تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : اقتصادی
لینک : econews.ir/5x4109502
شناسه : 4109502
تاریخ :
نقشه راه ایران قوی در جنگ ترکیبی؛ خوانشی تفصیلی بر ۱۰ سیاست راهبردی اقتصاد ایران: مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم تک‌نگاشتی را منتشر کرده است که حاوی ۱۰ سیاست راهبردی تحت عنوان «نقشه راه ایران قوی در جنگ ترکیبی است.»

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

- اخبار حوزه امام و رهبری -

به‌گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم مرکز مطالعات راهبردی تسنیم تک‌نگاشتی را با عنوان «نقشه راه ایران قوی در جنگ ترکیبی؛ خوانشی تفصیلی بر 10 سیاست راهبردی» تولید و منتشر کرده است که، 10  توصیه راهبردی مذکور در آن، اجزای یک پازل بزرگ برای گذار جمهوری اسلامی ایران از یک وضعیت پدافندی به یک آرایش فعالانه و مقاوم است. اجرای هماهنگ و یکپارچه این اصول، کشور را نه تنها در برابر شدیدترین طوفان‌های جنگ ترکیبی دشمن ایمن می‌سازد، بلکه با تبدیل تهدیدها به فرصت، زمینه را برای یک جهش بزرگ تمدنی فراهم می‌کند.

نسخه PDF تک‌نگاشت «نقشه راه ایران قوی در جنگ ترکیبی؛ خوانشی تفصیلی بر 10 سیاست راهبردی»

در ادامه گزارشی از این تک‌نگاشت را می‌خوانید:

یافته‌های اساسی:

1. حکمرانی کلاسیک، دیگر پاسخگو نیست و ضرورت بازمهندسی ساختارها بیش از پیش احساس می‌شود. نظام اداری و بوروکراتیک فعلی که برای شرایط عادی طراحی شده، در وضعیت جنگی به یک آسیب‌پذیری مرگبار تبدیل می‌شود. برای بقا و پیشرفت، یک دگردیسی ساختاری از حکمرانی متمرکز و کند به یک مدل دوگانه،«سخت در مرکز، منعطف در محیط»،الزامی است. این مدل با تفویض اختیار به سطوح محلی، تاب‌آوری ملی را در برابر شوک‌های امنیتی و اقتصادی به شدت افزایش داده و سرعت پاسخ به بحران را به شکل چشمگیری بالا می‌برد.

2. مردم «سرمایه راهبردی» هستند و جمعیت تحت تکفل دولت نیستند. به همین جهت، لزوم فعال‌سازی قدرت ملی به واسطه نیرو و حضور مردم بیش از هر زمان دیگری وجود دارد.بزرگترین خطای راهبردی نادیده گرفتن ظرفیت عظیم و تعیین‌کننده مردم و نگاه کردن به آن‌ها صرفاً به عنوان مصرف‌کننده خدمات دولتی است. پیروزی در جنگ ترکیبی تنها بامردمی‌سازی امنیت و اقتصادممکن است. دکترین دفاعی کشور باید بر فعال‌سازی هسته‌های کوچک، چابک و مؤمن مردمی در تمام عرصه‌ها، از فناوری و فرهنگ تا امنیت و تولید، استوار گردد. در این پارادایم دولت نقش میدان‌دار و هادی را ایفا می‌کند نه تصدی‌گر که فضا را می‌بندد.

3. اقتصاد مقاومتی یک انتخاب نیست بلکه «سنگر بقا» در روزهای پیش‌رو است.آسیب‌پذیری‌های اقتصادی کشور در سه حوزه«خام‌فروشی»، «وابستگی در امنیت غذایی» و «شکنندگی در زنجیره انرژی»متمرکز شده است. استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی ممکن نیست. از این رو هرگونه تخصیص منابع (به‌ویژه ارز) به امور غیرضروری به مثابه خالی کردن این سنگر است. کنترل مطلق بر منابع ارزی، تکمیل زنجیره ارزش، خودکفایی در کالاهای اساسی و متنوع‌سازی مبادی تامین، از حالت توصیه‌های اقتصادی خارج شده و به یک ضرورت حیاتی در سطح امنیت ملی بدل شده‌اند.

