ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری مهر، گروه استانها- مرضیه جوانمردی فر: صبحها، پیش از آنکه نور خورشید بر پنجرهها بتابد، ساعت درون مادران خبرنگار زنگ بیدارباش میزند. نه فقط برای رسیدن به اولین گزارش روز، که برای بوسیدن گونههای نرم فرزندشان، برای شنیدن نخستین کلمات صبحگاهیاش، برای آماده کردن لقمهای نان که شاید آخرین غذای خانگی امروز او از دستان مادر باشد.
چشمهای خسته اما سرشار از عشقی که به فرزندشان مینگرند، شاید آخرین تصویری باشد که از آرامش خانه پیش از آغاز آشوب روز، در ذهنشان حک میشود.
ورود به دنیای خبر، دریچهای است به جهانی دیگر؛ جهانی که زمان، معنای متفاوتی دارد. اینجا، نباید از دست رفتن یک ثانیه را پذیرفت. اخباری که باید شکار شوند، مصاحبههایی که باید انجام شوند، و گزارشهایی که باید به سرانجام برسند، زمان اندک باقیمانده را نیز میبلعند.
در میان شتاب کار، هیاهوی شهر و استرس تنظیم خبر، تلفن زنگ میخورد و تمام تمرکز را بر هم زند. صدای دلنشین کودکی که از روزش میگوید و یا شاید گلهای کوچک از دلتنگی دارد، برای لحظاتی تمام دنیا را متوقف میکند. در این لحظات این مادر خبرنگار، دیگر آن فرد مصمم و قاطع نیست؛ بلکه مادری است که در دل آشوب خبر، به دنبال آرامش صدای فرزندش میگردد.
گاهی نیز شب هنگام، وقتی شهر در خواب عمیقی فرو رفته است، نور صفحه لپتاپ و یا گوشی موبایل تنها روشنایی اتاق است. خستگی روز، کارهای خانه و تنظیم گزارش بر شانهها سنگینی میکند. در سکوت خانه، فکر و ذهن مادر خبرنگار، همزمان درگیر دو صحنه است، صحنه کار که باید به بهترین شکل به اتمام برسد و صحنهای که فرزندش در بستر آرامش خواب، بیخبر از دغدغههای مادرش، آرمیده است.
اینجاست که احساس گناه، چون سایهای بلند، بر دل مادر مینشیند؛ گناه ساعاتی که میتوانستند با کودکش بگذرانند، گناه خاطراتی که شاید از دست رفتهاند یا گناه شبهایی که فرصت نشد طفلش را با قصهای کوتاه بخواباند.
اما این احساس گناه، مانع ادامه راه نمیشود. مادران خبرنگار میدانند که کارشان، رسالتی بزرگ است. شنیده شدن صدای مظلومان و ایجاد تغییری مثبت در جامعه همانند نیرویی است که خستگی جسم و روحشان را بهدر میکند. آنها آموختهاند که چگونه در زمانهای کوتاه کنار فرزندشان، تمام وجودشان را به او ببخشند؛ با تمام جان گوش دهند، با شور و شوق بازی کنند و واژههای عشق را با تمام وجود بر زبان آورند.
مادران خبرنگار، نماد قدرت زنانه در تعادل هستند.
هر لبخند فرزند، هر کلمه مهرآمیز، پاداشی است که تمام سختیهای روز را از یادشان میبرد. این مادران، نماد قدرت زنانه در تعادل هستند. زنانی که با عشقی بیپایان، دو دنیای پر چالش را به هم پیوند میزنند.
مادران خبرنگار همچون قهرمانان گمنامی هستند که در هر دو جبهه، با تمام توان میجنگند و برای حفظ پیوند مقدس میان عشق و رسالت جان میدهند.
نبرد مداوم میان قلم و آغوش
من؛ مرضیه جوانمردی فر خبرنگار خبرگزاری مهر و مادر دو فرزند هستم و معتقدم برای یک مادر خبرنگار، زندگی دو جنبه دارد که در آن، دو دنیای پر چالش اخبار و دنیای عمیق و پر از مهر مادری و تربیت فرزند در هم تنیده شده است و این دوگانگی، اغلب به معنای یک نبرد مداوم است؛ نبردی میان ضربالاجلهای خبری و نیازهای بیوقفه و بیامان کودک، میان جلسات و گرفتن مصاحبه و قصه شب فرزند و میان خستگی حرفه خبرنگاری و انرژی لازم برای وظایف خانه، آماده کردن غذا و بازی و همراهی با فرزندان.
ساعتهای کاری نامنظم، برنامههای ناگهانی برای پوشش اخبار، فشار روانی حاصل از مواجهه با مسائل گوناگون جامعه و در کنار همه آنها مشکلات مالی این حرفه، همگی چالشهایی هستند که یک مادر خبرنگار باید با آنها دست و پنجه نرم کند. در چنین شرایطی، احساس گناه ناشی از دوری از فرزند، یا احساس کمبود وقت برای رسیدگی کامل به هر دو نقش، همواره بر زندگی این زنان سایه افکنده است.
