آقا جعفر، این فیلمی که از شما لو رفته خجالتآور بود
اقتصاد ایران: «یک تصادف ساده»، تازهترین ساخته جعفر پناهی، از روز گذشته توجه بسیاری را به خود جلب کرده و با وجود کسب جایزه «بهترین فیلم خارجیزبان جشنواره کن»، اکنون پس از تماشای گسترده میان مخاطبان، واکنشهای متفاوتی را رقم زده است.
ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
برترینها: «یک تصادف ساده»، تازهترین ساخته جعفر پناهی، از روز گذشته توجه بسیاری را به خود جلب کرده و با وجود کسب جایزه «بهترین فیلم خارجیزبان جشنواره کن»، اکنون پس از تماشای گسترده میان مخاطبان، واکنشهای متفاوتی را رقم زده است.
شناخت اخیر از پناهی بر پایه دقت و انسجام فیلمهایش خصوصاً «خرس نیست» شکل گرفته بود؛ فیلمی که بهحق از منظمترین و سنجیدهترین آثار او محسوب میشود. اما «یک تصادف ساده» این انسجام را ندارد و در بسیاری لحظات بهجای روایت دقیق، بهسوی شلختگی و ازهمگسیختگی میرود.
پناهی که همواره علاقهمند به استفاده از نابازیگران بوده، اینبار نیز همین مسیر را ادامه داده؛ اما عدم تجربه و ناهماهنگی بازیگران سبب شده بسیاری از صحنهها تأثیر لازم را نگذارند. بازیها یکدست نیستند، لحظات کلیدی با حس مصنوعی و غیرقابلباور اجرا میشوند و فیلم هرگز نمیتواند درگیری دراماتیک لازم را ایجاد کند. روایت نیز ریتمی نامتعادل دارد و گاه بهنظر میرسد صحنهها در مرحلهای ناتمام رها شدهاند.

با این حال، دیالوگها سنگینترین آسیب را به فیلم وارد میکنند. حجم زیاد جملههای شعاری، بیانهای اغراقشده و شعارهایی که بیشتر شبیه بیانیه سیاسیاند تا گفتوگوی سینمایی، فضای فیلم را بهشدت غیرطبیعی میکند. دیالوگها بهجای آنکه شخصیتها را بسازند یا پیشبرنده روایت باشند، فضای بیواسطه اعتراض را با لحن تند، یکلایه و مستقیم تکرار میکنند و همین باعث میشود تماشاگر نتواند با شخصیتها ارتباط انسانی برقرار کند.
مشکل زمانی شدیدتر میشود که فیلم تقریباً تمام شخصیتهای فرعی از متصدی پارکینگ گرفته تا پرستار بیمارستان را «رشوهگیر»، «بیمسئولیت» یا «فاسد» نشان میدهد. تردیدی نیست که جامعه ایران با مشکلات جدی روبهروست: از هوای آلوده تهران گرفته تا بحران جنگلها، فرسودگی ساختاری برخی نهادها و فشارهای اقتصادی. اما تعمیم فساد به همه مردم تصویری یکدست، غیرواقعی و حتی توهینآمیز میسازد که نه به عمق بحرانها میپردازد و نه نگاه اعتراضی را تقویت میکند. نتیجه این است که فیلم از جایی به بعد نه «برای مردم»، که بهنظر میرسد «علیه مردم» روایت میشود؛ روایتی که مردم را نه قربانی شرایط، بلکه بخشی از مسئله تصویر میکند.
ساخت فیلم اعتراضی در ایران امروز ضرورتی انکارناپذیر است و بسیاری از اقشار جامعه ترجیح میدهند صدای اعتراضشان از دل سینما شنیده شود، نه از آثار نمایشی و گلخانهای. اما «یک تصادف ساده» بهمعنای واقعی کلمه فیلم اعتراضی نیست؛ فیلمی دوقطبی، جدلی و گاه دور از واقعیت اجتماعی است. سکانسهایی که باید نقطه اوج باشند مثل صحنه بستن بازجو به درخت—بهدلیل ضعف اجرایی، دیالوگهای مصنوعی و میزانسنهای نامنسجم، تأثیر لازم را ندارد و فقط بار نمادین خامی را بر دوش تماشاگر میگذارد.

بهنظر میرسد پناهی در این اثر بیش از آن که تلاش کند صدای مردم معترض باشد، در حال بیان واگویههای ذهنی و دغدغههای شخصی خود است. دوربین بهجای آنکه به دل جامعه برود، بیشتر به جهان ذهنی فیلمساز نزدیک شده؛ جهانی که از تجربه زیسته مردم امروز ایران عقبتر است. جامعه معترض اکنون از مرحله شعار و تصویرهای کلیشهای عبور کرده و انتظار نگاهی عمیقتر، انسانیتر و تحلیلیتر از سینمای اعتراضی دارد.
شاید گذر زمان جایگاه دقیق «یک تصادف ساده» را روشنتر کند، اما اکنون میتوان گفت اگر پناهی همچنان نماد اعتراض تلقی میشود، این فیلم فاصله زیاد میان نگاه هنرمند و واقعیت جامعه امروز را آشکار کرده است. شاید بازگشت به صداقت و ظرافت روایی «خرس نیست» همان مسیری باشد که باید دوباره به آن رجوع کند.