4. جنگ روایت‌ها مقدم بر هر جنگ دیگری است.دشمن پیش از هر اقدامی ذهن و اراده ملت را هدف قرار می‌دهد. اگر مردم از ابعاد، اهداف و ماهیت واقعی جنگی که در آن قرار دارند آگاه نباشند، هرگونه سیاست مقاومتی به شکست می‌انجامد. ایجاد یک درک مشترک ملی از شرایط واقناع عمومینسبت به ضرورت تحمل سختی‌ها برای رسیدن به اهداف بزرگتر مهم‌ترین وظیفه دستگاه حاکمیتی و رسانه‌ای است. این آگاهی سوخت اصلی موتور مقاومت ملی است و بدون آن بهترین راهبردها نیز بر روی کاغذ باقی خواهند ماند.

مقدمه

دوران حکمرانی کلاسیک با تکیه بر ساختارهای صلب بوروکراتیک و ذهنیت‌های معطوف به شرایط عادی به سر آمده است. جمهوری اسلامی ایران امروز نه در وضعیت «نه جنگ، نه صلح»، که در قلب یکنبرد ترکیبی و تمام‌عیارقرار دارد. جنگی که جبهه‌های آن از بازارهای ارز و تنگه‌های راهبردی تا پلتفرم‌های مجازی و ذهن تک‌تک شهروندان گسترده شده است. ادامه مسیر با رویه‌ها و فرآیندهای پیشین نباید ادامه پیدا کند و از حیث تاکتیکی و راهبردی باید سیاست‌هایی که آسیب‌پذیری‌های اقتصادی و گسل‌های اجتماعی را به پاشنه آشیل امنیت ملی بدل می‌سازد،‌ در مسیر متفاوتی قرار دهد. اما نه مسیری که بعضی از جریان‌های منفعل و سرخورده ارائه می‌کنند،‌ بلکه مسیری که سیاست‌های اقدارآفرین و تمدن‌ساز را تقویت و هموار می‌سازد.

متن پیش رو تلاش دارد جهت بازمهندسی قدرت ملی و ترسیم نقشه راه گذار از وضعیت پدافندی به یک آرایش فعال و مقاوم توصیه‌هایی داشته باشد. این نوشتار نشان می‌دهد که پیروزی در این نبرد پیچیده، در گرو یک دگردیسی بنیادین در سه لایه حیاتی است. اول در «ساختار حکمرانی». با عبور از تمرکزگرایی فلج‌کننده به سمت یک مدل چابک، شبکه‌ای و منعطف که قدرت تاب‌آوری و سرعت واکنش را در برابر بحران‌ها تضمین کند. دوم در «رابطه حاکمیت و مردم». با تغییر پارادایم از نگاه به مردم به عنوان جامعه هدف، به فعال‌سازی آن‌ها به مثابه بزرگترین سرمایه راهبردی و رکن اصلی نبرد نامتقارن. و سوم در «شریان‌های اقتصادی».با قطع کامل وابستگی به خام‌فروشی و مدیریت جهادی منابع استراتژیک همچون ارز، غذا و انرژی به مثابه مهمات جنگی.

متن اصلی:

جهان معاصر صحنه تقابلی پیچیده و چندلایه میان قدرت‌های استکباری و ملت‌های آزاده است. در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان کانون بیداری اسلامی و محور مقاومت، قریب به نیم قرن است که در خط مقدم یک نبرد مستمر تمدنی قرار دارد. این نبرد دیگر صرفاً در ابعاد نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه جنگی ترکیبی و تمام‌عیار است که تمامی شئون حیات ملی، از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا سیاست و امنیت را در بر می‌گیرد. دشمن با بهره‌گیری از تمامی ابزارهای خود، از تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی تا عملیات‌های روانی و شناختی، از حمایت از فتنه‌های داخلی تا تروریسم دولتی، به دنبال شکستن اراده ملت ایران و براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

در چنین شرایطی که کشور عملاً در یک وضعیت «نه جنگ، نه صلح» بلکه در یک «جنگ دائمی غیررسمی» به سر می‌برد، تداوم حکمرانی با ساختارها، رویه‌ها و ذهنیت‌های دوران عادی، خطایی استراتژیک است. شرایط «آستانه جنگ» صرفاً یک وضعیت اضطراری و موقت نیست، بلکه مختصات دوران جدیدی از تاریخ جهان و انقلاب اسلامی است که در آن هر لحظه غفلت می‌تواند بهای سنگینی در پی داشته باشد.

