، باورها و خاک سرزمینش دفاع می‌کند و گاه با عنوان محقق و پژوهشگر مؤسسه تحقیقات جنایات ضد بشریت که خستگی ناپذیر مطالعه می‌کند، دست به تحقیق می‌زند و دست به قلم می‌شود تا اجازه ندهد تاریخ ملی و ایمانی آب و خاکش سهم موریانه زمان شود و صد البته به وقتش در جای استاد حقوق بین‌الملل دلسوز دانشگاه سارایوو که با صبر و حوصله در گوش نسل جوان کشورش قصه‌هایی از ایمان، استقامت، اعتماد به نفس و خود باوری می‌گوید.

شاریج به همان اندازه که ذهنی مملو از اطلاعات ارزشمند دارد رویی گشاده برای به در اختیار دیگران قرار دادن این اطلاعات دارد. با وجود مشغله‌های فراوان و درگیری دکتر شاریج به مقدمات رونمایی کتابی ارزشمند در خصوص جنگ بوسنی، با بزرگواری و حمایت جناب امجد جاودان امکان زدن پلی برایمان میسر شد تا به کمک آن به بهانه فرا رسیدن بیست و پنجمین سالگرد نسل کشی سربرنیتسا پای کلام پربار شاریج که به شیرینی به فارسی بیان می‌شود بنشینیم و درباره بوسنی بپرسیم و بشنویم و بیشتر بیاموزیم.

در ابتدا لطفاً برای ما کمی در مورد کشور بوسنی و هرزگوین، دین، زبان و نژاد مردم این کشور و چگونگی تولدش بعد از فروپاشی یوگسلاوی بفرمائید.

کشور بوسنی و هرزگوین از نظر جغرافیایی در جنوب شرقی اروپا و در شبه جزیره بالکان قرار گرفته است و از سال ۱۹۹۲ از طرف جامعه بین‌الملل به عنوان کشوری مستقل شناخته می‌شود که متأسفانه از همان سال مردم بوسنی با دو تجاوز شدید رو به شدند و جنگی خونین در آن روی داد که در نهایت منجر به یک نسل کشی غم انگیز شد. یکی از طرف کشور صربستان و دیگری از طرف کشور کروواسی. توضیح ساختار اجتماعی پیچیده بوسنی برای کسانی که با این کشور آشنایی ندارند کمی پیچیدگی دارد. در بوسنی سه قوم یت داریم. قوم بوشنیا که مسلمان هستند، کروات‌ها که مسیحی کاتولیک هستند و صرب‌ها که مسیحیت ارتودوکس هستند. به غیر از این‌ها قومیت‌های دیگری از جمله یهود نیز در بوسنی وجود دارند و همین بافت چند قومیتی مردم یک کشور که در کمتر کشوری با این درصد جمعیت چنین ترکیب دینی و قومی متفاوتی دیده می‌شود و تقریباً در اروپا نادر است، شرایط را خاص و پیچیده می‌کند. البته قبل از جنبش ملی گرایی در اروپا در قرن هجدهم هم در بوسنی همین ترکیب قومی وجود داشت اما چون مسائل نژادی اهمیت خاصی در هویت مردم نداشت و تمام کسانی که در بوسنی زندگی می‌کردند به عنوان مردم بوسنی شناخته می‌شدند، مشکل خاصی وجود نداشت. اما تقریباً از قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم با موج ملی گرایی روبه رو شدیم به شکلی که ارتودوکس‌های بوسنی تحت تأثیر فعالیت کلیسای صربی خودشان را به عنوان صرب شناختند و آن‌ها که کاتولیک بودند خودشان را با تبلیغات ملی‌گرایی کروواسی به عنوان کروات‌ها شناختند. تا اینجای کار هم دردسر ساز نبود و طبیعتاً هرکس می‌تواند آزادی دینی و نژادی داشته باشد ولی گرفتاری بوسنی که منجر به جنگ و نسل کشی شد از آنجا شروع شد که دو همسایه بوسنی یعنی صربستان و کرواسی با بحث‌هایی مثل صربستان بزرگ یا کرواسی بزرگ برای خودشان حق تصرف بخش‌هایی از بوسنی که مردم هم قومیت با خودشان در آن‌ها زندگی می‌کردند را قائل شدند و در این میان قوم مسلمان یا بوشنیا که قبل از جنگ اکثریت نسبی را داشتند به عنوان مانع یا مشکلی برای آن‌ها به حساب می‌آمدند. در زمان حکومت‌های کمونیستی این ملی گرایی آتش زیر خاکستری بود که با فروپاشی زنجیره‌ای کشورهای بلوک شرقی به دنبال فروپاشی شوروی از جمله یوگسلاوی سابق یعنی یوگسلاوی سوسیالیستی، مثل زخمی سرباز کرد و آرزوهای دیرینه شعله کشید و رؤیای تشکیل کشورهای بزرگ صربستان یا کرواسی با کشورگشایی و تجاوز جان گرفت.