با وجود تمام سختیها، مادران خبرنگار اغلب با خلاقیت و پشتکار سعی در ایجاد تعادل میان وظایف حرفهای و مسئولیتهای خانوادگی خود دارند. این تعادل، هرچند دشوار اما امکانپذیر است. گاهی، همین تجربه مادر بودن، دیدگاه تازهای به خبرنگار میدهد؛ او را نسبت به مسائل اجتماعی، خانوادگی و حقوق کودکان حساستر میکند و عمق بیشتری به گزارشهایش میبخشد. این تلفیق ناگزیر، اگرچه دشوار است، اما میتواند مادر خبرنگار را به انسانی کاملتر و آگاهتر تبدیل کند.
قصه قلم و قلب یک مادر خبرنگار
راضیه نجار، خبرنگار و سردبیر خبرگزاری فارس در استان فارس مادر دو فرزند است و در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: بارها صدای ممتد گریههای کودکم، گفتگوی تلفنی با مسئول را به زمان دیگری موکول کرده است و اگر پیگیر یک سوژه فوری بودهام با کودکی که در آغوشم آرام گرفته است، مصاحبه کرده، گزارش نوشته و خبر منتشر کردهام.
وی ادامه داد: شاید روزی که برای حضور در یک نشست و پرسیدن یک سوال به ناچار ۲ فرزندم را با خود به جلسه بردم، توسط برخی همکاران مورد انتقاد قرار گرفتم! اما کوتاه نخواهم آمد، من رسالتم را خوب میدانم و سالهای جوانیام را برایش هزینه کردهام.
نجار افزود: در این راه دشوار؛ علاقه، همانند انگیزهای قوی بوده است و کسانی که در این راه تشویقم کردهاند را فراموش نخواهم کرد، چه بسا مسئولانی که بخاطر به همراه داشتن فرزند خردسال، مرا تشویق و حمایت کردهاند و این انگیزه و تلاشم را برای ادامه مسیر تقویت کرده است.
وی با تصریح اینکه من یک خبرنگار زنم و برای قلم زدن، پستیها و بلندیهای بسیاری را قدم زدهام، گفت: شاید در آغاز راه فقط خبرنگار بودم، اما کم کم یک همسر خبرنگار و سپس یک مادر خبرنگار شدم و رفته رفته رسالتم سنگینتر شد برای پیمودن مسیر پر پیچ و خم که ۲ فرزند کوچکم از یک پدر و مادر خبرنگار خواهند آموخت و آیندهشان را بر اساس آن خواهند ساخت.
روایت مادری که قلم به دست، خبرساز زندگی است
خدیجه غضنفری خبرنگار روزنامه طلوع و مادر یک کودک دبستانی نیز به خبرنگار مهر گفت: خبرنگاری به خودی خود دشوار است، اما وقتی مادری پای کار میآید، حرفه تبدیل به آزمایشی از عشق و از خودگذشتگی میشود. زندگی این مادران گاهی شبیه استودیویی بیوقفه است؛ همیشه آماده، همیشه آنلاین و همواره در تلاش برای رساندن خبر درست و بهموقع.
وی ادامه داد: مادری که همزمان شغل خبری دارد باید بین تکالیف مدرسه فرزند و جلسات بیوقفه کاری انتخاب کند. اغلب خبرنگاری در اولویت قرار میگیرد و پس از آن با تلفن از معلم بابت تکالیف ناتمام عذرخواهی میشود. صبحها پیش از بیداری کودک، قبل از رفتن به مدرسه یا دادن دارو، مادر باید راهی کار باشد؛ گاهی ناگزیر محل کار را نزدیک مدرسه انتخاب میکند تا کمی از فشار زمان بکاهد.
غضنفری افزود: وقتی سرویس مدرسه خراب شود، جلسه اولیا برگزار شود یا در میانه یک گزارش مهم باشید، تنها راه حل تماس با پدر یا عضوی از خانواده است. موقع بردن کودک به محل گزارش، اضطراب مدام از این است که مبادا لحظهای ناگهان کودک فریاد بزند و تمرکز جلسه را بر هم زند. برنامهریزی کلاسهای فراغت و آموزشی کودک همواره با آفیشهای خبری باید هماهنگ شود و هر بار که جلسهای پیش میآید، امید به فرصت کافی برای رسیدگی به نیازهای فرزند در دل مادر زنده میماند.
وی افزود: در پس گزارشها و تیترها، تصویری از مادری است که با دل پر از عشق و خیالی آسوده برای اطلاعرسانی جامعه تلاش میکند؛ مادری که سازگاری، فداکاری و امید را همزمان به دوش میکشد.
یک مادر خبرنگار همیشه در میانه خبر و خیال به سر میبرد
طاهره حیاتی، عکاس روزنامه سبحان نیز مادر دو فرزند است و در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: گاهی آنقدر درگیر عکسها، تیترها، مصاحبهها و ضربالاجلها میشوم که نیاز ضروری فرزندانم به مادر را از یاد میبرم. دستانم هنوز بوی دوربین میدهند، اما دلم درگیر گرمای دست کودکانم است که وقت رفتن، به مدرسه، باشگاه و کلاسها بیصدا رهایم میکنند.
وی ادامه داد: مادری که خبرنگار است، یعنی دلی که همیشه دو نیم شده؛ نیمی در دل خیابان میان صدای آژیر و عکس گزارش و نیمی در کنار فرزندانش، گاهی چقدر دلم برای لالایی گفتن تنگ میشود. مادریام میان عکسهای سوژهها و دستانی کوچک که منتظر نوازشاند، جا مانده است. من، یک مادر خبرنگارم؛ همیشه در میانه خبر و خیال به سر میبرم.