بنابراین، گذار از حکمرانی متعارف به یک «حکمرانی در شرایط جنگی» یا به تعبیر دقیق‌تر، استقرار یک «نظام حکمرانی فعال و مقاوم»یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی برای بقا، پیشرفت و تحقق آرمان‌های والای انقلاب است. در ادامه ده‌ توصیه‌ راهبردی ارائه‌شده نقشه راهی برای این گذار تمدنی است. این توصیه‌ها نه صرفاً مجموعه‌ای از اقدامات واکنشی و پدافندی، بلکه چارچوبی برای بازآرایی ساختار قدرت ملی، فعال‌سازی ظرفیت‌های خفته و تبدیل تهدیدها به فرصت‌هایی برای جهش و اعتلای کشور است. در ادامه هریک از این اصول راهبردی به تفصیل شرح و بسط داده می‌شود.

بخش اول: بازتعریف ساختار و فرآیندهای حکمرانی

  1. توجه به گسل‌های درونی و آمادگی برای شرایط اضطراری: حکمرانی در معرض جنگ به معنی التفات به گسل‌های درونی ژئوپلیتیک کشور و آماده نگهداشتن کشور برای شرایطی است که این گسل‌ها فعال شوند.

عمیق‌ترین و کارآمدترین استراتژی دشمن همواره بهره‌برداری از نقاط ضعف و شکاف‌های داخلی بوده است. این «گسل‌ها» صرفاً محدود به مرزهای جغرافیایی یا تفاوت‌های قومی و مذهبی نیستند. این گسل‌ها شامل شکاف‌های اقتصادی (فقیر و غنی)، تضادهای اجتماعی (نسل‌ها، سبک‌های زندگی)، رقابت‌های سیاسی مخرب (جناحی، باندی)، ناکارآمدی‌های بوروکراتیک و هر نقطه‌ای است که بتواند انسجام ملی را تضعیف کرده و جامعه را دچار فروپاشی درونی سازد. دشمن با رصد دقیق این گسل‌ها از طریق جنگ شناختی، عملیات روانی و حمایت از جریان‌های معاند داخلی، تلاش می‌کند تا با ایجاد یک فشار کنترل‌شده، این گسل‌ها را فعال و کشور را از درون دچار بحران و هرج‌ومرج کند. فتنه‌های سال‌های 1388، 1396 و به‌ویژه اغتشاشات 1401، نمونه‌های بارزی از تلاش دشمن برای فعال‌سازی همین گسل‌های اجتماعی و سیاسی بودند.

  1. غلبه بر اینرسی و لختی بوروکراتیک: در شرایط عادی وابستگی به مناسبات و روندهای موجود قبل از جنگ، اجازه تغییر در فرآیند حکمرانی و تصمیم‌گیری سریع را نمی‌دهد. در وضعیت آستانه جنگ، فرصتی نهفته برای دستگاه اداره کشور وجود دارد که بر روندهای بروکراسی که در شرایط عادی امکان غلبه بر آن‌ها وجود نداشته است، غلبه کنند.

نظام اداری کشور به عنوان میراثی از ساختارهای دیوان‌سالارانه گذشته، اغلب دچار لختی، اینرسی، پیچیدگی‌های بی‌مورد و مقاومت در برابر تغییر است. این بروکراسی تنبل و محافظه‌کار، در شرایط عادی مانع بسیاری از اصلاحات و اقدامات مناسب می‌شود. مسئله‌ای که بارها رهبر معظم انقلاب در جلسه با مسئولان علی رتبه تذکر داده‌اند. اما شرایط «آستانه جنگ» به مثابه یک شوک عمل می‌کند که می‌تواند این ساختار فسیل‌شده را در هم شکسته و زمینه را برای یک «انقلاب اداری» فراهم سازد. همان‌طور که در دوران دفاع مقدس روحیه جهادی و انقلابی بروکراسی کند آن زمان را کنار زد و ناممکن‌ها را ممکن ساخت (مانند ساخت پل بعثت بر روی اروندرود)، امروز نیز می‌توان از همین شرایط اضطراری برای شکستن بن‌بست‌های اداری و استقرار یک نظام اداری چابک، هوشمند و جهادی بهره برد.

