ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب - زینب رازدشت: نسل جدید بازیسازان ایرانی به دلیل ناامیدی از شرایط اقتصادی، اجتماعی و فقدان حمایتهای لازم، به مهاجرت روی آوردهاند. این در حالی است که مسئولان نه تنها درکی از ظرفیتهای بالای صنعت گیم ندارند، بلکه با سیاستهای نادرست، زمینه فرار استعدادها و از دست رفتن فرصتهای کلان اقتصادی را فراهم میکنند. اگر بودجه و حمایت مناسب به این صنعت تخصیص یابد، جوانان میتوانند در کشور بمانند و با تولید بازیهای فاخر، درآمدهای ارزی میلیونی و حتی میلیاردی برای ایران ایجاد کنند. به همین بهانه گفتوگویی با حسن مهدیاصل بازیساز انجام دادهایم.
* مهمترین دلیل مهاجرت بازیسازان از نگاه شما بهعنوان یک بازیساز چیست؟
بزرگترین دلیلی که بازیسازان را به فکر مهاجرت میاندازد، در واقع ناامیدی است؛ ناامیدی که ابتدا از خانواده، سپس از گروه، جامعه و در نهایت از کشور آغاز میشود. نسل ما را با نسل جدید مقایسه نکنید. ما نسلی بودیم که پدر و مادرمان با سختی ما را بزرگ کردند، در محدودیتها رشد کردیم، با عرق ملی و عشق به وطن عجین شدیم و با تمام دشواریهای ممکن، به فکر مهاجرت نیفتادیم. اما امروز شرایط برای نسلهای بعدی متفاوت است. آنها دلایلی دارند که برای خودشان محترم است و اگر شرایط برابر برقرار باشد، شاید به این نتیجه برسیم که اشتباه کردهایم که خود را فدای این عرق ملی کردیم.
نسل جدید تصمیمی عملیتر میگیرد و به دنبال آرزوهایش میرود، بدون اینکه خود را قربانی حس تعلق کند. باید اذعان کرد که این گفتوگو از جنبه انسانی مطرح است، نه از منظر ملیگرایی یا عشق به وطن. نسل امروز در فضای اینترنت رشد میکند، و شاید همان ارتباط فرهنگی و عاطفی را با ایران پیدا نکند که ما داشتیم. آنها فسادهای سیستماتیک و ناکارآمدی مسئولان را مشاهده میکنند و بیش از پیش از جامعه زده میشوند.
فشارهای سیاسی و اقتصادی شرایط را تنگتر میکند و باعث میشود احساس کنند که هیچ راهی برای تغییر ندارند. این ناامیدی در نهایت زمینهای فراهم میآورد که تصمیم سخت مهاجرت یا بهتر بگوییم «فرار» را انتخاب کنند. این موضوع برای من بسیار تکاندهنده است.
* بازیسازانی که مهاجرت میکنند، در چه بازه سنی هستند؟
شاهد بودم که چندین نفر از نیروهای ما، اغلب جوانانی بین ۱۸ تا ۳۰ سال، تصمیم به رفتن گرفتهاند. نمیتوانم آنها را سرزنش کنم یا مجبورشان کنم مثل ما فکر کنند. آرزوهای آنها متفاوت است؛ نسل جدید شاید به مسائل سادهتر دل بسته باشد، در حالی که نسل ما با عشق به هنر، علم یا شخصیتهای ارزشمند علمی رشد کرد. این تفاوت تفکرات و سلیقهها در کنار شرایط اجتماعی باعث میشود جوان وقتی میبیند به هیچکدام از اهداف خود نمیرسد، راه متفاوتی را انتخاب کند.
ابزارهایی مانند اینستاگرام نیز به این فرآیند دامن میزنند. وقتی در شبکههای اجتماعی خود را با جوانان خارجی مقایسه میکنند، تصویری از آزادی و زندگیهایی جذابتر در ذهنشان شکل میگیرد و شروع به تخریب خود میکنند: چرا نباید من هم چنین لذتی ببرم؟ این حس مقایسه به ظاهر ساده اما تأثیرگذار است.
* از نیروهای شرکت شما هم مهاجرت کردهاند؟
از سال ۸۶ تاکنون هر سال تعدادی از نیروهایمان مهاجرت کردهاند. این موضوع حقیقتاً دردناک است. ما برای این افراد انرژی صرف کردهایم، روی آنها سرمایهگذاری کردهایم و آموزش دادهایم، اما در نهایت استعدادشان، راهی کشورهای دیگر میشود. البته اگر ظرفیت رشد یک استعداد در ایران به پایان برسد، باید محیط او تغییر کند تا بتواند رشد کند و شکوفا شود. نمیتوانم خودخواه باشم و چنین فردی را محدود نگه دارم. اما وقتی پروژهای مناسب یا چشماندازی برای رشد او ندارم، مانعی برای رفتنش نمیشوم. حتی باید کمکشان کنم تا بتوانند به مسیر درست قدم بگذارند.
