ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش گروه استانها- مطهره میرزایی: مستند کی پاپ به کارگردانی علی کوثری در سینما بهمن استان قزوین و به همت حوزه هنری استان قزوین اکران شد.
کیپاپ عنوانی بود که بار دیگر فعالین فرهنگی استان را روی صندلی سینما نشاند، استقبال از مستند آنچنان چشمگیر نبود؛ اما موضوع مستند درست همان موضوع بود که نهتنها نسل دهه ۸۰ بلکه نسل دهه ۷۰ را هم تحت تأثیر قرار میداد.
کشور کره بهعنوان یک کشور آسیایی چندین سال است که با تولید فیلم و سریال و البته موسیقی توسط گروهی خاص، خوب توانسته مخاطبین خود را در جایجای جهان به دست بیاورد، از سود ماجرا که بگذریم سریالها و موسیقیهای کرهای همان محتواهایی است که چندین سال است در گوشی و فلش قشر نوجوان و جوان دستبهدست میچرخد و مخاطبینش متعصبترین افراد هستند.
داستان را از زبان ندا یک جوان ده هفتادی که اتفاقاً از مخاطبین محکم این داستانها است میشنویم، او درحالیکه برق شوق در چشمانش قابل رؤیت است و برای تماشای مستند در سینما حاضر شده چنین توصیف میکند که فکر میکنم از اوایل دهه نود بود که جرقه هواداران سریالهای کرهای در مدارس به صدا درآمد و من هم از سر کنجکاوی سراغش رفتم و حالا مبتلاترینم.
وی ادامه میدهد: البته گروههای متعددی وجود دارد و هر گروه طرفداران خاص خود را دارد. بین صحبتهایش میپرسم چرا طرفداری؟ میگوید این گروهها از هر نظر بینقص هستند و بهعنوان الگو بهمراتب بهترین گزینه برای نسل جوان و نوجوان هستند؛ چراکه برای تمام ابعاد زندگی محتوا در دست دارند و به معنای واقعی همه چه تمام هستند.
میپرسم طرفدار کدام گروهی؟ عنوانی را به کار میبرد و به نام فردی هم اشاره میکند و سپس تمام روزمره سلبریتی محبوب خود را بند به بند تشریح میکند، حتی از جزئیترین علایق و سلایق او میگوید چیزی که در دنیای سلبریتی و بلاگریهای امروز هم کمی دورتر است.
وی میگوید: دنبال کردن این گروه در مجازی برایم هیجان انگیز و البته امیدآفرین است آنها به شکل سالمی زندگی را دنبال میکنند که برایم جالب است.
از او خداحافظی میکنم و او مشتاقانه روی صندلی مینشیند، ذهنم ناخودآگاه مرا هم به دوران دبیرستان و جملات آشنای ندا میبرد، همکلاسیهایم؛ آنهایی که به واسطه این سریالهای کرهای کاملاً مسلط کرهای صحبت میکردند، آنهایی که مدل موهای تقلیدی داشتند، آنهایی که فنپیج اینستاگرامی این گروهها بودند و هزاران آنهای دیگر.
علی کوثری، کارگردان مستند کیپاپ هم وارد سینما میشود. سراغ او میروم و درخصوص مستندش میپرسم، وی در پاسخ اظهار میکند: از دوره دبیرستان با گروههای کرهای آشنا بودم؛ اما به طور رسمی تحقیقات را از سال ۱۴۰۰ آغاز کردم.
مدیریت فرهنگی قوی، نوین و البته پول دار کره جنوبی مرا به تولید این مستند راغب کرد
وی اضافه میکند: مدیریت فرهنگی قوی، جدید، نوین و البته پولدار محتواهای کرهای مرا سوی این داستان کشاند؛ اما در پس موضوعات کرهای با چالش طرفداران این قشر مواجه شدم و این موضوع سبب شد تا مسیر از مباحث قوی کره بهسوی چالش هواداران حرکت کند.