  1. انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری ساختار حکمرانی: تلفیق حکمرانی سخت در سطح ملی و حکمرانی انعطاف‌پذیر در سطح محلی سبب افزایش تاب‌آوری ساختار حکمرانی، ارتقاء قدرت تصمیم‌سازی در بحران‌ها و کاهش فاصله میان تهدید و پاسخ می‌شود.

یک ساختار حکمرانی متمرکز و صلب در برابر شوک‌ها و حملات یک جنگ ترکیبی بسیار آسیب‌پذیر است. اگر تمام تصمیمات در مرکز گرفته شود، در صورت اختلال در ارتباطات یا حذف مهره‌های کلیدی کل سیستم دچار فلج می‌شود. مدل حکمرانی مقاوم مدلی است که ضمن حفظ وحدت فرماندهی و راهبردهای کلان در سطح ملی (حکمرانی سخت)، به سطوح محلی و استانی اختیارات عملیاتی گسترده‌ای تفویض می‌کند تا بتوانند متناسب با شرایط خاص خود به صورت خلاقانه و سریع به بحران‌ها پاسخ دهند (حکمرانی انعطاف‌پذیر). این مدل شبکه‌ای و توزیع‌شده شبیه به سیستم اعصاب غیرمتمرکز، قدرت تاب‌آوری و بقای سیستم را در برابر حملات دشمن به شدت افزایش می‌دهد. تجربه موفق تشکیل نیروهای بسیج مردمی و جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس، الگویی درخشان از این مدل حکمرانی است.

بخش دوم: پیوند حاکمیت و مردم به مثابه رمز پیروزی

  1. حکمرانی مشارکتی: دولت به مثابه میدان‌دار و نه صرفاً بازیگر: حکمرانی در معرض جنگ تنها با مشارکت مردم ممکن می‌شود. بدون درگیرکردن مردم در فرآیند حکمرانی هر اقدام دولت در شرایط در معرض جنگ بسیار پرهزینه و گاهی ناممکن خواهد بود.

بزرگترین سرمایه راهبردی جمهوری اسلامی ایران «مردم» هستند. پیروزی انقلاب اسلامی پیروزی در هشت سال دفاع مقدس و عبور از فتنه‌های گوناگون، همگی در سایه حضور معجزه‌آسای مردم در صحنه ممکن شده است. در شرایط جنگ ترکیبی، دولت به تنهایی قادر به مقابله با انبوه تهدیدات نیست. تلقی کردن مردم به عنوان موجوداتی منفعل که صرفاً باید از آن‌ها حمایت شود یک خطای محاسباتی مرگبار است. حکمرانی موفق در این شرایط حکمرانی است که دولت را از یک «تصدی‌گر» به یک «میدان‌دار» تبدیل کند. دولت باید بستر را برای نقش‌آفرینی حداکثری مردم در تمامی عرصه‌ها، از تولید تا امنیت، فراهم سازد و خود نقش هماهنگ‌کننده و پشتیبان را ایفا کند. جنگ اقتصادی را نمی‌توان صرفاً با دستورالعمل‌های دولتی برد؛ این جنگ نیازمند حضور میلیون‌ها تولیدکننده، کارگر، کارآفرین و مصرف‌کننده هوشمند در میدان نبرد است.

  1. دکترین نبرد ناهمگون شاه‌کلید پیروزی در جنگ ترکیبی: ایران در این جنگ نامتقارن باید رکن اصلی دکترین دفاعی خود یعنی هسته‌های مردمی را در همه زمینه‌های امنیتی، فناوری، دانش، فرهنگی و سیاسی فعال کند.

دشمن در بسیاری از حوزه‌های کلاسیک (اقتصادی، نظامی) دارای برتری‌های مادی و کمی است. تلاش برای رویارویی متقارن و آینه‌ای با دشمن، ورود به زمینی است که او در آن دست برتر را دارد و منجر به فرسایش و شکست خواهد شد. رمز پیروزی جمهوری اسلامی همواره در به‌کارگیری «منطق نامتقارن» بوده است. همان‌طور که در عرصه نظامی با توسعه توان موشکی و پهپادی و استراتژی جنگ نامتقارن دریایی هیمنه نظامی آمریکا شکسته شد، در سایر عرصه‌ها نیز باید از همین منطق پیروی کرد. رکن اصلی این نبرد نامتقارن «هسته‌های مردمی» هستند. هسته‌های کوچک، چابک، مومن، خلاق و باانگیزه‌ای که می‌توانند در تمامی زمینه‌ها، از علم و فناوری تا فرهنگ و رسانه، قواعد بازی را به نفع جبهه حق تغییر دهند. این هسته‌ها همان «آتش به اختیار»‌های مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هستند.

