نغمه مستشار نظامی
در دلم مویه میکنند زنان، در سرم حوض خون به پا شده است
دستی از زیر خاک بیرون ماند، سر گنجشکها جدا شده است
این چه کابوس تلخ و تاریکیست، این چه رسمیست این چه قانونیست
در تمام خرابهها امشب، رود رود عزا به پا شده است
دخترم از صدای بمب مترس، پسرم آفتاب فردا باش
مادران و زنان به پا خیزید، شاعران نوبت شما شده است
غزه را چون هلال میخواهند، ماه در پشت ابر؟ ممکن نیست!
غزه ماه است، ماه، ماه تمام از پس ابرها رها شده است
وعده عشق مسجدالاقصیست، در نمازی به وقت صبح ظهور
شام ظلمت به جا نمیماند، نکبت ظلم برملا شده است
*********************************
پدر از راه آمد و مادر
مثل هر روز سفره را میچید
عطر سمبوسه خانه را پر کرد
خواهرم دور سفره میچرخید
شاد و خندان کنار هم بودیم
ناگهان سقف خانه سوت کشید
جیغ زد مادرم: فرار کنید
خواهر کوچکم ولی نشنید
سنگ و سیمان و آتش و باروت
غزه ماند و کبوتران شهید
عطر سمبوسه... نه نمیخواهم!
خواهر کوچکم گرسنه پرید
*********************
چشمهایت به دنبال نوراند، بالهای تو در خون کبوتر!
در دهان تو آتش گرفته، شاخه سبز زیتون کبوتر
چشمهایت به دنبال نوراند، در هجوم غبار و سیاهی
از حصار قفس، تور، آتش، کی میآیی تو بیرون کبوتر؟
خانه: آوار، آوار، آوار، نخلها: سوخته، زخم خورده
سایه تیره رنگ کلاغان بر زمین زد شبیخون کبوتر
صبح باید بیاید نباید، بالهای تو در خون بماند
باید آیینه و گل بپاشی روی این شهر گلگون کبوتر
غرقه در خون دلهایشانند، کودکان، مادران، پیرمردان
پشت دیوار بیت المقدس، تا سر کوه صهیون کبوتر
بال بر زخمهایم کشیدی، در نگاه غریبم چه دیدی؟
تا صدا میزدم میرسیدی، از نگاه تو، ممنون کبوتر!
غزه در خون خبر منتشر شد! گر چه در گوشها پنبه باشد
در گلوی تو یک بغض تلخ است، شاخه سبز زیتون کبوتر!
*****
عبدالرحیم سعیدیراد
آغوش وا کن مسجد الاقصی
بر ماذنه گلبانگ بیداریست
هنگامه شوری دگر آمد
رودی حماسی در دلت جاریست
آغوش وا کن مسجد الاقصی
بر روی مردانی که چون خورشید
گل میکنند از گوشه غزه
با پرچم خوشرنگی از توحید
با سنگ و مشت و عزم پولادین
همواره جاری بوده پیوندت
پر میکشد فوج کبوترها
از خون مردان برومندت
در فصل آتش سنگ میبارد
از باغهای روشن زیتون
در بارش طوفان الاقصی
بر خاک میافتد بت صهیون
ای قدس ای سر چشمه امید
ای قدس ای محکمتر از پولاد
خورشید در اوج فلک یک روز
آزادیات را میکشد فریاد