این کارگردان بیان میکند: ابعاد مستند بنا به نظر مخاطب بوده و تمام افراد کسانی بودند که با قشر نوجوان و جوان در ارتباط بودند و به نظرم مهمترین مسئله درحالیکه بیست سال از این جریان گذشته و ما در آخرین موج هواداران این موضوع هستیم این است که ما محتواها را نشناختیم و این محتواها را اغلب شیطان پرستی میدانیم.
وی ادامه میدهد: این محتواها اثرگذار است اما ما متوجه اثرگذاری آن نیستیم، ما خود را کنار نسل جدید قرار ندادیم و متوجه نگاه متفاوت آنها نبودیم.
کوثری میگوید: به نظر میرسد در مسئله نسل نوجوان، خانواده و البته معلم حائز اهمیت است و این موضوع در جامعه کنونی مسیر خوبی در پیش نگرفته است که تلاش شد در این مستند به این موضوعات پرداخته شود.
وی مطرح میکند: در این مستند تلاش شد تا کلیات بیان شود و ذهنیتها آماده شود تا فضای حیات نسل جوان مورد شناسایی قرار بگیرد و این موضوعات بهصورت جدید در جامعه مطرح و پیگیری شود و به ابعاد مختلف شخصیت نوجوان پرداخته شود.
کوثری یادآور میشود: نکته مهم دیگر آن است که هر شخصیت سلبریتی کرهای دارای برنامه جامعی است و در واقع یک سبک زندگی را به مخاطبین منتقل میکند و درست همان محتوایی را که نوجوان به آن نیاز دارد در اختیار او قرار میدهد.
وی در پایان صحبتهایش ابراز میکند: این مستند در واقع در تلاش بود تا بتواند از طریق یک موضوع فراگیر به چالشهای مختلف نوجوانان در جامعه بپردازد و جامعه را برای موجهای جدید آماده کرده فضا را برای آیندهپژوهی مسئولین نیز فراهم کند.
در نهایت به تماشای فیلم روی یکی از صندلیها مینشینم، مستند از نگاه کنجکاوانه گزارشگر جوان آغاز میشود و تقریباً هم مسیری خوبی را طی میکند، همان جریان خبرنگاری و گزارش؛ یعنی چالش را از اولین طرح مسئله دست میگیرد و منزلبهمنزل دنبال طرح مسئلهها حرکت میکند.
سراغ طرفداران تیر و حیوحاضر میرود و موضوع از زبان افراد شنیده میشود، انتخاب لوکیشنهای مناسب با موضوع، رتبه خوبی را در این مستند به خود اختصاص داده و از بین تمام صحبتها و مکالمات میتوان هزار و یک سوژه دیگر استخراج کرد.
در مستند به ابعاد مختلف شخصیت نوجوانان اشاره میکند
در مستند به ابعاد مختلف شخصیت نوجوانان اشاره میکند و اتفاقاً این روایات را نه در قشر خاص بلکه در اقشار مختلف بررسی میکند و افراد با پوششهای مختلف جلوی دوربین قرار میگیرند.
شکاف نسلی، عدم توجه به نیازهای نوجوانان، چالشهای هویتی از جمله مسائلی است که مخاطب در این مستند با آن مواجه میشود.
بین تمام چالشهای یک آن سؤالی در ذهن نقش میبندد که چرا نوجوان، سلبریتی کرهای را به نسخههای ایرانی ترجیح میدهد؟ با نگاه اجمالی به محتوای اغلب موسیقیهای پاپ به این نکته اشاره میشود که مضمون اغلب محتواها موضوعات عشقی و اجتماعی است و سؤالی که در ذهن نقش میبندد این است که آیا واقعاً این موضوعات چالش ذهنی نوجوانان است؟ اینکه خواننده در موسیقی پس از چندین سال همچنان درگیر شخصی است که رفته، آیا واقعاً مناسب نسل نوجوان است؟
محتواهای کرهای موجی از سرزندگی و امید هستند
در این مستند به برخی از محبوبترینها که نسل نوجوان را درگیر خود کرده اشاره شده و نکته غمبار داستان آنجایی است که اگر چه هزار و یک کارگردان و تهیهکننده به نام در کشور وجود دارد؛ اما در نهایت همان فیلمی روی جشنوارههای خارجی مانور میدهد که کارگردان به نحو شایستهای کشور را زمین زده و پایان داستان را هم سپرده تا مخاطب یک چیزی از درون آن خارج کند یا طنزنامههایی که تا شوخی جنسی در آن نباشد حق مطلب طنز ادا نمیشود.