* آمار دقیقی از بازیسازانی که مهاجرت کردهاند، وجود ندارد. دلیل این نبود آمار چه مواردی است؟
یکی از مشکلاتی که باعث میشود آمار دقیقی از مهاجرت بازیسازان در صنعت گیم نداشته باشیم، این است که بیشتر این مهاجرتها بهصورت غیرسیستماتیک و همراه با احساس ناراحتی صورت میگیرد. بازیسازی که حالش خوب نیست و تصمیم به مهاجرت میگیرد، معمولاً این موضوع را به بنیاد ملی بازیهای رایانهای اعلام نمیکند؛ چراکه ناراحتیاش را در دل نگه میدارد و ترجیح میدهد مهاجرت خود را در سکوت انجام دهد. این فقدان ارتباط با بنیاد ملی بازیها مشکلات دیگری نیز ایجاد کرده است.
دغدغهای برای جای خالی بازیسازان وجود ندارد. فرض کنید من تلفنم را خاموش کنم، حتی تا یک سال هیچکس به من زنگ نمیزند. کسی وضعیت یا آمار دقیق بازیسازان را پیگیری نمیکند. در بهترین حالت، شاید تماسهایی برای جمعآوری آمار صورت بگیرد، اما بعد از آنچه؟ وقتی مشخص شود که مثلاً ۵۰ درصد بازیسازان مهاجرت کردهاند، آیا راهکاری دارند؟ آیا اقدامی مؤثر انجام میدهند؟ نهایتاً این موضوع به برگزاری چند سمینار و عکس گرفتن ختم میشود؛ اتفاقی که در عمل هیچ کمکی به بازیسازان یا صنعت نمیکند.
* چرا مسئولان برای جلوگیری از مهاجرت بازیسازان اقدامی نمیکنند؟
مسئولان انگیزهای برای انجام کارهای بزرگ یا حفظ استعدادها ندارند، چرا که رشد بازیسازی را اساساً باور ندارند. در تمام این سالها شاهد بودم که مدیران و مسئولان هیچگاه انگیزهای واقعی نشان ندادهاند، انگار قلبشان برای این صنعت نمیتپد. کدام مسئول حاضر شده خانه و ماشینش را بفروشد تا یک بازی تولید کند؟ کدام یک واقعاً دغدغه دارد؟ آنان درد بازیسازی و مشکلات آن را نمیشناسند.
کسانی که در مقام مدیریت نشستهاند، خود هنرمند نیستند و هنر را نمیفهمند؛ تنها به مسائل سیاسی و مدیریتی محدود شدهاند و صنعت گیم را صرفاً به چشم سرگرمی نگاه میکنند. این در حالی است که صنعت گیم درآمد بالایی دارد؛ گردش مالی آن در دنیا سالانه ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد دلار است. اما مسئولان ما هیچ درکی نسبت به اهمیت این عدد ندارند. اگر خودشان توانایی تحلیل ندارند، دستکم میتوانند کارشناسان و ناشران متخصص دعوت کنند تا راهنمایی بگیرند.
ما نزدیک به دو دهه است که بازیسازی را آغاز کردهایم، اما ترکیه تنها حدود ۱۰ سال است وارد این عرصه شده و از نظر فنی و هنری در ابتدا بسیار پایینتر از ما بود. حالا مقایسه کنید ایران با این فرهنگ غنی و ایدههای فراوانی که برای خلق بازیهای جذاب دارد، در مقابل ترکیه که قوانین ساده و کاربردی ایجاد کرده تا بازیسازانش بتوانند به صادرات برسند. آنها گفتهاند هرکسی بتواند بازی تولید و صادر کند، بهاندازه میزان صادراتش از او حمایت خواهند کرد. نتیجه این شده که امروز صنعت گیم ترکیه صاحب پنج شرکت نوپای یونیکورن است، در حالی که ما هنوز بعد از دو دهه چنین دستاوردی نداریم.