وضعیت و شرایط مسلمانان در بدو استقلال بوسنی چگونه بود؟

باید به این مسأله اشاره کنم که در یوگسلاوی سابق مسلمانان به عنوان یک نژاد صاحب ملیت شناخته نمی‌شدند. یعنی برخلاف سایر مردم که برای خود یک هویت ملی مستقل قائل بودند، دین عنصر اصلی هویت مسلمانان بود و دیگران نیز آن‌ها را تحت همین عنوان یعنی مسلمان می‌شناختند و مسلمانان نمی‌توانستند خود را با عنوان مستقل بوسنیایی یا بوشنیا بشناسند. تنها به واسطه استقلال بوسنی بود که این امکان فراهم شد تا مسلمانان هم بتوانند سوای هویت دینی، به یک هویت ملی دست یابند.

از نظر تسلیحاتی و امکانات هم با وجودی که طبق دکترین دفاعی یوگسلاوی کمونیستی تمام مردم برای تشکیل یک ارتش مردمی به صورت مجزا از ارتش مسلح شده بودند، می‌توان گفت که مسلمانان هیچ چیز نداشتند. ایده مسلح بودن مردم ایده دفاع خوبی از یوگسلاوی سابق بود تا در صورت مواجه یوگسلاوی با یک تجاوز بیرونی تمام مردم یک ارتش شوند و از یوگسلاوی حمایت کنند اما تمام سلاح مردمی بوسنی قبل از شروع تجاوز به این کشور توسط ارتش یوگسلاوی سابق جمع آوری و به صربستان منتقل شده بود. در نتیجه مسلمانان هیچ سلاحی نداشتند. به غیر از این مساله سازمان ملل در سال ۱۹۹۲ یک تحریم تسلیحاتی به کشورهای یوگسلاوی سابق تحمیل کرده بود که با توجه به اینکه کرواسی و صرب‌ها به راحتی می‌توانستند سلاح وارد کنند در واقع فقط مسلمان‌ها تحریم شده بودند. تمام تلاش اولین رئیس جمهور بوسنی و هرزگوین علی عزت بگوویچ بر این بود که با گفت وگو از جنگ جلوگیری کند تا جمهوری‌های یوگسلاوی به شکلی مسالمت آمیز از هم جدا شوند اما صربستان تمام این تلاش‌ها را بر هم زد و وضعیت اجتناب ناپذیری برای مردم بوسنی به وجود آورد و رویارویی اتفاق افتاد که یک طرف آن صرب‌های کاملاً مسلط بودند و یک طرف مردم بوسنی که بدون سلاح و سازماندهی در یک شرایط بسیار بحرانی قرار گرفته بودند.

در ابتدا لطفاً برای ما کمی در مورد کشور بوسنی و هرزگوین، دین، زبان و نژاد مردم این کشور و چگونگی تولدش بعد از فروپاشی یوگسلاوی بفرمائید.

کشور بوسنی و هرزگوین از نظر جغرافیایی در جنوب شرقی اروپا و در شبه جزیره بالکان قرار گرفته است و از سال ۱۹۹۲ از طرف جامعه بین‌الملل به عنوان کشوری مستقل شناخته می‌شود که متأسفانه از همان سال مردم بوسنی با دو تجاوز شدید رو به شدند و جنگی خونین در آن روی داد که در نهایت منجر به یک نسل کشی غم انگیز شد. یکی از طرف کشور صربستان و دیگری از طرف کشور کروواسی. توضیح ساختار اجتماعی پیچیده بوسنی برای کسانی که با این کشور آشنایی ندارند کمی پیچیدگی دارد. در بوسنی سه قوم یت داریم. قوم بوشنیا که مسلمان هستند، کروات‌ها که مسیحی کاتولیک هستند و صرب‌ها که مسیحیت ارتودوکس هستند. به غیر از این‌ها قومیت‌های دیگری از جمله یهود نیز در بوسنی وجود دارند و همین بافت چند قومیتی مردم یک کشور که در کمتر کشوری با این درصد جمعیت چنین ترکیب دینی و قومی متفاوتی دیده می‌شود و تقریباً در اروپا نادر است، شرایط را خاص و پیچیده می‌کند. البته قبل از جنبش ملی گرایی در اروپا در قرن هجدهم هم در بوسنی همین ترکیب قومی وجود داشت اما چون مسائل نژادی اهمیت خاصی در هویت مردم نداشت و تمام کسانی که در بوسنی زندگی می‌کردند به عنوان مردم بوسنی شناخته می‌شدند، مشکل خاصی وجود نداشت. اما تقریباً از قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم با موج ملی گرایی روبه رو شدیم به شکلی که ارتودوکس‌های بوسنی تحت تأثیر فعالیت کلیسای صربی خودشان را به عنوان صرب شناختند و آن‌ها که کاتولیک بودند خودشان را با تبلیغات ملی‌گرایی کروواسی به عنوان کروات‌ها شناختند. تا اینجای کار هم دردسر ساز نبود و طبیعتاً هرکس می‌تواند آزادی دینی و نژادی داشته باشد ولی گرفتاری بوسنی که منجر به جنگ و نسل کشی شد از آنجا شروع شد که دو همسایه بوسنی یعنی صربستان و کرواسی با بحث‌هایی مثل صربستان بزرگ یا کرواسی بزرگ برای خودشان حق تصرف بخش‌هایی از بوسنی که مردم هم قومیت با خودشان در آن‌ها زندگی می‌کردند را قائل شدند و در این میان قوم مسلمان یا بوشنیا که قبل از جنگ اکثریت نسبی را داشتند به عنوان مانع یا مشکلی برای آن‌ها به حساب می‌آمدند. در زمان حکومت‌های کمونیستی این ملی گرایی آتش زیر خاکستری بود که با فروپاشی زنجیره‌ای کشورهای بلوک شرقی به دنبال فروپاشی شوروی از جمله یوگسلاوی سابق یعنی یوگسلاوی سوسیالیستی، مثل زخمی سرباز کرد و آرزوهای دیرینه شعله کشید و رؤیای تشکیل کشورهای بزرگ صربستان یا کرواسی با کشورگشایی و تجاوز جان گرفت.

