تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : اقتصاد سلامت
لینک : econews.ir/5x4218922
شناسه : 4218922
تاریخ :
تبعات افشاگری خودخواسته چهره‌ها اقتصاد ایران: متأسفانه جامعه ایرانی در حال عبور از یک بداخلاقی اجتماعی به یک بی‌اخلاقی اجتماعی است. اساس بی‌اخلاقی اجتماعی هم افشاگری است.‌ زمانی، دیگری در مورد شما افشاگری می‌کند اما زمانی شما خودت خودت را افشا می‌کنی و این خطرناک است.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، روایت قصه زندگی برای آدم‌های غریبه آن‌هم در پادکست‌هایی که در جریان تولید محتوا با عناوین مختلف از افراد دعوت می‌کنند که پشت میکروفن آنها بنشینند و بی‌محابا قصه زندگی‌شان را روایت کنند، رفتاری است که این روزها  مورد توجه سلبریتی‌های مشهور قرارگرفته که ابایی از این روایت با نام و نشان واقعی ندارند.  تقی‌آزادارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه این موضوع را مورد نقد و بررسی قرار داده است.


قصه‌ای که پایان ندارد


 همه آدم‌هایی که تا دیروز سعی می‌کردند خلوتشان را پنهان نگه دارند و همیشه اجتناب می‌کردند از طرح مشکلات و بازگوکردن آنها، حالا حتی درباره خیانت‌ها یا موضوعات غیراخلاقی خیلی راحت حرف می‌زنند. از این جنبه قصه تازه است‌ اما پرسروصدا، چرا؟ چون در حال حاضر همه جامعه به این درک نرسیده که این کار یک کار غیراخلاقی است.

متأسفانه جامعه ایرانی در حال عبور از یک بداخلاقی اجتماعی به یک بی‌اخلاقی اجتماعی است. اساس بی‌اخلاقی اجتماعی هم افشاگری است.‌ زمانی، دیگری در مورد شما افشاگری می‌کند اما زمانی شما خودت خودت را افشا می‌کنی و این خطرناک است.


به‌دنبال محبوبیت


شخصیت‌ها یا آدم‌های مهم، سلبریتی‌ها و آدم‌های ذی‌نفوذ، دست به این نوع خودافشاگری‌ها می‌زنند، چون تصورشان این است که اگر این کار را بکنند محبوب‌تر می‌شوند؛ پنهانشان را اگر اعلام کنند محبوب‌ترند. این تفکر از کجا نشأت می‌گیرد؟ متأسفانه عده‌ای تصورشان این است که در صحنه نمایش جامعه باید سختی‌ها و خطاها را هم بیاورند.

درواقع ما فکر می‌کنیم اگر بخواهیم در یک جامعه مدرن زندگی کنیم باید عریان باشیم، باید بی‌اخلاق باشیم، باید دیگری را تخریب کنیم. نمی‌گویم اساسا همه انسان‌ها باید زشتی‌هایشان را بپوشانند اما معتقدم باید پرهیز کنند از اینکه این زشتی‌ها به طرز زشتی اعلام شوند. حقیقت این است که بشر اساسا به‌عنوان عنصر اجتماعی و کنشگر اجتماعی، باید در جهت بازسازی خودش در معرض آموزش قرار بگیرد. آموزه‌های دینی ما هم بر همین مورد تأکید دارد.



بن‌بست‌های اجتماعی مقصرند!


ریشه این رفتار که افرادی که می‌آیند در این پادکست‌ها و ویدئوکست‌ها خودشان را قربانی نشان می‌دهند تا محبوبیت بیشتری پیدا کنند، به این دلیل است که ما در دوره جدیدی از نظام اجتماعی متأسفانه در حل مشکلات پیش‌روی جامعه یا ناتوان شده‌ایم یا اراده‌ای نداشته‌ایم برای رفع آنها؛ مشکلاتی اعم از مسائل مربوط به مشارکت اجتماعی مردم، ساماندهی نظام سیاسی، بحران‌های اقتصادی، بحران‌های خانوادگی و... . در این شرایط آدم‌ها چه رفتاری باید از خود نشان دهند؟ ببینید، آدم‌ها وقتی به‌عنوان یک شهروند در این نظام اجتماعی نمی‌توانند کنشگر اجتماعی باشند، احساس تنگنایی می‌کنند. در عرصه اجتماعی آدم‌ها به‌خصوص آدم‌های مهم وقتی نمی‌توانند کنشگری اجتماعی داشته باشند، شروع به ‌خودآزاری می‌کنند؛ اتفاقا لایک می‌شوند و از این وضعیت ابراز رضایت می‌کنند. این فرد با خودش می‌گوید من که فراموش شده‌ام و حرفم شنیده نمی‌شود، برای اینکه بتوانم یک گام دیگر جلوتر بروم و محبوب‌تر شوم، هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم. ببینید، خودکشی ‌پدیده‌ای بود که در ایران امروز بیشتر حس می‌شود. برای چه آدم‌ها خودشان را می‌کشند؟ شاید مسائل اقتصادی مهم است ولی ما می‌بینیم تعدادی از کسانی که خودشان را می‌کشند مشکل اقتصادی ندارند. کسانی خودکشی می‌کنند که اتفاقا احتمال کنشگری مثبت فعال در زندگی آینده را خواهند داشت؛ از یک دانشجو گرفته تا یک استاد یا یک پرستار و پزشک. قاعدتا این افراد نباید دست به خودکشی بزنند اما چرا این کار را می‌کنند؟ پس مشکل، مشکل اقتصادی نیست؛ مشکل اجتماعی است. 