بازیسازان ایرانی حتی فرصت گفتوگوی درست با ارگانهای مرتبط مانند اداره مالیات، بیمه یا وزارت ارشاد را ندارند. از طرفی، شرایط کاری همیشه تحت فشار است؛ گاه برق و اینترنت قطع است یا بهطور کلی بازیسازان با مشکلات زیرساختی بسیاری مواجهاند. همین فشارها و فقدان حمایت باعث شده کارآفرینان حوزه گیم نیز بیانگیزه شوند و کل صنعت گیم زیر سایه این شرایط آسیب ببیند. مسئولان ما هنوز درکی نسبت به دغدغههای بازیسازان یا اصول اولیه حفظ سرمایه انسانی ندارند. اگر هم پیششان بروید و مشکلات را مطرح کنید، نهایتاً فقط شما را تحسین میکنند؛ ولی اقدام خاصی صورت نمیدهند. شاید ادعا کنند که بیمه اهالی صنعت گیم اصلاح شده، اما واقعیت این است که دغدغهها فراتر از بیمه هستند.
* درحالی که ما بازیسازان توانمندی داریم.
آقای حاجی میرزایی مدیرعامل بنیاد ملی بازیها تا حد زیادی متفاوت از مدیران کت و شلواری گذشته بنیاد است و علاقه واقعی به بازیسازان نشان میدهد. او دلسوز است، اما مسئله اینجاست که بودجه بنیاد بسیار محدودتر از چیزی است که بتواند تأثیر واقعی بر صنعت داشته باشد؛ حتی مجموع حقوق ماهانه نیروهای انسانی شرکت من از کل بودجه بنیاد بیشتر است! این مسئله برای نهادی که متولی صنعت گیم بوده بسیار خطرناک است.
معتقدم در هر شرایطی با تصمیم حمایت و هدف درست میتوان با تمام سختیها با این جوانان پر استعداد ولی رنجیده کارهای ارزشمند تولید کرد و راه و مسیر فنلاند رو طی کرد که با وجود شکست تجاری نوکیا، مسیر جدیدی در حوزه صنایع نرم «بازیسازی» ایجاد کرد و با حمایتهای درست و مناسب و مسیردهی هدفمند باعث شد بیش از درآمد نوکیا از محل بازیسازی برای کشور فنلاند درآمد و ارزآوری کند.
این مسیر برای ایران و جوانان ایرانی شدنی است؛ آنهایی که با تمام سختی ها، این تعداد پلت فرم و زیر ساخت های آنلاین و هنری و مهندسی در کشور ساخته اند. در این مسیر نیازمند همت جدی توسط مسئولانن سطح اول داریم و اگر مسئولی این جسارت را انجام دهد، خود خواهد دید که بیش از درآمد صنایع بدون بازده مفید مثل خودروسازی چه درآمد کلانی نصیب کشور می شود.
وقتی تنها یک بازی موبایل محصول ترکیه در روز ۵۰ میلیون دلار درآمد دارد، آیا فکر میکنید صنعت خودروسازی ما این درآمد روزانه را دارد؟ قطعاً خیر ولی اگر به مسئولی بگوید الان قصد داریم سرمایهگذاری و حمایت کنیم، قطعاً بدون بررسی گزینههای با بازده بالا مثل صنایع نرم، بلافاصله به سمت خودروسازی میرود و بودجه و سرمایه و حمایت را به آن سمت میبرد، مسیری که بیش از این هم پاسخ مناسبی از نظر اقتصادی در کشور نداشته است، ولی با اختصاص حتی یک درصد این بودجه در بازیسازی شاهد بازدهی ۱۰۰۰ برابری آن در سالهای بعد در کشور خواهیم بود.
اگر بودجه و سرمایه و حمایت مناسب وجود داشته باشد، جوانان علاقهمند را خواهید دید که فرصتهای شغلی و درآمدی و ایجاد محصولات فاخر ایرانی را داخل کشور دارد و برای اینکه بتواند سهمی از این پیشرفت و رشد و افتخار را کسب کند، قطعاً تمام تلاش خود را برای رشد و یادگیری در کشور خود می کند و با انگیزه مضاعف چرخه رشد و ارتقا این صنعت به رشد بیش از پیش در کشور ادامه پیدا میکند و بعد از حداقل سه تا هفت سال درآمدهای میلیون دلاری و حتی میلیارد دلاری از محل صادرات بازیهای باکیفیت برای کشور ایجاد میشود و این موضوع مهمترین و بهترین محرک برای جوانانی است که بین ماندن و رفتن میخواهند تصمیم بگیرند. اگر این موضوع برای مسئولان دغدغه است، اجازه ندهند سرمایههای کشور فرار کرده و بودجه را در صنایع بدون بازده و سازمانهای بیخاصیت هزینه کنند که چیزی جز اسراف بیتالمال نیست.