وضعیت و شرایط مسلمانان در بدو استقلال بوسنی چگونه بود؟

باید به این مسأله اشاره کنم که در یوگسلاوی سابق مسلمانان به عنوان یک نژاد صاحب ملیت شناخته نمی‌شدند. یعنی برخلاف سایر مردم که برای خود یک هویت ملی مستقل قائل بودند، دین عنصر اصلی هویت مسلمانان بود و دیگران نیز آن‌ها را تحت همین عنوان یعنی مسلمان می‌شناختند و مسلمانان نمی‌توانستند خود را با عنوان مستقل بوسنیایی یا بوشنیا بشناسند. تنها به واسطه استقلال بوسنی بود که این امکان فراهم شد تا مسلمانان هم بتوانند سوای هویت دینی، به یک هویت ملی دست یابند.

از نظر تسلیحاتی و امکانات هم با وجودی که طبق دکترین دفاعی یوگسلاوی کمونیستی تمام مردم برای تشکیل یک ارتش مردمی به صورت مجزا از ارتش مسلح شده بودند، می‌توان گفت که مسلمانان هیچ چیز نداشتند. ایده مسلح بودن مردم ایده دفاع خوبی از یوگسلاوی سابق بود تا در صورت مواجه یوگسلاوی با یک تجاوز بیرونی تمام مردم یک ارتش شوند و از یوگسلاوی حمایت کنند اما تمام سلاح مردمی بوسنی قبل از شروع تجاوز به این کشور توسط ارتش یوگسلاوی سابق جمع آوری و به صربستان منتقل شده بود. در نتیجه مسلمانان هیچ سلاحی نداشتند. به غیر از این مساله سازمان ملل در سال ۱۹۹۲ یک تحریم تسلیحاتی به کشورهای یوگسلاوی سابق تحمیل کرده بود که با توجه به اینکه کرواسی و صرب‌ها به راحتی می‌توانستند سلاح وارد کنند در واقع فقط مسلمان‌ها تحریم شده بودند. تمام تلاش اولین رئیس جمهور بوسنی و هرزگوین علی عزت بگوویچ بر این بود که با گفت وگو از جنگ جلوگیری کند تا جمهوری‌های یوگسلاوی به شکلی مسالمت آمیز از هم جدا شوند اما صربستان تمام این تلاش‌ها را بر هم زد و وضعیت اجتناب ناپذیری برای مردم بوسنی به وجود آورد و رویارویی اتفاق افتاد که یک طرف آن صرب‌های کاملاً مسلط بودند و یک طرف مردم بوسنی که بدون سلاح و سازماندهی در یک شرایط بسیار بحرانی قرار گرفته بودند.

در پرونده جنگ بوسنی نام‌های زیادی به میان می‌آید. لطفاً برای ما از نقش یا تأثیر سیاست‌های کلیسای شرق، کشورهای اروپایی و آمریکا بفرمائید.

