به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، هفته گذشته خبر دستگیری تعدادی تکنیسین پزشکی در یکی از بیمارستانهای خصوصی مرکز شهر تهران منتشر شد. این تکنیسینها در غیاب پزشک در حال جراحی زیبایی روی عدهای از مردم بودند؛ خبری که حیرتانگیز و به غایت تأسفآور بود. اما نکته مهمی از نظر دور ماند و آن تغییر کاربری سیستمهای پزشکی ما از بهداشتی-درمانی به زیبایی، آن هم با حقیرترین معیارهای موجود بود. بیمارستان آپادانا زمانی محل طبابت طبیبان داخلی بزرگی نظیر مرحوم دکتر بقراطیان بود و پتانسیل بالایی برای خدمات درمانی گستردهتر داشت؛ اما حالا چرا به این روز افتاده است؟
بیتردید سیاستها و ناکارآمدیهای سالهای گذشته بیشترین تأثیر در این تغییر کاربری عظیم و فاجعهبار را داشته است. این تغییر کاربری که همین الان در بسیاری از کلینیکها و درمانگاهها در حال رخدادن است و چه بسیار بیمارستانها و درمانگاههای خصوصی که به افلاس و ورشکستگی افتاده، خوراک موریانه و سوسک شدند یا سهامداران آرزومند فروش سهام به کاربریای غیرپزشکی هستند.
طب داخلی سالهاست در بیمارستانهای خصوصی ورشکسته است. حالا معلوم شده اجبار به تعرفههای دستوری رشتههای جراحی را هم تعطیل و اتاقهای عمل را هم به تدریج و به طور دربست در اختیار کارهای غیرضروریتر قرار داده است؛ همه اینها نتیجه ناکارآمدی و انکار اقتصاد در سلامت است. بیمارستان آپادانا که در گذشتههای دور پزشکان باتجربهای در آن فقط به درمان بیماران میپرداختند، میتوانست الان گسترش قابل توجه پیدا کند. میتوانست با خرید ساختمانهای مجاور، فضای درمانی به معنای واقعی را گسترش داده و نهتنها برای جراحان، حتی برای متخصصین داخلی هم سودآور باشد.
میشد با ترفندهایی سود حاصل از این رویه به سلامت و گسترش سلامت تمایل داده شود. حتی میتوان دایره خیال را گسترش داد و گفت آپادانا که مهمترین مایملک یک گروه خصوصی پزشکی با اختیارات قانونی متعدد بود، میتوانست در نقاط مختلف شهر با بهکارگیری جوانان، کلینیکهای عمومی، پزشکی خانواده و تخصصی و فوقتخصصی راهاندازی کرده و سطح سلامت مردم و میزان اشتغال مفید پزشکان را افزایش دهد. گروه پزشکی آپادانا میتوانست در بازار سلامت کشورهای مجاور و صدور سلامت فعال باشد؛ بازاری که ابتدا بهشدت خریدار و طالب طب ایرانی بود اما با سرعت این رقابت را به استانبول و گروههای پزشکی دیگر باختیم. مسئولین سلامت که امکان کار در این بازار را درک کردند و توان حضور در این بازارها را هم داشتند از این توان نه برای جامعه پزشکیای که مسئولیت ادارهاش را داشتند، که برای خود استفاده کردند.
آیا این تجارب تلخ میتواند باعث به رسمیت شناختهشدن قوانین اقتصاد در سلامت کشور شود؟ آیا بازگشت از طریقی که سیستم سلامت کشور را تهدید به نابودی کامل میکند امکانپذیر خواهد بود؟ سیستمی که بیمارستانها و درمانگاهها و حتی پزشکان جوان را تبدیل به ابزارهای ارزانقیمتی برای منافع سرسامآور گروههای تبلیغاتی و اقتصادی کرد. گروههایی که از آبشخور سلائق مردم نشئت گرفته، این آبشخور را به شکل منجلابی درمیآورند. آیا روزی قادر خواهیم بود ارتباط اینگونه مسائل را با اقتصاد دولتیای که سادهلوحانه ادعای عدالت داشت دریابیم؟ نظراتی که کوشید به زعم خود سلامت را ارزان کند اما غول سرمایهداری و مکانیسم بازار با تمام هیبتش برایش قابل رؤیت نبود. غولی که انکار شد و توانست تاروپود سلامت را در هم بپیچد.