ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، بعد از آغاز آتش بس شکننده در نوار غزه و اجرای بخش بزرگی از مرحله اول این توافق سوال مهمی که محافل منطقه و به ویژه محافل رژیم صهیونیستی را به خود مشغول ساخته، این است که آیا بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم و شرکای راست افراطی وی توانستند طرح خود را برای آوارگی مردم غزه و اشغال این باریکه تکمیل کنند و گامهای بعدی فلسطین و سایر کشورهای عربی چه خواهد بود؟
در این زمینه دکتر عمرو هاشم ربیع، معاون رئیس مرکز مطالعات استراتژیک و سیاسی الاهرام و عضو هیئت امنای گفتگوی ملی مصر در مقالهای با اشاره به اینکه رویاهای نتانیاهو و شرکای وی در جنگ غزه به باد رفت، تاکید کرد کشورهای عربی وظیفه دارند در مرحله آینده برای مقابله با جاهطلبیها و توطئههای اسرائیل، شدت وابستگی خود را به آمریکا کمتر کرده و همکاری خود را با ایران تقویت کنند. خلاصه این مقاله به شکل زیر است.
چند ماه قبل دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا چندین بار از طرح خود برای آواره کردن مردم غزه و اجرای پروژه موسوم به «ریویرای خاورمیانه» در غزه حرف زد که هدف آن تبدیل کردن این باریکه به یک پروژه تجاری و سرمایهگذاری با هدف کسب سود و همچنین تضمین امنیت رژیم اشغالگر بود. اما در سایه مقاومت مردم فلسطین در غزه، این پروژه توطئه آمیز آمریکایی- صهیونیستی به نتیجه نرسید.
بعد از آن، در آستانه توافق آتش بس غزه که در شرمالشیخ مصر به امضا رسید و اجرای آن از بیش از 10 روز قبل آغاز شده است، ترامپ گفت که از الحاق کرانه باختری حمایت نمیکند؛ در حالی که در دوره اول ریاست جمهوری خود، با الحاق ارتفاعات جولان به اراضی تحت اشغال رژیم صهیونیستی موافقت کرده و قدس را به عنوان پایتخت این رژیم به رسمیت شناخته بود.
صرف نظر از اهداف و نیات پشت پرده موضعگیریهای جدید ترامپ، نکته مسلم این است که بعد از جنگ غزه، سیاستهای منطقهای و جهانی در قبال فلسطین دچار تغییرات قابل توجهی شده است.
رویاهای نتانیاهو در جنگ غزه دود شد
بنابراین ناظران امور معتقدند که رویاهای نتانیاهو برای تغییر چهره منطقه طبق دیدگاه او و سایر راست افراطیهای صهیونیست و نابودی کامل آرمان فلسطین، به باد رفته است.
یکی از قابل توجهترین و سریعترین دستاوردهای عملیات طوفان الاقصی، آگاهی بخشی به مردم جهان در مورد واقعیت مسئله فلسطین و ماهیت حقیقی رژیم جعلی و اشغالگر اسرائیل بود.
امروز دیگر مردم دنیا رژیم صهیونیستی را به عنوان یک «موجودیت مشروع که توسط یک محیط عربی سرکوبگر محاصره و تهدید میشود و یا یک دولت دموکراتیک در میان دریایی از رژیمهای دیکتاتوری در منطقه» نمیشناسند.
بعد از انتشار تصاویر و اطلاعات مربوط به جنایات وحشیانهای که صهیونیستها طی دو سال علیه غیرنظامیان بیدفاع فلسطینی در مساحت کوچکی به نام غزه انجام دادند، بدون شک برای همه جهانیان اثبات شد که اسرائیل موجودیتی جعلی بر مبنای سیاستهای نسل کشی، گرسنگی، غارتگری، هتک حرمت اماکن مقدس و نژادپرستی است.
این آگاهی، از همه دیوارهای محکمی که مدتها پایگاه حمایت سنتی از اسرائیل بودهاند، نیز عبور کرد؛ به ویژه در آلمان که پیش از این، علاوه بر دولت، مردم آن هم به شدت حامی صهیونیستها بودند و حتی نسبت به آنها احساس گناه و دِین نیز داشتند.
این تغییر در افکار عمومی جهان و سقوط روایت اسرائیل در مقابل پیروزی روایت فلسطین، مایه نگرانی شدید برای صهیونیستها شده است؛ صهیونیستهایی که نتانیاهو و کابینه راست افراطی وی را مسئول این وضعیت میدانند.
سیاستهای جنایتکارانه رژیم صهیونیستی که مبتنی بر تجاوز، کشتار، گرسنگی دادن به غیرنظامیان، هدف قرار دادن خبرنگاران و اصحاب رسانه و انواع جنایات دیگر است، روز به روز بیشتر افشا میشوند و حتی خود ترامپ که شریک اصلی جنگ نسل کشی رژیم اشغالگر علیه غزه بوده و دستش به خون همه زنان و کودکان بیگناه غزه آلوده است، مجبور شد اعتراف کند ادامه این جنگ به نفع اسرائیل نیست و انزوای جهانی بی سابقه آن را تشدید میکند.
وحدت فلسطین تنها راه مقابله با اشغالگران
یکی از مهمترین چیزهایی که باید بیوقفه برای رسیدن به آن تلاش شود، ابتکار عمل کشورهای عربی برای اتخاذ سیاستهای مؤثری است که به خنثی کردن طرح صهیونیستی کمک میکند. این امر باید مکمل افشای تصویر این رژیم در افکار عمومی جهانی در جنگ غزه باشد تا تصویر واقعی اسرائیل، هرگز حتی بعد از جنگ هم از اذهان مردم دنیا پاک نشود.