من در این زمینه مطالعات زیادی داشته‌ام و موضوع بسیار گسترده‌ای است. کلیسای ارتودوکس یعنی کلیسای شرقی نقش کلیدی در تولد ایدئولوژی صربی داشت. به طوری که می‌توان گفت موتور ایدئولوژیک جنگ بوده است. کلیسای ارتودوکس جنگ علیه بوسنی را جنگ علیه اسلام مطرح و مردم خود را با این ادعا به جنگ علیه بوسنی ترغیب می‌کرد. به علاوه با این ادعا که آن‌ها علیه اسلام، مسلمان‌ها، ترک‌ها می‌جنگند و می‌خواهند از ورود اسلام به اروپا جلوگیری کنند تبلیغ و همراهی کشورهای اروپایی را جلب می‌کرد. درباره کروات‌ها هم همین‌طور بود. اگرچه کلیسای کاتولیک کمتر در این مسأله دخالت کرد اما رهبر کروات‌ها رسماً روی این مسأاه مانور می‌داد که من سد و مانع ورود اسلام به اروپا هستم. ما از اتفاقات پشت پرده خبر نداریم اما آنچه در ظاهر می‌دیدم این بود که واتیکان و پاپ از بوسنی به عنوان یک کشور مستقل طرفداری می‌کردند و درباره جلوگیری از جنگ و درگیری صحبت می‌کردند. حتی واتیکان در رأی مثبت کروات‌های بوسنی به استقلال کشور نقش مثبتی ایفا کرد. اما مسأله این جاست که با شروع جنگ حتی کشورهایی که از استقلال بوسنی حمایت کرده بودند مثل انگلیس، فرانسه و آلمان نمی‌خواستند از این خون ریزی، جنگ و تجاوز جلوگیری کنند. یعنی چون بحث اسلام در بوسنی مطرح بود یک بازی سیاسی بین کشورهای غربی حتی سازمان ملل در جریان بود. در اروپا از زمان خروج عثمانی‌ها از بالکان و اروپا بحثی تحت عنوان مسأله شرقی مطرح است. جان کلام این مسأله این است که مسلمانان باید از اروپا اخراج شوند. در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم و آغاز جنگ‌های بالکانی، دو میلیون مسلمان در بالکان کشته، اخراج یا سرکوب شدند و یک پاک سازی نژادی انجام گرفت. از بلغارستان، از صربستان از یونان، از مقدونیه و …فقط نزدیک به یک میلیون مسلمان در بلغارستان ناپدید شدند. صربستان هم کاملاً پاک سازی شد. شهرهایی مثل بلگراد و اوژیتسه. این مسأله شرقی در فرهنگ اروپا وجود دارد. به همین دلیل در شروع جنگ دیگر کشورهای غربی نمی‌خواستند وارد بحث شوند و یا با تعلل بسیار به این مسأله پرداختند. آن هم بعد از اینکه افکار عمومی جهان و اروپا با تجربه جنگ جهانی دوم با مردم بوسنی هم ذات پنداری کردند و جامعه بین‌الملل مجبور شد وارد بحث شود. آن هم فقط به شکل مذاکرات، گفت و گو، تصویب قطعنامه‌ها.

با توجه به اینکه به بیست و پنجمین سالگرد نسل کشی سربرنیتسا رسیده‌ایم کمی هم به جنایات صرب‌ها و کروات‌ها در بوسنی بپردازیم. چه بر مسلمانان بوسنی گذشت؟ لطفاً کمی برایمان از مهاجرت غیرنظامی‌ها، تخریب مساجد و مراکز فرهنگی، تجاوز و نسل‌کشی‌های بی‌رحمانه‌ای که در بوسنی اتفاق افتاد بفرمائید.

