تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فرهنگی
لینک : econews.ir/5x4237937
شناسه : 4237937
تاریخ :
طنزپردازی با نامی اصفهانی و تخلصی کرمانی اقتصاد ایران: علی‌اکبر اصفهانی از دهه ۱۳۲۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و به‌عنوان یکی از پیشگامان طنز معاصر در کرمان شناخته شد، تخلص وی «علی‌اکبر کرمانی» بود!

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: شاید این هم شوخی روزگار است که طنزپرداز کرمانی، نام خانوادگیش اصفهانی است! علی‌اکبر اصفهانی، شاعر و طنزپرداز برجسته کرمانی، در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در کرمان متولد شد و در خانواده‌ای فرهنگی رشد یافت. پدرش مرحوم جلال الدین اصفهانی و از نوادگان ابراهیم خان ظهیر الدوله، و از شعرای کرمان بود. او از دوران کودکی به شعر و ادبیات علاقه مند شد، برادران او، از جمله چهره‌های برجسته هنری و فرهنگی کرمان به شمار می‌روند. علی اصغر اصفهانی، معمار و شاعر، طراحی خانه شهر کرمان را به عهده داشت که یکی از آثار ماندگار این شهر است؛ عبدالعلی اصفهانی و عبدالکریم اصفهانی نیز در عرصه شعر و دوبله فعالیت داشته اند.

او کارمند روابط عمومی سازمان ذوب آهن و ساکن کرمان بود و سال‌ها در بلژیک و روسیه (شوروی آن زمان) زندگی کرده و به زبان روسی تسلط دارد؛ و به‌عنوان مترجم نیز فعالیت می‌کرده است.

علی‌اکبر اصفهانی از دهه ۱۳۲۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و به‌عنوان یکی از پیشگامان طنز معاصر در کرمان شناخته شد. تخلص وی «علی‌اکبر کرمانی» بود و به واسطه آثار طنزآمیز و نقدهای اجتماعی‌اش به شهرت رسید. در دوره اولیه، او با مطبوعات محلی مانند «بیداری» و نشریات ملی همچون «خورجین» و «توفیق» همکاری کرد و با بدیهه‌سرایی‌های خود پایه‌گذار طنز مداوم در کرمان شد. در دهه‌های میانی، همکاری او با مجله «گل‌آقا» و فعالیت‌های هنری دیگر مانند خوشنویسی و قرآن‌پژوهی، جایگاه ویژه‌ای به او بخشید. او همچنین ترجمه‌هایی از زبان روسی انجام داد و قرآنی نفیس با خط نسخ منتشر کرد.

طنزپردازی با نامی اصفهانی و تخلصی کرمانی

در سال‌های اخیر، اصفهانی همچنان به فعالیت‌های هنری خود ادامه داده و در مراسمی در آذر ۱۴۰۲ مورد تجلیل قرار گرفت. آثار او بر حفظ میراث فرهنگی کرمان تأکید دارد و نقش او در طنز شفاهی همچنان برجسته است. چند نمونه از اشعار او را میخوانیم. نخست شعری به نام «بیچاره پدر» که در مجله خورجین بهمن ماه ١٣٦١ منتشر شده است:

آنکه این دوره پدر آمده زو در پدر است
در بدر در پی یک لقمه نانِ پسر است

رنج بیماری و دامادی و ولخرجی او
آنچه که می‌شکند از پدرِ او، کمر است

غیر «اسم» پسر و «نور دو چشم» ابوی
مابقی آنچه در او هست تمامی ضرر است

گر که مادر به تحمل شده مشهور به دهر
این پدر مرده در این دوره زمادر بتر است

پسر و دختر و مامان و فک و فامیلش
بار خرجی است که بر دوش همین یک‌نفر است

سفره ای را که پدر بی «کوپن» انداخته است
نقش این سفره گسترده ز خون جگر است

از دل و جان همه را خدمت بی‌مزد کند
مفت و مجانی و کمتر ز یکی کارگر است

گیرشان آمده بی‌مزد و مواجب «نوکر»
نوکری هست که بی‌منت و بی‌دردسر است

بار آنها همه را دوش خود انداخته است
گوییا اینکه بلانسبت سرکار خر است

این عجب‌تر که پدر با همه این احوال
راضی و شاد و وفادار به این اهل «شر» است

گریکی «نان خور» از او کم شود از باب مثل
اشک خون ریزد و هنگامه او تا سحر است

بار پرزحمت اولاد، به دوش من و تو است
حکمت اصلی اش از بهر دوام بشر است

شعر دیگر او به نام «کوپن بی‌نوبت» هم در مجله خورجین و در خرداد ۱۳۶۹ منتشر شده است:

دوش دیدم حسنی، بچه بقال محل
با شتاب آمد و گفتا که بروپیش پدر!

روغن و مرغ و برنج و عدس و کشک و پنیر
کره و لپه و ماش و نخود و قند و شکر

لامپ مهتابی و صابون و سُس و شیر و عسل
پودر ماشین لباسشویی و اشیاء دگر

هرچه داری کوپن باطل و باطل نشده
همه اعلام شده، زود زجا خیز بخر

همه آماده و بی‌نوبت و بی‌دردسر است
پول اگر نیست به جیبت، تو برو نسیه ببر

هست ماشین اگر آماده بیاور ور نه
وانت بنده، مهیاست همین جا دم در

فوری آماده شدم تا که زجا برخیزم
سوی این جنت موعود، گشایم من پر،

سر من خورد به چفت در و جستم از خواب
آمدم زین همه رؤیای خدا داده بدر!