کشف زندگی زیر آوار جنگ؛ نقش تیم آنست در جنگ ۱۲ روزه
اقتصاد ایران: در جنگ ۱۲روزه، در کنار هزاران نیروی امدادی، ۱۱۰سگ زندهیاب هم بودند که کارشان پیداکردن افراد گمشده زیر آوار بود که تعداد زیادی مصدوم و شهید از زیر آوار توسط آنها شناسایی شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، به دعوت سازمان امداد و نجات هلالاحمر، همراه با جمعی از خبرنگاران، از پایگاه نگهداری و آموزش سگهای زندهیاب (تیم آنست) بازدید کردیم. جایی در دل یکی از محوطههای بزرگ و نسبتاً ناشناخته که قهرمانان بیادعا در آن زندگی و تمرین میکنند؛ سگهایی که بوی زندگی را از زیر آوار تشخیص میدهند، بیوقفه پارس میکنند و جان میبخشند.
به محوطه که رسیدیم، صدای پارس ممتد سگها، اولین چیزی بود که جلب توجه میکرد. صدایی پر از انرژی، آمیخته با هوشیاری، که نشان میداد حضور غریبهها را حس کردهاند. سگهایی که هرکدام فقط به مربی خود گوش میسپارند؛ چشم در چشم او، آماده اجرای هر دستور. میان این همه پارس، نوعی انس عجیب موج میزد؛ انس بین سگ و انسانی که نه تنها مربی بلکه همراه تمام عمرش بود.
آشنایی با سگهای زندهیاب
حمید رهنما، کارشناس مسئول تیم جستوجوی امداد و نجات، همراه ما بود و درباره روند کار تیم آنست توضیح داد. فهمیدیم که هر سگ با مربی خود یک تیم مجزای امداد و نجات را تشکیل میدهد؛ تیمی کوچک اما کارآمد، که بسیاری از آنها انسانهایی را از زیر آوار زنده بیرون کشیدهاند.
رهنما در ادامه گفت: این سگها در عملیات حملات موشکی ۱۲ روزه بر علیه ایران ۱۵ نفر زنده و ۱۸۸ پیکر بی جان را از زیر آوار شناسایی کردند.
یکی از این قهرمانها، سگی به نام «مکسی» بود؛ ۸ ساله، باتجربه، با سابقه نجات چند جان و کشف چند پیکر. مکسی ترکشی در پای راستش داشت، یادگاری از عملیات امدادی در جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل. نشانی از خشونت انسانی، که دامن یک سگ امدادگر را هم گرفته بود.
راشا؛ نجاتگر باهوش ۳ ساله
سگ دیگری که دیدیم، «راشا» نام داشت؛ سگی ۳ سالهای با چشمانی نافذ و هوشی بالا که توانسته بود ۷ نفر را زنده نجات دهد. راشا از آنهایی بود که فقط به اشاره چشم مربیاش
عمل میکرد. مربیاش میگفت: این سگها در طول دوران عمر خود در عملیاتها اگر فقط یک نفر را هم نجات دهند، ماموریتشان کامل است.
سگهای امدادگر معمولاً تا ۱۰ سالگی فعال این عملیاتها هستند و بعد از آن بازنشسته میشوند. برخیشان به باغها یا پناهگاهها سپرده میشوند، بعضی هم نزد مربی سابقشان زندگی حمایتیشان را ادامه میدهند.
دو قهرمان خاموش؛ چارلی و آلوین
اما شاید تلخترین بخش بازدید، شنیدن روایت مرگ دو سگ امدادی در عملیات زندهیابی حملات موشکی اخیر رژیم صهیونیستی در تهران بود؛ چارلی در خراسان جنوبی) و آلوین در سمنان که هر دو در اثر موج انفجار جان دادند.
چارلی، از نژاد گلدن رتریور، در عملیات امداد و نجات زندان اوین پس از انفجار دوم در حین تجسس دچار سکته قلبی شد. سریعاً به بیمارستان دامپزشکی نزدیک محدوده منتقل شد، اما بعد از معاینات و انجام دادن فرایند درمانی در مسیر بازگشت در آغوش مربیاش دچار لرزش و تنگی نفس شد و همانجا جان داد.
آموزشهایی دقیق، با هزینههایی سنگین
در طول بازدید، دیدیم که آموزش این سگها به دو بخش تقسیم میشود؛ آموزش میدانی شامل عبور از موانع، آوارها، و آموزشهای رفتاری روانی با نظارت دائمی مربی. بخش مهم دیگر، آموزش در شرایط واقعی آوار است؛ محوطهای شبیهسازیشده با تکههای بتن و محلهای پنهانی، جایی که سگ باید بهتنهایی شخص مدفونشده را پیدا کند و با پارس کردن، محل را دقیق اعلام کند.
جالب بود بدانیم که ابتدا دستگاههای گرما و ضربانسنج محدوده را مشخص میکنند و پس از تأیید، سگ برای نقطهزنی وارد عمل میشود.
رهنما گفت: هزینه نگهداری و آموزش این سگها بالاست، اما یک سگ اگر در طول عمر عملیاتی خود حتی یک نفر را زنده پیدا کند، ارزش کارش با هیچ عددی قابل سنجش نیست.
بیمارستان سیار سگهای امدادی
در ادامه، یک کامیونت سر پوشیده ویژه با کاربری بیمارستان دامپزشکی سیار به ما نشان داده شد. این خودرو، در عملیاتهای بزرگ کنار محل حادثه مستقر میشود تا در صورت آسیب دیدن سگها، در همان لحظه درمان لازم انجام شود؛ از سرمتراپی و پانسمان تا جراحی اضطراری. داخل آن حتی داروخانه هم تعبیه شده بود. تنها یک نمونه از این خودرو در ایران وجود دارد که از ژاپن وارد شده است.
مربیها؛ قهرمانان گمنام کنار قهرمانان وفادار
در تمام این عملیاتها، مربیها شانهبهشانهی سگهایشان وسط آوار بودند. لحظهای از پا نمیایستند. جایی که ثانیهها برای نجات یک انسان حیاتی است، مربیها و سگها از جان مایه میگذارند.
یکی از روایتها از زنی بود که زیر آوار گیر افتاده بود. او بعد از نجات گفت: هیچ صدایی نمیشنیدم. صداها مثل موج میآمدند و میرفتند. ولی یک لحظه، صدای پارس سگی رو شنیدم. همان صدا من را به زندگی برگرداند. برای من آن پارس سگ، صدای امید بود.
ایران؛ حالا خودکفا در تربیت سگهای زندهیاب
به گفته رهنما تا چند سال پیش، مربیهای سگهای امدادی از آلمان میآمدند. اما حالا همهی مربیان ایرانیاند. مربیهایی که نهتنها از نظر فنی، بلکه از نظر روحی و احساسی، رابطهای بینظیر با سگهایشان دارند.
در پایان این بازدید، برایم روشن شد که سگهای امداد و نجات چیزی فراتر از ابزار یک عملیات هستند. آنها همکارانی وفادار، قهرمانانی بیادعا، و گاهی ناجیان لحظه آخرند. شاید صدای پارسشان برای ما عادی باشد، اما برای کسی که زیر آوار مانده، آن صدا، صدای زندگیست.