اولین نکته‌ای که باید بر آن تأکید کنیم این است که جنایت‌های مرتکب شده در بوسنی جنایت‌هایی سازمان دهی شده بودند. صرب‌ها در سیاست‌های خود این را تعریف کرده بودند که صرب‌ها نمی‌توانند با مردم یا اقوام دیگر زندگی کنند. در نتیجه وقتی وارد شهرهایی می‌شدند که جمعیت آن به صورت حداکثری مسلمان بودند، مثل خیلی از شهرهای شرق بوسنی که جمعیت مسلمانان در آن‌ها بیش از پنجاه تا شصت درصد بود و در خود سربرنیتسا بیش از شصت درصد جمعیت مسلمان بودند، برای تشکیل حکومت خود حکم به نیست شدن مسلمانان با اخراج یا کشتار می‌دادند. برنامه تعریف شده‌شان این بود که شهرهای در جوار مرز ۵۰ کیلومتری صربستان و بوسنی در شرق بوسنی باید پاک‌سازی شود. یک پاک‌سازی کامل قومی. و نه فقط مردم که تمام آثار فرهنگی دینی و مسلمانان باید از بین می‌رفت. صرب‌ها در طول سه و سال و نیم ششصد مسجد را در بوسنی ویران کردند. با بولدوزر قبرستان‌های مسلمان‌ها را از بین می‌بردند تا اصلاً اثری از حضور فیزیکی مسلمانان در آن شهرها برجای نماند. و از همه دردناک‌تر اینکه برای ایجاد رعب و وحشت و به زنان تجاوز می‌کردند. تا به امروز هیچکس نتوانسته است تعداد دقیق زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتند را محاسبه کند. تعداد زیادی از این زنان ترجیح می‌دهند حرفی نزنند و با این وجود آمار تقریبی این زنان قربانی چیزی حدود ۵۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود که اسناد و مدارک تجاوز به ۲۲ هزار نفر از آن‌ها با شهادت خودشان مستند و مستدل است. این آمار تکان دهنده‌ای به اندازه‌ای است که برای اولین بار در تاریخ تجاوز به زنان به عنوان جنایت جنگی شناخته و محکوم می‌شود. بررسی همه این موارد نشان می‌دهد که همه چیز سازماندهی شده بود. این سناریو یعنی سناریو قتل، تجاوز، تخریب و تهدید شهر بعد از شهر، در هر منطقه‌ای که به اشغالشان در می‌آمد تکرار می‌شد. از آوریل ۱۹۹۳ درگیری‌های متفرقه با کروات‌ها هم به دنبال تجاوز آشکار کرواسی به بوسنی به یک جنگ تمام عیار تبدیل می‌شود. به گونه‌ای که از آن روز مردم بوسنی در حال جنگ با دو دشمن قدرتمند بودند. نیروهای کرواسی تمام اقدامات صرب‌ها را تقلید و پیاده می‌کردند. البته ابعاد جنایات کروات‌ها به سه دلیل کمتر از صرب‌هاست. اول اینکه تعداد مسلمانانی که در شهرهایی با مرز مشترک با کرواسی قرار داشتند کمتر بود، دومین عامل توان نظامی کروات‌ها بود که از صرب‌ها کمتر بود. سومین عامل به آگاه شدن نسبی افکار عمومی جهان نسبت به شرایط جاری در بوسنی بر می‌گردد و آخرین و اصلی‌ترین عامل اینکه در زمان شروع تجاوز کروات‌ها ارتش بوسنی شکل گرفته بود و اجازه نمی‌داد آن‌ها به سرعت صرب‌ها جلو بروند و مناطق مختلف را اشغال کنند. شکل گیری ارتش مردمی بوسنی با وجود توزین نامتوازن امکانات و شرایط عامل مؤثری در کنترل جنگ بود با این وجود حمله کرواسی باعث شده بود مردم بوسنی در محاصره کامل قرار بگیرند و این محاصره مشکلات زیادی برای مردم ایجاد کرده بود که گرسنگی و قحطی سرآمد آن‌ها بود. منطقه سربرنیتسا منطقه بزرگ و وسیعی بود که نیروهای مردمی و ارتش بوسنی توانسته بودند آن را به عنوان یک منطقه آزاد بزرگ حفظ کنند که در آستانه متصل شدن به مناطق آزاد مرکزی بود. شهری که قبل از جنگ یکی از پیشرفته‌ترین و بهترین شهرهای یوگسلاوی سابق به حساب می‌آمد و حدود ۱۴ هزار نفر جمعیت داشت. اما تجاوز صرب‌ها و وادار به مهاجرت کردن مسلمانانی که می‌خواستند شهرهایشان مثل فوچا، میشل گراد، وورنیک را به صربستان الحاق کنند باعث شد جمعیت زیادی از پناه جویان به سمت این شهر سرازیر شوند و جمعیت شهر به ۴۰ هزار نفر برسد که شرایطش از شهرهای قرون وسطی هم بدتر بود. اینجا نکته حائز اهمیتی وجود دارد و آن نکته این است که همیشه بحث نسل کشی که حقیقتاً حائز اهمیت هم هست مطرح می‌شود اما بحث مقاومت این مردم کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. اینکه چطور مردم این شرایط را تحمل می‌کردند و مبارزه می‌کردند. بیش از چهل هزار نفر در یک شهر ۱۴ هزار نفری قریب به چهار سال در محاصره کامل زندگی کردند. این یک آمار مستند است که شهرستان ژپا، یک منطقه روستا مانند که قبل از جنگ دو هزار و پانصد نفر جمعیت داشت و در زمان جنگ دوازده هزار نفر را در خود جای داده بود؛ در تمام طول با وجود تمام مشکلات جنگ مثل گرسنگی، قحطی و فشار جنگ هیچ مورد بزهکاری ندارد. یعنی هیچ جرمی در این روستا اتفاق نیفتاد. این شگفت آور است! شرایط مردم سربرنیتسا جوری بود که حتی کسی توان تصور آن را ندارد. خیلی‌ها توی خیابان زندگی می‌کردند و حتی سقف بالای سر آن‌ها نبود. در کل این زمان محاصره که تقریباً دو سالی به طول انجامید فقط دو بار محموله غذایی به این شهر رسید. صرب‌ها آشکارا درباره این قضیه برنامه ریزی کرده بودند که باید با فشار، گرسنگی، بمب‌باران، جنگ روانی زندگی را برای مردم غیرقابل تحمل کنند. با این وجود نتوانستند مقاومت مردم را در هم بشکنند و این مقاومت مردم یک حماسه ماندگار و فراموش نشدنی است.

با توجه به اینکه به بیست و پنجمین سالگرد نسل کشی سربرنیتسا رسیده‌ایم کمی هم به جنایات صرب‌ها و کروات‌ها در بوسنی بپردازیم. چه بر مسلمانان بوسنی گذشت؟ لطفاً کمی برایمان از مهاجرت غیرنظامی‌ها، تخریب مساجد و مراکز فرهنگی، تجاوز و نسل‌کشی‌های بی‌رحمانه‌ای که در بوسنی اتفاق افتاد بفرمائید.