بخشی از جامعه به یک بن‌بست اجتماعی رسیده‌اند، بعد چون نمی‌توانند آن‌را حل کنند یا از این بن‌بست عبور کنند، خودآزاری می‌کنند.



فقدان قهرمانان در عرصه‌های متفاوت


یک‌آسیب اساسی که  وجود دارد، فقدان قهرمانان در عرصه‌های متفاوت است. ما در طول سال‌های متمادی به قهرمانان جنگ پرداختیم.

در این چند سال چند فیلم هم ساختیم، بزرگراه به نام شهیدان زدیم و خانواده‌هایشان را تکریم کردیم. خوب است، خیلی هم خوب است اما این برای بخشی از جامعه است. قهرمانان مابقی جامعه کجا هستند؟ درواقع بعضی از اقشار جامعه، بی‌قهرمانند لذا سلبریتی‌ها می‌آیند نقش قهرمان را برای آنها بازی می‌کنند. وضعیت فضای مجازی ما امروز به‌خاطر فقدان قهرمان واقعی برای همه اقشار در جامعه است. در ادامه آدم‌هایی وجود دارند که ممکن است مطلوب سیستم هم نباشند یا مطلوب فلان گروه سیاسی هم نباشند، اما برای مردم قهرمان هستند آن‌هم قهرمان ملی و مردم براساس ارجاع به آنها زیست می‌کنند. در فوتبال یا سینما یا دانشگاه و صنعت یا حتی خیابان. مردم وقتی در داشتن قهرمان کم می‌آورند، سراغ قهرمانان مجازی می‌روند. مردم به قهرمان طبیعی نیاز دارند. حتی اگر این قهرمان روزی فروبریزد اشکالی ندارد. قهرمان هم می‌میرد. قهرمان هم دچار فروپاشی می‌شود. ارزش قهرمانی به سقوطش است. ارزش قهرمانی به پوچ‌شدنش است. نترسیم از اینکه جامعه در این شرایط آسیب می‌بیند. آسیب نمی‌بیند  و می‌رود دنبال قهرمان دوم، قهرمان سوم و...



همدلی نمی‌سازند


روایت قصه‌های خصوصی افراد در پادکست‌ها نمی‌تواند همدلی مردم را به همراه داشته باشد، چون این قصه‌ها خودش زخم تازه‌ای برای جامعه است و فقط حامل لایک و دنبال‌کننده برای راوی است. فرد می‌خواهد قهرمان باشد و به هر قیمتی ‌دیده شود. به خاطر همین نمی‌شود گفت دنبال جذب همدلی هستند؛ دنبال قهرمان‌شدن هستند. خیلی از این افراد اگر قهرمان طبیعی بودند، در تاریخ ماندگار می‌شدند، چون در تاریخ، قهرمانان هیچ‌نوع شورشگری را به طرفداران خود القا نمی‌کنند بلکه کنش مدنی را القا می‌کنند، انسجام اجتماعی را القا می‌کنند.



اسپانسرهای منفی


این اتفاق برای عده‌ای هم محل درآمد شده. چون این سرمایه‌گذاران در فضای اقتصادی جامعه امکان ورود ندارند، لذا اسپانسر سلبریتی‌های منفی می‌شوند و محتواهایی تولید و منتشر می‌کنند که حسابی در فضای مجازی هم وایرال می‌شود هم بازخورد می‌گیرد. درواقع این افراد ثروتشان را در جهت تخریب آدم‌ها به‌کار گرفته‌اند و آنقدر از این خوراک‌های مجازی در طول روز به خورد جامعه می‌دهند که جامعه بیمار می‌شود و درنهایت در سایه این هجمه عظیم محتواهای تلخ راه نجاتی برایش باقی نمی‌ماند.