حسینیهها، با میراث کربلا، نماد صبر و مقاومتاند. مراسم مذهبی در این فضاها، بهویژه در زمان بحران، نقش رواندرمانی جمعی دارند. در دل یک نوحهی آرام یا اشک دستهجمعی، نوعی رهایی روانی شکل میگیرد که در هیچ جلسه مشاورهای نمیگنجد.
این فضاها، برخلاف فضای رسمی و سرد نهادها، بهواسطهی عاطفه و بافت محلی، در جان مردم ریشه دارند.
یادمانهای شهدا نیز بخشی از معماری جنگاند؛ فضایی نه برای اندوه، بلکه برای بیداری. این فضاها به ما یادآوری میکنند که ایستادگی هزینه دارد، اما فراموشی هزینهاش بیشتر است. طراحی این مکانها اگر صرفاً محدود به یک تندیس یا تابلو نباشد و به درون شهر و زندگی مردم نفوذ کند، میتواند به مکانهای زندهای بدل شود که نسلها را به هم پیوند میزنند.
در شرایطی که ایران امروز در معرض تهدیدهای بیرونی قرار دارد و بار روانی جنگ نرم و سخت بر دوش مردم سنگینی میکند، زمان آن رسیده است که معماری مذهبی با نگاهی نو و مسئولانه، دوباره به نقش واقعیاش بازگردد.
دیگر کافی نیست که مسجدی بنا شود صرفاً برای مراسم نماز. ما به مسجدی نیاز داریم که در دل بحران، سنگر فرهنگی باشد؛ به حسینیهای نیاز داریم که در دل تنهایی مردم، مأمن عاطفه باشد؛ به یادمانی نیاز داریم که نه فقط یادآور گذشته، که برافروزنده چراغ آینده باشد.
معماری مذهبی ایران، سرمایهای است که باید از نو شناخته شود. در برابر گلوله، خاک ریخته میشود؛ اما در برابر معماری درست، دلها گرد میآیند. شاید همین فضاها، همانجایی باشند که در دل آشفتگی، وطن را دوباره از نو بسازند؛ نه فقط با آجر و ملات، بلکه با معنا، با هویت، با امید