اولین نکته‌ای که باید بر آن تأکید کنیم این است که جنایت‌های مرتکب شده در بوسنی جنایت‌هایی سازمان دهی شده بودند. صرب‌ها در سیاست‌های خود این را تعریف کرده بودند که صرب‌ها نمی‌توانند با مردم یا اقوام دیگر زندگی کنند. در نتیجه وقتی وارد شهرهایی می‌شدند که جمعیت آن به صورت حداکثری مسلمان بودند، مثل خیلی از شهرهای شرق بوسنی که جمعیت مسلمانان در آن‌ها بیش از پنجاه تا شصت درصد بود و در خود سربرنیتسا بیش از شصت درصد جمعیت مسلمان بودند، برای تشکیل حکومت خود حکم به نیست شدن مسلمانان با اخراج یا کشتار می‌دادند. برنامه تعریف شده‌شان این بود که شهرهای در جوار مرز ۵۰ کیلومتری صربستان و بوسنی در شرق بوسنی باید پاک‌سازی شود. یک پاک‌سازی کامل قومی. و نه فقط مردم که تمام آثار فرهنگی دینی و مسلمانان باید از بین می‌رفت. صرب‌ها در طول سه و سال و نیم ششصد مسجد را در بوسنی ویران کردند. با بولدوزر قبرستان‌های مسلمان‌ها را از بین می‌بردند تا اصلاً اثری از حضور فیزیکی مسلمانان در آن شهرها برجای نماند. و از همه دردناک‌تر اینکه برای ایجاد رعب و وحشت و به زنان تجاوز می‌کردند. تا به امروز هیچکس نتوانسته است تعداد دقیق زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتند را محاسبه کند. تعداد زیادی از این زنان ترجیح می‌دهند حرفی نزنند و با این وجود آمار تقریبی این زنان قربانی چیزی حدود ۵۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود که اسناد و مدارک تجاوز به ۲۲ هزار نفر از آن‌ها با شهادت خودشان مستند و مستدل است. این آمار تکان دهنده‌ای به اندازه‌ای است که برای اولین بار در تاریخ تجاوز به زنان به عنوان جنایت جنگی شناخته و محکوم می‌شود. بررسی همه این موارد نشان می‌دهد که همه چیز سازماندهی شده بود. این سناریو یعنی سناریو قتل، تجاوز، تخریب و تهدید شهر بعد از شهر، در هر منطقه‌ای که به اشغالشان در می‌آمد تکرار می‌شد. از آوریل ۱۹۹۳ درگیری‌های متفرقه با کروات‌ها هم به دنبال تجاوز آشکار کرواسی به بوسنی به یک جنگ تمام عیار تبدیل می‌شود. به گونه‌ای که از آن روز مردم بوسنی در حال جنگ با دو دشمن قدرتمند بودند. نیروهای کرواسی تمام اقدامات صرب‌ها را تقلید و پیاده می‌کردند. البته ابعاد جنایات کروات‌ها به سه دلیل کمتر از صرب‌هاست. اول اینکه تعداد مسلمانانی که در شهرهایی با مرز مشترک با کرواسی قرار داشتند کمتر بود، دومین عامل توان نظامی کروات‌ها بود که از صرب‌ها کمتر بود. سومین عامل به آگاه شدن نسبی افکار عمومی جهان نسبت به شرایط جاری در بوسنی بر می‌گردد و آخرین و اصلی‌ترین عامل اینکه در زمان شروع تجاوز کروات‌ها ارتش بوسنی شکل گرفته بود و اجازه نمی‌داد آن‌ها به سرعت صرب‌ها جلو بروند و مناطق مختلف را اشغال کنند. شکل گیری ارتش مردمی بوسنی با وجود توزین نامتوازن امکانات و شرایط عامل مؤثری در کنترل جنگ بود با این وجود حمله کرواسی باعث شده بود مردم بوسنی در محاصره کامل قرار بگیرند و این محاصره مشکلات زیادی برای مردم ایجاد کرده بود که گرسنگی و قحطی سرآمد آن‌ها بود. منطقه سربرنیتسا منطقه بزرگ و وسیعی بود که نیروهای مردمی و ارتش بوسنی توانسته بودند آن را به عنوان یک منطقه آزاد بزرگ حفظ کنند که در آستانه متصل شدن به مناطق آزاد مرکزی بود. شهری که قبل از جنگ یکی از پیشرفته‌ترین و بهترین شهرهای یوگسلاوی سابق به حساب می‌آمد و حدود ۱۴ هزار نفر جمعیت داشت. اما تجاوز صرب‌ها و وادار به مهاجرت کردن مسلمانانی که می‌خواستند شهرهایشان مثل فوچا، میشل گراد، وورنیک را به صربستان الحاق کنند باعث شد جمعیت زیادی از پناه جویان به سمت این شهر سرازیر شوند و جمعیت شهر به ۴۰ هزار نفر برسد که شرایطش از شهرهای قرون وسطی هم بدتر بود. اینجا نکته حائز اهمیتی وجود دارد و آن نکته این است که همیشه بحث نسل کشی که حقیقتاً حائز اهمیت هم هست مطرح می‌شود اما بحث مقاومت این مردم کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. اینکه چطور مردم این شرایط را تحمل می‌کردند و مبارزه می‌کردند. بیش از چهل هزار نفر در یک شهر ۱۴ هزار نفری قریب به چهار سال در محاصره کامل زندگی کردند. این یک آمار مستند است که شهرستان ژپا، یک منطقه روستا مانند که قبل از جنگ دو هزار و پانصد نفر جمعیت داشت و در زمان جنگ دوازده هزار نفر را در خود جای داده بود؛ در تمام طول با وجود تمام مشکلات جنگ مثل گرسنگی، قحطی و فشار جنگ هیچ مورد بزهکاری ندارد. یعنی هیچ جرمی در این روستا اتفاق نیفتاد. این شگفت آور است! شرایط مردم سربرنیتسا جوری بود که حتی کسی توان تصور آن را ندارد. خیلی‌ها توی خیابان زندگی می‌کردند و حتی سقف بالای سر آن‌ها نبود. در کل این زمان محاصره که تقریباً دو سالی به طول انجامید فقط دو بار محموله غذایی به این شهر رسید. صرب‌ها آشکارا درباره این قضیه برنامه ریزی کرده بودند که باید با فشار، گرسنگی، بمب‌باران، جنگ روانی زندگی را برای مردم غیرقابل تحمل کنند. با این وجود نتوانستند مقاومت مردم را در هم بشکنند و این مقاومت مردم یک حماسه ماندگار و فراموش نشدنی است.