  1. اقناع و آگاهی‌بخشی به مردم: مردم در شرایط در معرض جنگ، بدون اینکه گرفتار تشویش شوند، باید آگاه شوند که شرایط کشور عادی نیست. مردم باید بدانند این جنگ بر سرنوشت آینده منطقه و نبردی بر سر استقلال و بلکه موجودیت ایران است.

بزرگترین خطر در شرایط جنگی بی‌تفاوتی یا ناآگاهی مردم نسبت به عمق تهدیدات است. اگر مردم شرایط را عادی بپندارند و سختی‌ها را ناشی از ناکارآمدی داخلی صرف بدانند، سرمایه اجتماعی نظام فرسوده شده و دشمن به هدف خود که ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت است، دست می‌یابد. از سوی دیگر، ایجاد ترس و اضطراب بی‌مورد نیز جامعه را دچار انفعال و فلج می‌کند. هنر حکمرانی در این شرایط، ایجاد «آگاهی توأم با آرامش» و «نگرانی توأم با امید» است. این مهم، از طریق «جهاد تبیین» محقق می‌شود. مردم باید به روشنی و صداقت بدانند که در یک جنگ تمام‌عیار قرار دارند، مشکلات اقتصادی موجود صرفاً ناشی از سوءمدیریت نیست بلکه بخشی از فشار حداکثری دشمن است، و هدف این جنگ نه یک موضوع سیاسی زودگذر، بلکه «استقلال»، «عزت» و «موجودیت» ایران اسلامی است. آگاهی از این واقعیت، سختی‌ها را برای مردم معنادار و قابل تحمل می‌کند و آن‌ها را از یک ناظر منفعل به یک رزمنده مقاوم تبدیل می‌نماید.

راهکارها:

بخش سوم: الزامات راهبردی اقتصادی

7. از خام‌فروشی به تولید ارزش افزوده: اقتصاد خام‌فروش و نیمه‌خام‌فروش ما باعث می‌شود تا نتوانیم محصولاتی با ارزش افزوده بالا تولید کنیم. بدون چنین تولیدی تداوم سیاست مقاومت و استقلال دشوار خواهد بود.

وابستگی به درآمدهای نفتی و خام‌فروشی، پاشنه آشیل اقتصاد ایران و نقطه فشار اصلی دشمن در جنگ اقتصادی است. اقتصادی که حیات آن به نوسانات قیمت نفت یا اراده سیاسی چند قدرت جهانی گره خورده باشد، اقتصادی شکننده و آسیب‌پذیر است. «اقتصاد مقاومتی» یعنی تغییر این پارادایم. یعنی حرکت از اقتصادی که مواد خام را به ثمن بخس صادر می‌کند، به سمت اقتصادی که با تکیه بر دانش، فناوری و خلاقیت جوانان خود، مواد خام را به محصولات با ارزش افزوده بالا تبدیل کرده و آن را به جهان صادر می‌کند. این گذار نه تنها کشور را در برابر تحریم‌های نفتی واکسینه می‌کند، بلکه با ایجاد اشتغال پایدار و تولید ثروت واقعی، قدرت چانه‌زنی کشور در عرصه بین‌المللی را به شدت افزایش می‌دهد. استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی یک شعار توخالی است.

8. امنیت انرژی و قطع وابستگی گازی: بازاندیشی در زنجیره تأمین انرژی و کاستن تدریجی از وابستگی کشور به گاز در تمامی سطوح و تمام گستره جغرافیایی ایران باید مدنظر تصمیم‌گیران قرار گیرد.

اگرچه ایران دارنده یکی از بزرگترین ذخایر گازی جهان است، اما تمرکز بیش از حد بر مصرف گاز در بخش خانگی، صنعتی و نیروگاهی، کشور را در برابر تهدیدات آسیب‌پذیر کرده است. هرگونه اختلال در شبکه تولید یا انتقال گاز (چه بر اثر حوادث طبیعی و چه بر اثر خرابکاری دشمن) می‌تواند کشور را با بحران جدی انرژی مواجه سازد. استراتژی هوشمند، متنوع‌سازی سبد انرژی کشور است. این به معنای نادیده گرفتن نعمت گاز نیست، بلکه به معنای استفاده بهینه از آن (عمدتاً به عنوان خوراک پتروشیمی‌ها برای خلق ارزش افزوده) و توسعه همزمان سایر منابع انرژی مانند انرژی هسته‌ای، خورشیدی، بادی و بهینه‌سازی مصرف است.