به عبارت دیگر برای شکست اهداف و نقشههای صهیونیستها و حامیانشان علیه ملتهای منطقه، اقدام مداوم و مستقیم از سوی کشورها به ویژه کشورهای عربی ضروری است.
اما در سطح خود فلسطین، مقابله با توطئههای صهیونیستها تنها از طریق دستیابی به یک آشتی واقعی فلسطینی محقق میشود؛ زیرا تفرقه میان فلسطینیها همواره مهمترین دروازه رخنه اشغالگران به جامعه فلسطینی و جلوگیری از وحدت آن بوده است تا اسرائیل به راحتی بتواند نقشههای خود را علیه ملت فلسطین پیش ببرد.
رژیم صهیونیستی که از دهههای گذشته از تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان یک ابزار اجرایی رایگان و آسان جهت اجرای نقشههای توطئه آمیز خود علیه کل ملت فلسطین استفاده کرده، هنوز هم به دنبال ایجاد یک جایگزین فلسطینیِ همدست با خودش است تا هر تلاشی برای حدت فلسطینیها را ناکام بگذارد.
لزوم توقف عادی سازی کشورهای عربی با اسرائیل
به موازات تلاشهای فلسطینیها برای آشتی داخلی، لزوم اتخاذ سیاستهای حمایتی توسط کشورهای عربی هم کاملاً آشکار میشود که اولین گام آن متوقف کردن روند عادی سازی روابط با صهیونیستهاست.
همچنین نیاز اساسی به تدوین چشم اندازهای جایگزین عربی برای مقابله با طرحهای استعماری رژیم صهیونیستی وجود دارد که مهمترین آنها پروژه موسوم به «خاورمیانه جدید» است.
در اینجا یک واقعیت مهم آشکار میشود؛ اینکه طرفهای منطقهای همچون ایران و ترکیه از قبل چشماندازهای پیشرفتهای برای خاورمیانه دارند و بنابراین کشورهای عربی هم باید چشم اندازهای خاص خود را برای حفظ موجودیت سیاسی و وحدت منطقهای خود در مواجهه با جاه طلبیهای خارجی داشته باشند.
یکی از مهمترین گامهای عملی در این زمینه تلاش کشورهای عربی برای تقویت همکاریهای منطقهای با کشورهای منطقه و اجتناب از هرگونه همکاری با اسرائیل است؛ به ویژه همکاریهایی که موجب ایجاد تهدید علیه سایر کشورهای منطقه میشود.
همکاری اعراب با ایران به نفع همه آنهاست
همکاری با ایران و ترکیه نشان دهنده مسیری مهم برای مقابله با طرحهای صهیونیستی در منطقه است. هرچه همکاری کشورهای عربی با ایران و ترکیه بیشتر و محکمتر باشد، احتمال هرگونه همگرایی اعراب با صهیونیستها کمتر خواهد شد و در این صورت اصلاً کشورهای عربی توجیهی برای همکاری و همگرایی با اسرائیل نخواهند داشت.
از این منظر، باید توجه داشته باشیم که کشورهای عربی باید از افتادن در دام نقشه توطئه آمیز غربی- صهیونیستی که هدف آن «اهریمن جلوه دادن» ایران در ذهن اعراب است خودداری کرده و این هدف را ناکام بگذارند.
واقعیت آن است که برخلاف آنچه که اسرائیل و حامیانش تبلیغ میکنند، ایران هرگز خطری برای کشورهای عربی نداشته و قرار نیست رویارویی نظامی میان آنها صورت بگیرد. بنابراین اعراب به جای هزینههای میلیارد دلاری برای سلاح، بهتر است به فکر یک روند سیاسی کارساز با ایران و همکاری استراتژیک با این کشور باشند.
ترکیه نیز یک بازیگر منطقهای است که میتواند از نظر سیاسی و اقتصادی جهت مقابله با جاه طلبیهای اسرائیل برای کشورهای عربی مفید باشد؛ به ویژه بعد از بهبود روابط آنکارا با برخی از کشورهای عربی که مناسبات آنها از سال 2013 دچار تنش شده بود.
متعادل کردن روابط اعراب با طرفهای بینالمللی
جهان عرب همچنین باید به خاطر داشته باشد که چین و روسیه امروز نماینده قدرتهای بزرگ بینالمللی هستند که هیچ کشور عربی نمیتواند آنها را نادیده بگیرد. از این منظر اعراب نباید همه تخم مرغهای خود را در یک سبد قرار داده و صرفاً به آمریکا تکیه کنند.
طی سالهای اخیر، اتکای کشورهای عربی به آمریکا بیش از حد بوده است و این کشورها در برقراری روابط موثر با روسیه و چین ضعیف عمل کردهاند. همچنین مشارکت برخی از کشورهای عربی در گروه بریکس برای دستیابی به تعادل مطلوب در روابط بینالمللی کافی نیست.
بنابراین تقویت همکاری نظامی و استراتژیک با روسیه و چین، در کنار همکاری اقتصادی، به ویژه در زمینههایی مانند سرمایهگذاری متقابل، انتقال فناوری و ایجاد مشارکتهای توسعهای واقعی که به تقویت جایگاه اعراب در صحنه بینالمللی کمک میکند، ضروری میشود.
گسترش دامنه مشارکت با این قدرتها امکان تنوع بخشی به منابع حمایتی را فراهم میکند و وابستگی سیاسی و نظامی به یک بازیگر واحد را کاهش میدهد. این ستون اساسی هر سیاست خارجی متعادلی است که قادر به محافظت از منافع اعراب باشد.
انتهای پیام/