یک ماه قبل از حمله اصلی، صرب‌ها عملیاتی شروع کردند تا واکنش نیروهای سازمان ملل را بسنجند. چون در ظاهر این تهدید وجود داشت که در صورت نقض شرایط، ناتو به آن‌ها حمله خواهد کرد. در این عملیات دو تا از دیده‌بان‌های هلندی را از بالای برجک‌های دیده‌بانی به اسارت در آوردند و با خود بردند اما هیچ اتفاقی نیفتاد. روز پنجم جولای نیروهای ارتش بوسنی با توجه به تحرکات صرب‌ها با نیروهای سازمان ملل مذاکره کردند و گفتند شهر سربرنیتسا در معرض هجوم صرب‌ها قرار دارد و اگر شما نمی‌توانید از شهر دفاع کنید اجازه بدهید خودمان این کار را بکنیم اما با وعده چه اتفاقی خواهد افتاد اگر کاری نکنند و گفتند اگر شما اقدام نمی‌کنید ما دفاع کنیم ولی گفتند لازم نیست فردا ناتو حمله خواهد کرد بازگردانده شدند. عملیات نیروهای بوسنی لغو صبح فردا یعنی ۶ جولای صرب‌ها عملیات خود را آغاز کردند. با ورود از غرب سربرنیتسا تعداد دیگری از نیروهای هلندی سازمان ملل را هم دستگیر و بدون اعمال هیچ خشونتی به یک هتل و نزد آن دو نفر دیگر منتقل کردند و ماشین، لباس و تجهیزات این نیروها را تصاحب کردند. فرمانده نیروهای هلندی هم دستور داد به منظور حفظ جان افراد منتقل شده هیچ اقدامی علیه صرب‌ها انجام نگیرد. تا دهم جولای فرمانده هلندی نیروهای دیده بان حاضر در منطقه دست روی دست گذاشت و در توجیه تحرکات صرب‌ها گفت که آن‌ها فقط شهر را به محاصره در آورده‌اند! دهم جولای رسید و صرب‌ها با بهره‌گیری از انفعال سازمان ملل وارد شهر شدند. بالاخره نیروهای هلندی درخواست حمله ناتو را کردند، حتی چند هواپیما از سمت ناپولی ایتالیا بلند و وارد منطقه شد اما هیچکس به آنها دستوری نداد و بازگشتند. یک بار هم هواپیماهای ناتو چند بمب در دشتی رها کردند و بدون ایجاد هیچ تلفات و خسارتی منطقه را ترک کردند. مسلمان بودن مردم بوسنی از یک طرف و رابطه خوب اروپایی‌ها به خصوص فرانسوی‌ها با صرب‌ها از طرف دیگر باعث شده بود تا سازمان خودش را غرق کاغذ بازی کند و دست دست کند. زنان، بچه‌ها و پیرمردها به سمت مقر سازمان ملل که امروز به قبرستان پوتوچاری تبدیل شده است فرار کردند و بیشتر مردها در منطقه‌ای به نام شوشنیاری تجمع کردند. مردانی که فقط حدود یک سوم از آن‌ها مسلح و ارتشی بودند و بقیه همه غیرنظامی محسوب می‌شدند. دوازده تا پانزده هزار مرد گرد هم آمده برای مقابله برای صرب‌ها یک ستون نظامی به پیشروی نیروهای مسلح ارتشی به طول چند کیلومتر تشکیل دادند که نفر اول ستون بیست کیلومتر جلوتر از آخرین نفر بود که هنوز حرکت نکرده بود. چیزی نمی‌گذرد که بخش انتهایی ستون که افراد غیرنظامی بودند به کمین صرب‌ها می‌افتاد و حدود ۵۰۰ نفر از آن‌ها قتل عام می‌شوند. بخش اول ستون هم که به خاطر طول ستون بی‌خبر از سرنوشت نفرات آخر بوده‌اند بعد از مواجه با صرب‌ها نفر به نفر توسط صرب‌هایی خود را نیروهای سازمان ملل معرفی می‌کردند و با لباس و ماشین‌های این سازمان پیش آمده بودند شکار می‌شوند و با وعده نیروهای به اصطلاح سازمان ملل سلاحشان را زمین می‌گذراند و با کامیون‌هایی به استادیوم شهر منتقل می‌شوند. از طرف دیگر صرب‌ها با استفاده از تجهیزاتی که از نیروهای سازمان ملل به سرقت بوده بودند خودشان را به عنوان نیروهای دیده بان جا زده، وارد جمعیت زنان و کودکان سرگردان شدند و از جمعیت حدود بیست و پنج هزارنفری گرد آمده در آنجا تمام مردان یعنی حدود دو تا سه هزار نفر ذکور، از پسرهای دوازده ساله تا پیرمردهای هشتاد ساله را جدا کردند. خاطرات حاضران در آن جمع وحشتناک و تکان دهنده است. تجاوز به زنان، جدا کردن فرزندان از مادران، شکنجه‌های بی دلیل و… بعد از جداسازی زنان و کودکان برای انتقال به مناطق مسلمان نشین سوار کامیون‌های سرباز و مردان جدا منتقل شدند.