9. امنیت غذایی و دیپلماسی غذایی: برخی کالاهای اساسی و نیازهای غذایی کشور از کشورها و شرکت‌هایی تأمین می‌شود که در مدار اقتصاد سیاسی اردوگاه آنگلوساکسونی قرار دارند. از این جهت نیاز به ائتلاف‌های جدیدی از نیروهای متعهد و مولد برای حضور در عرصه امنیت غذایی کشور لازم و ضروری به نظر می‌رسد.

امنیت غذایی یکی از ارکان کلیدی امنیت ملی است. کشوری که برای تأمین نان مردمش به دیگران وابسته باشد، استقلال سیاسی‌اش نیز در معرض تهدید قرار دارد. وابستگی به واردات کالاهای استراتژیک مانند گندم، جو، ذرت و دانه‌های روغنی از کشورهایی که در اردوگاه دشمن قرار دارند، به آن‌ها یک اهرم فشار قدرتمند علیه ما می‌دهد. در شرایط بحران، این کشورها می‌توانند با قطع صادرات، جامعه را با بحران قحطی و ناآرامی مواجه کنند. بنابراین، تأمین امنیت غذایی از طریق دو راهبرد همزمان «خودکفایی در محصولات استراتژیک» و «متنوع‌سازی مبادی واردات» یک اولویت حیاتی است.

10. کنترل ارز و مدیریت واردات و صادرات: اختصاص ارز به کالاهای غیرضروری اگر در شرایط دیگر اقدامی مفید باشد، قطعاً در این شرایط نمی‌تواند توجیهی داشته باشد. نظارت و کنترل دقیق بر صادرات و واردات و بازارهای مبادله ارز و طلا، از اقدامات ضروری در این شرایط است.

در شرایط جنگ اقتصادی، «ارز» به مثابه خون در بدن اقتصاد کشور و یک منبع راهبردی و محدود است. اختصاص این منبع حیاتی به واردات کالاهای لوکس و غیرضروری، به معنای هدر دادن خون اقتصاد و کمک مستقیم به دشمن است. دولت باید با قاطعیت، مدیریت و کنترل کاملی بر منابع ارزی کشور داشته باشد. اولویت تخصیص ارز باید با کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، مواد اولیه کارخانجات و ماشین‌آلات ضروری برای تولید باشد. بازار ارز نباید به یک جولانگاه برای سفته‌بازی و خروج سرمایه تبدیل شود. کنترل دقیق بر بازار ارز و طلا و نظارت هوشمند بر فرآیند صادرات و واردات (برای جلوگیری از کم‌فروشی یا بیش‌بود ارزش) از ارکان اصلی دفاع از ارزش پول ملی و ثبات اقتصادی در شرایط جنگی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

ده توصیه راهبردی فوق‌الذکر، اجزای یک پازل بزرگ برای گذار جمهوری اسلامی ایران از یک وضعیت پدافندی به یک آرایش فعالانه و مقاوم است. اجرای هماهنگ و یکپارچه این اصول، کشور را نه تنها در برابر شدیدترین طوفان‌های جنگ ترکیبی دشمن ایمن می‌سازد، بلکه با تبدیل تهدیدها به فرصت، زمینه را برای یک جهش بزرگ تمدنی فراهم می‌کند. این مسیر، مسیری دشوار و پر از چالش است. اما تاریخ انقلاب اسلامی نشان داده است که هرگاه ملت و مسئولان با توکل به خداوند، وحدت کلمه و عزمی راسخ وارد میدان شده‌اند، نصرت الهی نیز شامل حالشان شده است. آینده از آن ملت‌هایی است که برای استقلال، عزت و آرمان‌های خود حاضر به پرداخت هزینه باشند. و ملت بزرگ ایران، در این آزمون بزرگ تاریخی، بار دیگر سرافراز و پیروز بیرون خواهد آمد.

انتهای پیام/