حالا همین محتوا را اگر بخواهیم با محتواهای کرهای آن هم کره جنوبی مقایسه کنیم ما با محتوایی مواجهیم که مسائل جنسی، خشونت و مواردی ازاینقبیل از آن فاکتور گرفته شده و روایت دم از امید و زندگی میزند و اتفاقاً مربوط به کسانی است که توانستهاند از دل سختیها خود را بیرون بکشند و این سرزندگی محتوایی از دل کشوری بیرون میآید که در آمار جهانی رتبه چهارم در خودکشی زنان را به خود اختصاص داده و در حوزه خودکشی دانشآموزان نیز در جایگاه درخشان قرار دارد؛ در این بخش گویی لازم است یک امیرخانی برای رسمالخط «نیمدانگ پیونگیانگ» کره جنوبی دستبهقلم شود.
دوستداشتن سلبریتی بهتر از پرستیدن او است
بخش دیگر این مستند مخاطب را متقاعد میکند که هواداری اصلاً چیز بدی نیست و اتفاقاً طبیعی است؛ اما اینکه مخاطب در جریان باشد که دوستداشتن سلبریتی بهتر از پرستیدن او است برای جامعه و خود فرد بهتر است و این در حالی است که میلیونها جمعیت که بیشتر جمعیت این آمار متعلق به دختران است فراتر از دوستداشتن حرکت کرده و بسیاری از آنها به کره نیز مهاجرت کردهاند.
مستند پس از بررسیهای مکرر با مهاجرت یکی از هواداران به کره جنوبی پایان یافت و حال مخاطب ماند که بند هواداری از کره را به آب داده یا چالش نوجوان در جامعه را؟
در پایان مستند، حاضرین کارگردان را زیر باران سوالات قرار میدهند؛ عمده سوالات این است که بالاخره الان به مصیبت عدم شناخت جوانان برسیم یا چالش همهگیری محتواهای کرهای را دریابیم؟ کارگردان میگوید در ابتدا باید مسئله را بشناسیم و چالش نوجوان را بدانیم، اغلب مسائل این نسل اصلاً چیزهایی که ما در تصوراتمان گنجاندهایم نیست و شناخت مسئله هزار برابر پیشروتر از حل مسئله است.
نکته دیگری که از جانب مخاطبی مطرح است این است که موج تهاجمی دیگر چیست و کارگردان در حالی معتقد است تحقیقات همچنان ادامه دارد میگوید: هر موضوع دیگری میتواند جایگزین محتواهای کرهای باشد؛ اما محتواهایی که ارائه دهنده سبک زندگی هستند از اقبال بیشتری برخوردارند.
جلسه درحالیکه ذهن مخاطبین را به خود درگیر کرده به اتمام میرسد و بیشک این چند هزار دغدغه چیزی نیست که تنها یک قشر را مورد مخاطب قرار دهد؛ بلکه باید یکهمت جمعی شکل بگیرد و یک جریان فرهنگی سالم به بازار بیاید تا ماهم بتوانیم از صادرات فرهنگی صحبتی به میان بیاوریم و نهتنها قهرمانان و شخصیتهای توخالی بلکه از اشخاص حقیقی موفق صحبت کنیم و نسل آینده را نیز به الگوهای سالم واگذار کنیم.