بعد از این جداسازی ظرف چهار روز کشتار اصلی انجام می‌گیرد و تمام مردهای دستگیر شده که تعدادشان بالغ بر هشت هزار نفر بوده است قتل عام و در گورهای دسته جمعی دفن می‌شوند. تا به امروز پیکر نزدیک به هفت هزار نفر از این شهدا تفحص و باقی مانده این تعداد تا هشت هزار و سیصد و هفتاد و دو نفر همچنان مفقود هستند که بعید است امکان دست یابی به ابدانشان میسر شود.

در سال‌های اخیر شاهد این هستیم که کلاه آبی‌های هلندی سازمان ملل می‌خواهند انفعال خود و سازمان رهبری کننده‌شان را تحت عنوان اینکه برای حفظ جان گروگان‌ها به موقع عکس العمل نشان ندادند توجیه کنند، نظر شما درباره این بهانه تراشی چیست؟

صرب‌ها نه فقط در این مورد بلکه قبل از این هم چند بار نیروهای سازمان ملل را گروگان گرفته بودند و این مسأله دیگر روالی عادی در منطقه شده بود و نمی‌توانند ادعا کنند با این اتفاق غافلگیر شدند. آن هم در شرایطی که در موارد قبلی موارد قبلی گروگان‌ها را به ستون می‌بستند و از آن‌ها عکس می‌گرفتند و با تهدیداتی باج خواهی می‌کردند اما در خصوص این مورد حتی تهدیدی هم در کار نبود و ۳۲ نفر دست گیر شده به یک هتل منتقل شده بودند. حقیقت این است که هلندی‌ها با پیش کشیدن بحث گروگانگیری می‌خواهند بهانه تراشی کنند اما این حرف توجیه پذیر نیست. چون قبل از این اتفاق هم عملکرد آن‌ها و سازمان ملل تأثیرگذار نبود. تمام سارمان اینها توجیهاتی است که برای آرام کردن مردم خودشان گفته‌اند.

رای تبیین مسئله در نظر ذهن‌های کنجکاو بفرمائید آیا مسلمانان هم در قبال جنایات صرب‌ها و کروات‌ها دست به اقدامات مشابه می‌زدند که امروز عده‌ای می‌خواهند حوادث پیش آمده را روند اجتناب ناپذیر یک جنگ قلمداد کنند؟

بعد از جنگ با روندی روبه رو هستیم که می‌خواهد برای تبرئه خود بگوید همه در ارتکاب جنایت برابر بودند. این در حالی است که آمار و ارقام و مستندات عینی به گونه‌ای است که کسی نمی‌تواند چیزی را زیر سوال ببرد یا اتهامی بزند. شاید یک نفر در طول جنگ در جایی سر خود از سر خشم و عصبانیتی دست به اقدامی زده باشد اما نه تنها از طرف مسلمانان هیچ جنایت سازمان دهی شده‌ای انجام نگرفته و در دادگاه لاهه هیچ حکمی علیه مسلمانان صادر نشده است که حتی همین حالا و با وجودی که بسیاری از جوانان سربرنیتسا می‌دانند قاتل اعضای خانواده‌شان در کدام منطقه بوسنی و حتی در کدام خانه زندگی می‌کند اما متعرض او نمی‌شوند. بع

برچسب‌ها :

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