ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
برترینها: اوایل دهه هشتاد برای تلویزیون ایران دورانی بود که هنوز سریالها میتوانستند خیابانها را خلوت کنند. آثاری چون «پلیس جوان» یا «پس از باران» به کارگردانی سعید سلطانی، نمونههای درخشانی از سریالهای موفق بودند که تماشاگران گستردهای داشتند. در همان دوران، قاسم جعفری با ساخت سریال «تب سرد» به نقطه اوج رسید؛ سریالی پرکشش که بسیاری از بازیگرانش بعدها مسیرهای گوناگونی را تجربه کردند. اکنون که شبکه آیفیلم بار دیگر «تب سرد» را بازپخش میکند، مرور سرنوشت آن بازیگران خالی از لطف نیست.
کامبیز دیرباز در «تب سرد» نقش منفی داشت؛ شخصیتی خردهپا و به نوعی بچهدزد که در آن سالها با چهرهای متفاوت به یاد ماند. اما نکته جالب این است که دیرباز با وجود شروعی پررنگ در تلویزیون، مسیر پرشتابی را طی نکرد. او پس از دو دهه، همچنان کارنامهای پر از نقشهای معمولی دارد و در معدود آثاری توانسته بدرخشد. شاید بتوان گفت اوج کارنامهاش در سینما به فیلمهای پرفروشی چون «اخراجیها» محدود شد و در تلویزیون به سریالی مثل «نابرده رنج».
انتظاری که از یک ستاره دهه هشتادی میرفت این بود که پس از بیست سال به جایگاه مهمتری برسد، اما دیرباز حتی در آثاری مانند «زخم کاری» نیز بازی ویژهای ارائه نکرد. به نظر میرسد استعداد اولیه او هرگز به مسیر درستی هدایت نشد و نتیجه آن کارنامهای شد که کمتر از پتانسیل واقعیاش است.
شاید شهاب حسینی عجیبترین سرنوشت را میان بازیگران «تب سرد» داشت. در آن روزها بازیگری کاملاً معمولی به نظر میرسید؛ البته با چهرهای فتوژنیک و دلنشین که بیشتر در نقشهای جواناول دیده میشد. اما در گذر سالها، او به یکی از موثرترین و پرفروشترین بازیگران سینمای ایران بدل شد. روند پیشرفت او حیرتآور بود؛ از بازی در آثار اصغر فرهادی تا دریافت جوایز معتبر جهانی، حضوری که باعث شد نام او بهعنوان وزنهای برای فروش و اعتبار هر پروژه ثبت شود.
امروز وقتی به کارنامه حسینی نگاه میکنیم، فاصله او با روزهای «تب سرد» شگفتانگیز است. با این حال، در یکی دو سال اخیر او بیشتر به واسطه حاشیههای زندگی شخصیاش در خبرهاست تا به خاطر نقشآفرینیهای تازه. اما تردیدی نیست که میان بازیگران «تب سرد»، بیشترین سود و بیشترین اعتبار نصیب شهاب حسینی شد.
حمید گودرزی نیز پس از «تب سرد» در چند سریال پرمخاطب دیگر حضور داشت؛ از جمله «مسافری از هند» که به شدت مورد توجه قرار گرفت. در سینما هم در آثاری مانند «چپدست» ظاهر شد، اما هیچگاه نتوانست اوج خاصی در کارنامهاش ایجاد کند.
با این وجود، گودرزی برخلاف برخی همبازیهایش، حضور مداوم خود را در قاب تلویزیون حفظ کرده است. همین امسال او در سریال «عملیات مهندسی» دیده شد. او همچنان چهرهای شناختهشده باقی مانده، اما از بازیگری با آن سطح شهرت در دهه هشتاد، انتظار میرفت مسیر حرفهای پربارتری را تجربه کند.
در «تب سرد» نقش پرستار بچه بر عهده سولماز غنی بود؛ نقشی کوچک اما به یادماندنی. برخلاف همبازیهایش، او بعد از این سریال چندان نتوانست جایگاه مهمی در سینما و تلویزیون پیدا کند. حضورهایش به مرور کم شد و مسیر کاریاش به جایی نرسید.
واقعیت این است که در سینمای ایران، انتخاب نقشهای زنانه تابع فرمولهای مشخصی است؛ فرمولهایی که اگر بازیگری بلد نباشد در چارچوب آنها حرکت کند، به سرعت به حاشیه رانده میشود. سولماز غنی ظاهراً این قواعد نانوشته را نشناخت و همین امر موجب شد در کارنامهاش نقطه درخشان تازهای شکل نگیرد.
بازپخش «تب سرد» یادآور دورهای است که تلویزیون هنوز میتوانست مخاطب میلیونی پای گیرنده نگه دارد. اما مرور سرنوشت بازیگران آن نشان میدهد که مسیر حرفهای هرکدام چهقدر متفاوت شد؛ کامبیز دیرباز با استعدادهایی که هرگز به بار ننشست، شهاب حسینی با پرشی خیرهکننده به سطح جهانی، حمید گودرزی با حضوری مداوم اما بدون اوج و سولماز غنی با خاموشی زودرس. همین تفاوتها، «تب سرد» را نه فقط یک سریال، بلکه انگار بهانهای برای بازخوانی روزهای رفته میکند.